بازگشت

شرايط دشوار عصر امام هادي


برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني





--------------------------------------------------------------------------------





بـه هـر حـال امـام هـادى (ع ) سـخـت گـرفـتـار بـود و از جـمـله راهـهـا و وسـايـل حـكـيـمـانه اى كه براى رهايى از مراقبتهاى پليسى و كاستن از جو وحشت و ترور حـكـومـت جـور، بـرگـزيد اين بود كه برخى از شايستگان را، در بغداد و در ديگر نقاط، انـتـخـاب كـرد تـا آنـهـا نماينده و وكيل حضرت هادى (ع ) در ميان مردم و مرجع و مصدر امور دينى و دنيوى آنان باشند. از آن پس ، به دستور آن حضرت ، حقوق مالى به آنان سپرده مـى شـد و مـسـائل و مـعـارف و احـكـام نـيـز از آنـان سـؤ ال مـى گـرديـد و آنـان نـمـايـندگان حضرت در ميان مردم و واسطه بين امام و امت بودند و بـراى ايـنـكـه حكومت استبدادى آنان را نشناسد و به نقش حساس آنان آگاه نگردد، اين كار بزرگ و پرمخاطره را در پوشش كارهايى ، نظير تجارت و ديگر رشته هاى مورد احتياج مردم انجام مى دادند و اين سبك تا شهادت حضرت هادى (ع ) استمرار داشت .

پـس از شـهـادت آن حـضـرت نـيـز، امـام عـسـكـرى (ع ) هـمـيـن سـيـاسـت حـكـيـمـانـه را دنـبـال كـرد و پس از شهادت او نيز حضرت مهدى (ع ) وكالت وكلا و نمايندگان شايسته پدر گرانقدر و نياى بزرگش را تنفيذ كرد كه در بخشهاى آينده خواهد آمد.

در حيات پدر

بـا تـوجـه بـه ايـن نـكـتـه كـه مـا در بحث گذشته ، آغاز غيبت صغرى را، از ولادت آن گرامى شناختيم ، اينك بجاست كه گوشه اى از زندگى او، در زمان پدر گرانمايه اش را بصورت بسيار فشرده ترسيم نموده و اصل بحث را به بخشهاى آينده بگذاريم .

از نـكـات روشـن در زنـدگـى حـضـرت مـهـدى (ع ) ايـن اسـت كـه آن گـرامـى پـنـج سـال از دوران كـودكى را، در شهر تاريخى سامرا و در كنار پدر گرانمايه اش حضرت عـسـكـرى (ع ) مـى زيـسـت و تـا آخـريـن لحـظـات حـيـات پـدر، غـرق در مـهـر و عـنـايت پدر بزرگوارش بود.

در ايـن مـدت امامت عسكرى (ع ) آن وجود گرانمايه را، به برخى از شخصيتهاى مورد اعتماد نشان داد و ضمن معرفى او به عنوان دوازدهيمن امام معصوم و مهدى موعود، آنان را به ديدار آن حضرت مفتخر ساخت كه برخى روايات در اين مورد را در بحث آينده ، خواهيم نگريست .

و نـيـز روايـات نـشانگر اين واقعيت است كه : هنگامى كه حضرت عسكرى (ع ) بوسيله سم خـيـانـت و بـيـداد رژيـم عـبـاسـى ، بـه شـدت مـسـمـوم گرديد و واپسين لحظات حيات او و فـرارسـيـد و انـبـوه جـاسـوسان و بيگانگان با اطمينان به اثر گذراى سم و شهادت آن حضرت ، بيت رفيع امامت و ولايت را ترك كردند و رفتند، درست همان لحظات حضرت مهدى (ع ) در خانه پدر و در كنار بستر او، حاضر گرديد.

پدر را در نوشيدن دارو يارى كرد و ظرف دارو را كه به سبب لرزش دست آن حضرت بر اثر مسموميت شديد، بر دندانهاى مباركش اصابت مى كرد براى او نگاه داشت .

ايـن آخـريـن ديـدار آن پـسر گرانمايه با اين پدر فرزانه بود و امام عسكرى (ع ) ديگر به ملكوت پركشيد و كودك قهرمان و عزيز و مقدس خويش را در برابر تندبادهاى حوادث و رنـجـهـا، بـدون سـايـه پـدر بر سر، تنها نهاد، او را به قدرتى كه هرگز ديدگان معنوى اش به خواب نمى رود سپرد تا محافظت كند.