بازگشت

5- تشرف يكي از فرزندان آية اللّه اراكي قدس سره


مرجع عاليقدر آية اللّه العظمى شيخ محمد على اراكى (قدس سره ) عالم زاهد و سلمان عصر كه قبلا در مدرسه فيضيه قم نماز جماعت مى خواند براى يكى از علماء حضرت آيت اللّه شيخ محمد رازى نقل مى كند كه اكنون از زبان آقاى رازى بشنويد:

آية اللّه اراكى در شب سه شنبه 26 ربيع الثانى 1393 (هجرى قمرى ) براى اين جانب نقل فرمود كه دخترم ، كه همسر حجة الاسلام حاج سيد آقاى اراكى است مى خواست مشرف به مكه شود ترس داشت از تزاحم حجاج ، كه شايد نتواند طواف را كاملا انجام دهد، من به او گفتم اين ذكر را مداومت كن ، ((يا حفيظ يا عليم )) و مشرف شد و بعد از مراجعت به من گفت : آن ذكر را مداومت نمودم و در موقع طواف ، با ازدحام مردم مخصوصا سودانى ها روبرو شدم . ترسيدم كه من در اينجا محرمى ندارم تا مواظب باشند كه به من تنه نزنند و مرا نياندازند يك وقت ديدم كسى به من گفت : توسل به امام زمان عليه السلام پيدا كن .

من گفتم : امام زمان عليه السلام !! گفت : همين آقا كه جلو تو مى رود، امام زمان عليه السلام است .

من ديدم آقاى بزرگوارى جلو من است و اطراف او به قدر يك متر تقريبا حريم است و خالى است و احدى جرئت ورود به اين حريم را ندارد به من گفته شد در اين حريم وارد شو، پشت سر آقا من فورا قدم به حريم گذارده به طورى كه دستم به پشت آقا مى رسيد و دست بر پشت آقا گذارده و به صورت خود مى ماليدم و مى گفتم قربانت بروم ، اى امام زمان عليه السلام به طورى گرم سرور بودم كه غفلت كردم بر حضرتش سلام كنم و هفت شوط طواف را در پشت سر آقا بدون مزاحمت و اينكه دست يا بدن كسى به من بخورد انجام دادم و تعجب مى كردم كه چطور از اين همه جمعيت كسى وارد حريم نمى شود و در هر مرتبه كه خواستم طواف كنم به همين كيفيت بود منتهى به صورتهاى ديگر.