بازگشت

بار يافتگان پس از رحلت حضرت عسكري


گروه دوم كسانى هستند كه پس از رحلت حضرت عسكرى (ع ) و در دوران غيبت صغرى به ديدرا دوازدهمين امام نور، حضرت مهدى (ع ) مفتخر شده اند. شمار اين گروه بسيار است و بر شمردن نام همگى آنان مشكل كه در اينجا به نام برخى از آنان اشاره مى رود:

1ـ ابوالاديان

از نـخـستين كسانى است كه در نخستين ساعات رحلت حضرت عسكرى (ع ) و آغاز ولايت و امـامـت امام مهدى (ع ) به ديدار آن گرامى مفتخر گرديد و تجلى شكوهبار او را در نماز بر پيكر پاك پدر دريافت پاسخ نامه ها و حل مشكل كاروان قم را به چشم خود نگريست (296) كه داستان او را در بخش هشتم آورديم .

حاجز بن يزيد و شاء

2ـ از ديـگـر افرادى كه به ديدار آن خورشيد جهان افروز، مفتخر گرديد ((حاجز بن يـزيد و شاء )) مى باشد. او شاهد تجلى قدرتمندانه حضرت مهدى (ع ) به هنگام رحلت پـدر و نـمـاز بـر پـيـكـر پـاك او بود و بعدها هم به وكالت آن حضرت برگزيده شد. (297)

جعفر

3ـ از كسانى كه آن حضرت را پس از رحلت پدر گرانقدرش حضرت عسكرى (ع ) ديد، عمويش ((جعفر )) بود. جعفر سه بار حضرت مهدى (ع ) را ديد:

1ـ يـك بـار، هـنـگامى بود كه مى خواست بر پيكر پاك امام عسكرى (ع ) نماز آغاز كند كه بناگاه حضرت مهدى (ع ) تجلى كرد و رداى او را گرفت و كشيد و فرمود:

((تنح يا عم ! انا اولى بالصلاء على ابى .)) (298)

يعنى : عمو! برو عقب كه من بر نماز خواندن بر پيكر پاك پدرم از همگان سزاوارترم .

2ـ دومـيـن بـار هـنـگـامـى بـود كـه جـعـفـر، ادعـا كـرد كـه وارث امـام عـسـكـرى (ع ) اسـت و اموال او را بايد به ارث ببرد كه حضرت مهدى (ع ) از نقطه اى كه جعفر نمى دانست ظاهر شد و خطاب به او فرمود:

((يا جعفر! مالك تتعرض فى حقوقى ؟))

يعنى : جعفر! تو را چه رسد كه به حقوق من متعرض گردى ؟

و آنـگـاه در حـاليـكه بهت و هراس ، سراپاى جعفر را گرفته بود، آن حضرت از برابر ديدگانش نهان شد. (299)

3ـ سـومـيـن ديـدار جـعـفـر، هـنـگـامى بود كه بر اساس وصيت حضرت عسكرى (ع ) تصميم گرفتند پيكر پاك او را در همان خانهاى كه امام هادى (ع ) مدفون است ، به خاك بسپارند كـه جـعـفر پيش آمد و بخاطر كارشكنى گفت : ((اين خانه ، خانه من است و نبايد اينجا به خاك سپرده شود.))

در اين هنگام حضرت مهدى (ع ) ظاهر شد و فرمود:

((يا جعفر!... ادراك هى ؟!))

يعنى : جعفر! آيا براستى اين خانه خانه توست ؟

و آنگاه از برابر ديدگان او غائب گرديد و جعفر ديگر او را نديد (300)

انبوه مردمى براى نماز بر پيكر حضرت عسكرى گرد آمده بودند

4ـ از كـسـانـى كـه پـس از حـيـات پـدر و در دوران غـيـبـت كـوتـاه مـدت امام عصر(ع ) آن گـرانمايه را ديده اند، انبوه مردمى بودند كه براى نماز بر پيكر حضرت عسكرى (ع ) در بـيـت رفـيـع ولايـت گـرد آمـده بـودنـد. آنان همگى ديدند كه حضرت مهدى (ع ) چگونه پـرشـكـوه و پـرصـلابـت تـجـلى كـرد و پـيش آمد و جعفر را كنار زد و خود بر پيكر پاك پدرش نماز گزارد.

كاروانيانى كه در روزهاى نخستين رحلت حضرت عسكرى به سامرا آمده بودند

5ـ گروه ديگرى كه در غيبت صغرى به ديدار آن حضرت مفتخر گرديدند، كاروانيانى بـودنـد كـه در روزهاى نخستين هفته رحلت حضرت عسكرى (ع ) به سامرا آمده بودند و در همانجا توفيق ديدار نصيب آنان گريد.

داستان آنان بطور مشروح در بخش از رحلت حضرت عسكرى آمده است .

6ـ ((سـيـمـا )) از غـلامـان ((جعفر)) يا از ماءموران خليفه خودكامه ((عباسى )) است . او به دستور آنان ، درب خانه حضرت عسكرى (ع ) را شكست و وارد خانه گرديد كه بناگاه حـضـرت مهدى (ع ) در حاليكه سلاح سردى به دست داشت بر او ظاهر شد و خطاب به او فرمود:

((ما تصنع فى دارى ؟))

يعنى : تو در خانه من چه مى كنى ؟

((سـيـمـا)) وحـشـت زده گـفـت : ((سـرورم ! مرا گسيل داشته است او بر اين گمان است كه پـدرت حـضـرت عـسكرى (ع ) كه از دنيا رفته است ، پسرى ندارد و خانه او به جعفر مى رسـد، ايـنـكـه كـه خانه شماست و شما فرزند او هستيد من مى روم )) و از خانه خارج شد. (301)

7ـ ((ابـراهـيـم بـن ادريـس )) كه از ياران حضرت هادى عليه السلام بود، به ديدار امام عصر عليه السلام مفتخر گرديد و درباره ديدارش گفت :

((من پس از رحلت يازدهمين امام نور، فرزند گرانمايه اش حضرت مهدى عليه السلام را كـه گـويـا جوانى 20 ساله بود، زيارت كردم پيشانى و دست مبارك او را بوسه باران ساختم .))(302)

على بن مهزيار

8ـ از چـهـره هاى بنام كه در غيبت كوتاه مدت امام عصر عليه السلام و پس از رحلت امام عسكرى عليه السلام به افتخار ديدار نايل آمد، جناب ((على بن مهزيار )) است . او علاوه بر ديدار امام عصر عليه السلام در منطقه طايف ، روزهايى نيز افتخار ميهمانى و ضيافت داشته كه داستان او بسيار گسترده است . (303)

محمد بن عثمان

9ـ از ديـگـر شـخـصـيـتـهـاى بـلنـد آوازه اى كـه در ايـن دوره بـه افـتـخـار ديـدار نـايـل گـرديـده ، دومـين سفير آن حضرت ((محمد بن عثمان )) است . از او پرسيدند: ((آيا صاحب الاءمر را ديده اى ؟))

پاسخ داد: ((آرى !... آخرين ديدارم با او كنار خانه خدا بود كه آن گرامى دست به دعا و نيايش برداشته و مى گفت :

اللهم اءنجزلى ما وعدتنى . (304)

10ـ و نـيـز از ((عـبـدالله بـن جـعفر حميرى )) آورده اند كه مى گفت : از جناب ((محمد بن عثمان )) شنيدم كه مى گفت : خودم وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام را ديدم كه پرده كعبه را گرفته بود و نيايشگرانه مى گفت :

(( اللهم انتقم لى من اءعدائى )) (305)

يعنى : بار خدايا! انتقام مرا از دشمنانم بگير.

شـمـار كـسـانـى كـه در غـيـبـت كوتاه مدت آن حضرت و پس از رحلت پدر گرانقدرش ، آن حضرت را زيارت نموده اند، بسيار است اگر بخواهيم نام و داستان همه آنان را بياوريم ، سخن بسيار گسترده مى شود به همين جهت به همين شمار بسنده مى كنيم .