مقدمه
كسانى كه در دوران غيبت طولانى آن حضرت ، به ديدارش مفتخر شده اند، بسيارند. بـر شـمـردن نـام و نـشـان هـمـه آنان ممكن نيست ، همانگونه كه برشمردن نام و نشان همه كـسانى را كه كتابهاى حديثى و تاريخى به عنوان ديدار كنندگان آن حضرت آورده اند، در اين فرصت ، براى ما مشكل است .
عـلامـه مـجـلسـى رحـمـة اللّه در كتاب خويش (353) نام گروهى را كه در غيبت كبرى به ديـدار حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام نـايـل آمده اند، برشمرده است . همانگونه كه مرحوم ((نـورى )) نـيـز در كتاب خويش (354) داستان يكصد تن از آنان را كه بدين افتخار، نـايل شده اند آورده و آنگاه از اين يكصد داستان ، 58 سرگذشت ديدار را برگزيده و در كتاب ديگرش كه ((جنة الماءوى )) نام دارد، آورده است .
عـلاوه بـر ايـنـها، دانشمندان پيشين و معاصر ما نيز كتابهاى جداگانه اى پيرامون داستان كسانى كه به ديدار آن حضرت مفتخر شده اند، به رشته تحرير در آورده اند.(355)
انـبـوه داستان و سرگذشت كسانى كه در زمان ما به ديدار آن حضرت ، مفتخر شده و نام و داسـتـانـشان را محدثان و مؤ لفان در كتابهاى خود نياورده اند و از آنجايى كه داستانها، نقش بسيارى در گسترش فكر و فرهنگ و آگاهى بخش و آموزش دارند ما نيز در اين بخش ، از همه نمونه هاى ديدار، ده سرگذشت را برگزيده و به طور فشرده مى آوريم .
لازم بـه يـادآورى اسـت كـه بـسـيـارى از كـسـانـى كـه توفيق ، يارشان گشته و به اين افتخار بزرگ نائل آمده اند به دلايلى ، از جمله :
پرهيز از شهرت ،
مورد اتهام قرار گرفتن ،
بخاطر ترس از حكومتها،
يـا مـسـايـلى نـظـيـر ايـنـهـا، كـسى را از راز ديدار خود آگاه نساخته و سكوت را بر بيان داستان ملاقات خويش ترجيح داده اند و كسانى هم كه داستان ديدارشان به ما رسيده اينان نـيـز به يكى از دو دليل ، آن را به ديگران نقل كرده يا نوشته اند: يا ضرورت آنان را بـه بـيـان داسـتـان ديـدارشـان مـجبور ساخته است و يا احساس تكليف شرعى ، به منظور اثبات حق و استوار ساختن عقيده مردم .
كه ما برخى از نمونه ها را با رعايت اختصار، ترسيم مى نماييم :