نگرشي بر اين ديدارها
داسـتـان انـسـانـهـاى شـايـسـتـه و خداجويى كه از آغاز غيبت كبرى تاكنون به ديدار حـضـرت مـهـدى (ع ) مـفـتـخـر شـده انـد بـسـيـار اسـت كه ما از مجموع آنها اين چند داستان را بـرگـزيـديـم و روشن است كه هركدام از اين داستانها، موضوعات مهم و فوايد بيشمارى دارد و اين رخدادها، طى قرون و اعصار از غيبت كبرى تاكنون رخ داده است .
براى نمونه :
حـضـرت مـهـدى (ع ) در شـهـر تـاريـخـى سـامـرا بـا ((اسـمـاعيل هرقلى )) ديدار مى كند و بيمارى او را شفا مى بخشد و به او خبر مى دهد كه بـزودى خـليـفه ستمكار ((عباسى )) به او مبلغ بزرگى خواهد داد و به او هشدار مى دهد كه نپذيرد.
در نجف اشرف مردى مسلول و گرفتارى را، به ديدار خويش مفتخر مى سازد،
اندكى از قهوه او مى نوشد و بوسيله بقيه آن بيمارى سخت او را برطرف مى سازد و به او خبر مى دهد كه به آرزوى خويش در مورد آن دختر دلخواه خواهد رسيد و مى رسد.
در بـحـريـن ((محمد بن عيسى )) را به ديدار خود مفتخر مى سازد و راز ((انار)) و نقشه شوم وزير بدانديش را برملا ساخته و همه را نجات مى دهد و جايگاه آن قالب را نيز به آن مرد شايسته خبر مى دهد.
در راه كـربـلا، كـنـار چادرهاى آن عشيره ياغى و غارتگر كه راه را بر روى زائران بسته بـودنـد، مـى رود و هـراس بـر دل آنـان مـى افـكند، به گونه اى كه وحشت زده و ترسان منطقه را ترك مى كنند و راه را بدين وسيله براى زائران امام حسين (ع ) باز مى كند.
در شـهـر ((حـله )) بـه ((حـاج عـلى )) از ضـررى كه در تجارت برده است و به كسى نـگـفـتـه سـخن مى گويد و به او نويد مى دهد كه اوضاع اقتصادى و تجارتش بهبود مى يابد.
بـاز هـم در ((حله )) در خانه عالم بزرگوار آيت الله قزوينى حاضر مى شود و خبر مى دهـد كـه ديـروز از سـليـمـانـيـه خـارج شـده و از اوضـاع و احوال آنجا و فتح سليمانيه خبر مى دهد و غايب مى گردد و آنگاه پس از ده روز اين خبر به حكام ((حله )) مى رسد.
در مـجالس و محافل شيعيان و دوستداران اهل بيت (ع ) كه براى زنده نگاه داشتن نام و راه و رسم امامان نور (ع ) برپا مى شود، حاضر مى گردد.
راسـتـى ، شـما خواننده عزيز! بنگر كه آن حضرت چگونه وجود گرانمايه خويش را به شيعيان اثبات مى كند، چگونه آنان را پناه مى دهد و در تنگناها به فرياد آنان مى رسد و شـر دشـمـنـان را از آنان برطرف مى سازد و به آنان از توطئه ها و حيله ها و نقشه هايى كه دشمن براى اذيت و آزارشان مى كشد، خبر مى دهد و آنگاه بصورت ناگهانى از برابر ديـدگـانـشـان نـهـان مـى گـردد تـا غـيـبـت او بـه صـورت نـاگـهـانـى دليل اين باشد كه او همان امام مهدى (ع ) است نه ديگرى .
و در هـمـيـن فرصت براى شما خواننده گرامى روشن مى شود كه آنچه را آن گرانمايه و عزيز به ((شيخ مفيد)) نوشت كه :
((فانا نحيط علما باءنبائكم و لايعزب عنا شى ء من اءخباركم .)) (378)
يعنى : ما بر اوضاع و اخبار شما و جامعه شما بخوبى آگاهيم و چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نمى ماند.
و مرقوم داشت كه :
((انـا غـيـر مـهـمـليـن لمـراعـاتـكـم و لا نـاسـيـن لذكـركـم و لولا ذلك لنزل بكم اللاءواء)). (379)
يـعـنى : ما از سرپرستى و رسيدگى به كارهاى شما كوتاهى نورزيده و ياد شما را از صفحه خاطر خويش نزدوده ايم كه اگر جز اين بود امواج سختيها بر شما فرود مى آمد و دشمنان كينه توز شما را ريشه كن مى ساختند.
((و: لانـا مـن وراء حـفـظـهـم بـالدعـاء الذى لايـحـب عـن مـلك الاءرض و السماء)) (380)
يـعـنـى : چـرا كـه ما پشت سر مؤ منان شايسته كردار، بوسيله نيايش و راز و نيازى كه از فرمانرواى آسمانها و زمين پوشيده نمى ماند، آنان را حفاظت و نگهدارى مى كنيم .
((و: و لو اءن اءشـيـاعـنـا ـ وفـقهم الله لطاعته ـ على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم ... لما تاءخر عنهم اليمن بلقائنا...)) (381)
يعنى : اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را در فرمانبردارى خويش توفيقشان ارزانى دارد، بـراسـتـى در راه وفـاى بـه عـهـد كـه بـر دوش دارنـد، هـمدل و هماهنگ بودند، هرگز سعادت ديدار ما از آن به تاءخير نمى افتاد و سعادت ديدار ما زودتر روزى آنان مى گشت .