بازگشت

كوشش احمقانه


جعفر، بيست هزار دينار براى خليفه رشوه برد و گفت :

يا اميرالمؤ منين ! مقام برادرم حسن را به من بده ! خليفه گفت :

ايـن مـنـصـب ، دسـت ما نيست و دست خداى عزوجل است . ما بسيار كوشيديم كه از مقام و منزلت بـرادرت بـكـاهـيـم و مـنـصـب او را از او بـگـيـريـم ، ولى نـتـوانـسـتـيـم و خـداى عـزوجـل نـخـواسـت و هـر وز رفعت شاءن و عظمت او بيفزود. برادرت مجموعه اى از پاكى و ظـهـور صـلاح و دانـش و عـبـادت بـود. اگـر تـو نـزد شـيـعـيـان بـرادرت خـصـائل و فـضائل او را داشته باشى ، احتياجى به ما ندارى و از تعيين و تاءييد ما بى نيازى ، و اگر چنين نباشى و از فضائل برادرت تهيدست باشى ، ما نخواهيم توانست تو را بدان مقام برسانيم و مقام و منزلت او را به تو بدهيم . (7)

نويسنده گويد:

شگفتى اين جاست كه معرفت خليفه عباسى سنى ، در منصب امامت ، از معرفت جعفر پسر امام و بـرادر امـام ، بـيـشـتـر بـوده اسـت و شـهـادت خـليـفـه نـسـبـت بـه فضائل و مناقب حضرت عسكرى عليه السّلام شهادت دشمن است .

چـيـزى كـه بـر خـليـفـه نـهـان بـوده و يـا نـخـواسـتـه بـگـويـد، آن اسـت كـه بـجـز فـضائل و صفاتى كه خليفه براى امام ياد كرده ، رازى است كه در وجود مبارك امام نهفته است كه حضرتش را شايسته اين منصب الهى مى كند.

نقل است كه شيعيان به خدمت جناب محمد پسر بزرگ حضرت جواد و برادر بزرگ حضرت هادى عليه السّلام رسيدند احترام بسيار از او كردند و آن جناب احساس كرد كه اين احترام ، احـتـرام امـامـزادگـى نـيـسـت ، بـلكـه احـتـرامـى اسـت كـه ايـنـهـا خيال مى كنند او در آينده امام خواهد بود. اين مرد با فضيلت به آنها تصريح كرد كه نه ، آن كسى كه گمان مى كنيد پس از پدرم امام است ، من نيستم ؛ او برادرم على است .

چـقـدر تـفـاوت است ميان اين پسر امام با آن كه از برادرش بزرگتر بود و جعفر آن پسر امام ، با آن كه از برادرش كوچكتر بوده است .