بازگشت

شرحي كوتاه بر فرازهايي از نامه مبارك


1ـ در نـگـارش نـامـه در آن روزگـارن ، رسـم بـر ايـن بـود كه نام نگارنده را بر دريـافـت دارنـده نـامـه ، مـقـدم مـى داشـتـنـد و مـى نوشتند از: حسن بن حسين ... اما هرگاه مى خـواسـتـنـد از دريـافـت دارنـده نـامـه ، تـجـليـل و احـتـرام شـايـانـى بـه عـمـل آورنـد نـام او را مـقدم مى داشتند و در اين نامه مبارك ، امام عصر عليه السلام نام شيخ ((مـفـيـد)) را مـقـدم داشـتـه و مـى نـويـسد: ((للاخ السديد...)) و اين اگر نشانگر چيزى بـاشـد، بـى تـرديـد نشانگر شايسته كردارى و ديندارى واقعى و پرواپيشگى ((شيخ مفيد)) است .

هـمـانگونه كه تعبير حضرت مهدى عليه السلام از او، نشانگر درجه والاى شخصيت وصف نـاپـذيـر اوسـت ؛ و چـه پرشكوه است كه انسان به منزلت و مرتبه اى از تقرب به خدا نايل آيد كه امام عصر عليه السلام او را با عنوان ((برادر)) مورد عنايت قرار دهد، و اين در حالى است كه مى دانيم آن حضرت جز مرحوم شيخ مفيد، هيچ يك از سفيران خاص ، وكلا و نمايندگان خويش را به چنين عنوان بلندى ، مفتخر نساخته است .

2ـ آنـگـاه مـرحـوم ((شـيـخ مـفيد)) را با واژه ((سداد)) وصف مى كند و اين واژه ، شايسته كسى است كه در گفتار و عملكرد به راه صواب و استوارى گام سپرده و خطا نرفته است .

3ـ او را بـه عـنـوان ((ولاء)) وصف مى كند و مى دانيم كه ((ولى )) داراى مفاهيم و معانى متعددى است ، اما مناسبترين معنا و مفهوم در اينجا براى آن يارى و يارى رسانى و تعاون در راه حق است .

4ـ آنـگـاه او را به واژه ((رشاد)) وصف مى كند و روشن است كه ((رشيد)) انسان بسيار كارآ و پرتجربه اى است كه همه امور و شئون خويش را بدون نياز به كمك و پشتيبانى ديـگـرى ، بـصـورت مـسـتـقـل و بـا حـكـمـت و خـردمـنـدى كامل تدبير مى نمايد.

5 ـ آن گرامى از خود به ((گنجينه عهد و پيمانى تعبير مى كند كه خداوند از بندگانش گـرفـته است .)) ((مستودع )) مكان نگاهدارى و امانتدارى است و عهد و پيمانى كه خدا از بندگانش گرفته دو معنا دارد:

الف : پـيـمـان عـقـلى و فـكـرى ، و مـعـنـاى آن ايـن اسـت كـه عـقـل و خـرد سـالم بـه انـسـان حـكم مى كند كه پيامبران و فرست 0/ادگان خدا را تصديق نـمـايـد و از لوازم ايـن تـصـديـق و گواهى ، ايمان و اعتراف به وجود گرانمايه حضرت مـهـدى (عـليه السلام ) كه پيامبر صلى الله عليه و آله نويد او را داده است . بنابراين ، امـام عـصـر (عـليـه السـلام ) گنجينه عهد و پيمانى است كه خداوند از بندگانش گرفته است .

ب : دومين معناى اين عهد و پيمان ، همان اقرار و اعترافى است كه خداوند در ((عالم ذر)) از بندگان خويش ‍ گرفته است و قرآن در مورد آن مى فرمايد:

((وَ إِذْ أَخَذَ رَبّك مِن بَنى ءَادَمَ مِن ظهُورِهِمْ ذُرِّيّتهُمْ وَ أَشهَدَهُمْ عَلى أَنفُسِهِمْ أَ لَست بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلى شهِدْنَا ...)) (347)

در تفسير اين آيه كريمه ، روايات بسيارى از امامان نور (عليهم السلام ) رسيده است كه اين آيه شريفه ، مربوط به ((عالم ذر)) است و خداوند از بندگان خويش در آنجا پيمان گـرفـت كـه ايمان به پروردگارى او بياورند و همينگونه به رسالت محمد صلى الله عليه و آله و امامت امامان دوازده گانه اى كه حضرت مهدى (عليه السلام ) آخرين آنان است ، اقرار و اعتراف كنند و ايمان آورند.

در مـورد ((عـالم ذر)) در كـتاب ((فاطمه (عليه السلام ) از گاهواره تا شهادت )) كمى بحث كرده ايم .

بـه هـر حـال ، هـركـدام از ايـن دو مـعـنـايـى كـه بـراى ((مستودع العهد الماءخوذ على العـبـاد)) آمـده ، مـورد نـظـر بـاشد، حضرت مهدى (عليه السلام ) خود را آخرين امام معصوم و برحقى وصف كرده است كه خدا از بندگان بر امامت او عهد و پيمان گرفته است .

6ـ آن گـرامـى ، خـواهان توفيق براى ((شيخ مفيد)) مى گردد، تا حق ، او را يارى كند و مى فرمايد: ((و به تو ـ كه خداوند براى يارى حق ، توفيقت را دوام بخشد و پاداشت را بـخـاطـر سـخنان جاودانه اى كه از جانب ما، با صداقت مى گويى افزون سازد ـ اعلام مى داريـم كـه بـه مـا اجازه داده شده است كه تو را به افتخار دريافت نامه و مكاتبه ، مفتخر سازيم ... .))

آرى ! امام عصر (عليه السلام ) براى ((شيخ مفيد)) موفقيت مى طلبد.

بسيارى از علما و دانشمندان با وجود داشتن ويژگيها و خصوصيات ضرورى براى تلاش و بهره دهى و ره آورد مفيد و شايسته براى جامعه ، در پرتو كار و كوشش علمى و فكرى و فرهنگى و... خويش ، راه خاموش و گمنامى و كسالت را ترجيح مى دهند و اين جز نداشتن تـوفـيـق از جـانـب خـدا مـفهوم ديگرى ندارد، توفيق است كه سبب اصلى براى انجام خدمات بزرگ عملى و دينى است .

7 ـ در اين نامه ، آن وجود گرانمايه از اذن خدا براى مكاتبه با ((شيخ مفيد)) سخن دارد، امـا اينكه اين اجازه الهى نگارش نامه به ((شيخ مفيد)) چگونه است ، مطلبى است كه جز خـدا و خـود آن حـضـرت ، كسى نمى داند چيست و چگونه است و همه احتمالات و تصورات در اين مساءله ، يك سلسله نظريات شخصى است نه حقايق قطعى .

خداوند به برخى از دوستان خاص خويش اجازه مى دهد تا برخى كارها را انجام دهند، اجازه اى كـه چـگـونـگـى آن بـراى مـا نـاشـنـاخـتـه است و ما نمى توانيم حقيقت رابطه ميان خدا و دوستان خاص او و چگونگى صدور دستورات ، به سوى آنان را درك كنيم .

بـنـابـرايـن ، تنها به سخن آن گرانمايه بسنده مى نماييم كه ((شيخ مفيد)) كسى است كـه بـه اذن خدا به افتخار مكاتبه و دريافت نامه از امام عصر (عليه السلام ) مفتخر شده است و اين بهره عظيم و افتخار پرشكوه ، نصيب هر كسى نخواهد شد.

8 ـ و نيز امام عصر (عليه السلام ) به شيخ مفيد مرقوم مى دارد:

((...و تكليفك ماتؤ ديه عنا الى موالينا قبلك ...))