واژه غيبت
هر كس به مجموعه هاى حديثى مراجعه كند در مى يابد كه شمار بسيارى از روايات و احاديثى كه پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام است و از خورشيد جهان افـروز او نـويـد دارد، از غـيـبـت غـمـبـار او نيز خبر مى دهد و مساءله غيبت در اين روايات به روشنى آمده است .
غيبت را مى توان در اينجا به دو معنى تفسير كرد:
1ـ نـخـسـت بـديـن مـفـهـوم كـه آن حـضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى كند و در دسترس مردم نيست كه بسان ديگر انسانها عادى هر كس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات كنند.
2ـ دومين معناى غيبت اين است كه : حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام در مـيـان همين جامعه ها و همين انسانهاست ، اما به قدرت خدا، هـرگـاه اراده كـنـد از بـرابر ديدگان عايب مى گردد و ديدگان مردم با اينكه آن حضرت موجود و حاضر است او را نمى بينند همانگونه كه موجودات ديگرى چون فرشتگان ارواح و جنيان را با اينكه به نص قرآن شريف همه در ميان جامعه ها هستند و در اين جهان موجودند، اما نمى بينند.
البـتـه ، ارواح همانگونه كه نزد احضار كنندگان ارواح مشهور است تحت شرايط خاصى بـراى بـرخـى قـابـل رؤ يـت هـستند و فرشتگان نيز علاوه بر پيامبر(ص ) بر انسانهاى وارسـته و شايسته اى ظاهر گشته اند همانگونه كه به مادر گرامى حضرت عيسى عليه السلام و ((ساره )) همسر حضرت ابراهيم ، پديدار شدند و با آنان سخن گفتند.
در زمـان پـيـامـبـر گـرامـى (ص ) نيز فرشته امين وحى به صورت يكى از ياران پيامبر ((دحيه كلبى )) پديدار مى شد و با پيامبر خدا(ص ) به گفت و شنود مى نشست . مردم او را مى ديدند و مى پنداشتند كه دحيه كلبى است .
در روز جـنـگ بـدر نـيـز فـرشـتـگـان فوج فوج در برابر چشمان نگران مسلمانان و كفار مغرور و حق ستيز آشكار گشتند كه قرآن از آن گزارش مى كند.
بـا ايـن بـيـان ، مـمـكـن اسـت پـديـده هـايى در جهان باشند كه جز در شرايط خاصى ديده نشوند.
يك سؤ ال :
ممكن است اين اشكال از طرف برخى طرح گردد كه : ((فرشتگان اجسام لطيف و ظريفى هـستند كه جز در شرايط ويژه اى ديده نمى شوند و اين طبيعت خلقت و آفرينش آنهاست ، اما انـسـان ايـنـگـونـه نـيـست كه بطور طبيعى به چشم نيايد بلكه به عكس ، انسان ديده مى شود.))
پاسخ :
پاسخ اين است كه : منظور ما در اين مورد، تنها تشبيه انسان به پديده ها و موجوداتى اسـت كه در جهان آفرينش حضور دارند و در همانحال از اين قدرت برخوردارند كه هم مى توانند در برار چشم انسان آشكار گردند و هم با وجود حيات و حضور مى توانند نهان و پـوشـيـده بـاشـنـد و بـه چـشم نيايند و نمى خواهيم آفرينش و واقعيت انسان و فرشته را يكسان فرض كنيم .
اما در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام و نهان بودن او از ديدگان ، سخن بـالاتـر از مـقـيـاسـها و معيارهاى مادى است ، چرا كه اين معيارهاى طبيعى توان اثبات وجود گـرانمايه و حيات و غيبت او را ندارد. اين مطلب ، از حقايق ماوراى ماده است ، حيات و غيبت آن خـورشـيـد رخ بـركـشيده در پس ابرها، يك نظريه و انديشه علمى هم نيست ، بلكه واقعيت قـطـعـى و ثـابـت و مسلمى است كه ما در برابر آن قرار داريم ، در برابر يك حقيقت انجام يـافـتـه و عمل واقع شده ، چرا كه بيشتر كسانى كه افتخار ديدار او را يافته اند آخرين لحظات ديارشان با نهان شدن آن گرامى از برابر ديدگان آنان ، پايان يافته است و هـمـيـن نـكـتـه ، خـود دليـل روشـنـى بـر ايـن حقيقت است كه آن وجود گرانمايه اى كه انبوه شـيـفـتـگـان و دلدادگـان بـه مـهـر و عشقش ديده اند و در آخرين لحظات پناگاه از برابر ديـدگـان جـسـتـجوگر آنان ناپديد شده ، او همان امام عصر عليه السلام است وگرنه يك انسان عادى چگونه مى تواند خود را در يك لحظه از برابر ديدگان ، غايب و نهان سازد؟