تجلي حق
جعفر خواست ميراث برادرش حضرت عسكرى عليه السّلام را بخورد. در اين هنگام ، حضرت مهدى عليه السّلام ظاهر شد و فرمود:
جعفر! چرا مى خواهى در حق من و اموال من تصرف كنى ؟!
جـعـفـر مـتـحـيـر شـده و بـهـتـش زد. سـپس حضرتش غايب گرديد و جعفر هر چه جستجو كرد، حضرتش را نيافت .
و نـيـز وقـتـى كـه مـادر داغـديـده حضرت عسكرى عليه السّلام پس از وفات فرزند عالى قدرش از دنيا رفت ، وصيت كرده بود كه در خانه حضرت عسكرى دفن شود.
هنگامى كه خواستند وصيت آن مخدره را اجرا كنند، جعفر جلو آمد و گفت :
اين خانه ، خانه من است ، نبايد اين خانم در آن دفن شود.
در اين وقت ، حضرت مهدى عليه السّلام ظاهر شد و فرمود:
((جـعـفـر! خـانـه تـوسـت يـا خـانـه مـن ؟)). آن گـاه حضرتش غايب گرديد و ديگر جعفر، حضرتش را نديد. (6)
اين دومين بار و سومين بار بود كه حق براى جعفر تجلى كرد. نخستين بار، هنگام نماز بر جـنازه حضرت عسكرى عليه السّلام بود كه جعفر مى خواست نماز بخواند و حق تجلى كرد و حضرت مهدى عليه السّلام ظاهر شد و جعفر را پس زد و خودش نماز خواند.
از ايـن كـار، چنين پيداست كه تجلى حق اختصاص به نيكان ندارد و براى تمام حجت براى دگران نيز، تجلى رخ مى دهد