فلسفه غيبت در منابع كلام شيعي
هيچ يك از شيعه و اهل سنت وجود مهدى را انكار نكرده اند
باور به مهدى موعود، از زمان حيات پيامبر اسلام ، ميان مسلمانان رواج داشته است و رسول الله او را از اهل بيت و فرزندان فاطمه معرفى مى كرد(592) تواتر اين اخبار در حدى است كه هيچ يك از شيعه و اهل سنت وجود مهدى را انكار نكرده اند با اين تفاوت كه براى عموم اهل سنت مهدى پيام آور ((آخرالزمان )) است ولى شيعه ، حكمت وجودى خود را با فلسفه غيبت و ضرورت انتظار مهدى ، گره زده و با اتكاى به همين اعتقاد ديد غيب گرايانه خود را توانمند كرده و با ايمان به آن توانسته سده هاى پر مخاطره اى را پشت سر بگذراند و با خوديارى اجتماعى در فساد محيط حل نشود جامعه خود را تهذيب كند و با ديدى روشن بينانه و اميدوارانه ، به آينده بنگرد و به قول عروضى سمرقندى ((به غايت متمسك باشد)) (593) خود را باز يابد و با بهره گيرى از اين اعتقاد از خدمت به دستگاههاى ستم دورى جويد و ابزار حاكمان زور مدار و زر سالار و تزوير گر واقع نشود.
هر خروجى جز با تاييد او و نايبان او را باطل بداند و بر خلاف مظلوميت ، اقليت و عوامل فراوان بازدارنده ، از تنگناهاى ويران ساز تاريخ سرافراز بيرون آيد و هر حاكميتى جز حكومت اسلام را نفى كند و از اين راه انديشه خود را بعدى جهانى ببخشد و مدعى گردد اين مهدى ((صاحب السيف )) است كه در نهايى ترين مصاف حاميان و حاملان داد و بيداد همه مظاهر ستم را با قيام دادگرانه خود در سطح جهانى از ميان بر خواهد داشت و همه طاغوتها را سركوب خواهد كرد و بر تمام مظاهر و نمودهاى كفر و شرك و نفاق و تعارضهاى باطل چيره مى شود، خاوران و باختران را مى گشايد و حكومت واحد جهانى را چونان پرنيانى بر گسترده كره خاكى مى گستراند و ميان همه انسانها به داد حكم مى راند و دين را چون ماه از محاق بدعتها در آورد و به آن عزت الله و حقايق مكتوم جهان را ظاهر گرداند.
پس در يك كلمه ، ((مهدى ))، در ضمير تشيع ، انسان كاملى است كه به جامعه آرمانى اسلام جامه عمل مى پوشاند و از اين راه ، به همه آرمانهاى مردان خدا تحقق مى بخشد.
اين بود كه مدام ضرورت انتظار فرج و تعمق در فلسفه غيبت از سوى رهبران راستين اسلام گوشزد شده است به گونه اى كه هر چه غيبت طولانى تر گرديد، انتظار عمق بيشترى يافت و هر چه انتظار عميق تر گرديد فلسفه غيبت روشن تر شد تا جايى كه در سده هاى پيشين در شهرهاى شيعه نشين جهان اسلام انتظار مهدى به صورت سمبليك در بامداددان و شامگاهان به نمايش در آمد و گزارشاتى از آن ، در سفرنامه ابن بطوطه (594) معجم البلدان ياقوت حموى و روضة الصفاى مير خواند (595) آمده است .