بازگشت

يمن و نقش آن در دوران ظهور


يمن و نقش آن در دوران ظهور

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

روايات متعددى از اهل بيت عليهم السلام ، درباره انقلاب اسلامى و زمينه ساز ظهور حضرت مهدى (ع ) در يمن وارد شده است كه برخى از آنها صحيح السند (176) مى باشد، كه حتمى بودن وقوع اين انقلاب را تصريح مى كند و آن را درفش هدايت و زمينه ساز قيام حضرت مهدى و يارى كننده آن حضرت توصيف مى كند.. حتى برخى از روايات انقلاب اسلامى يمن را در زمان ظهور، هدايت بخش ترين درفش ها بطور مطلق بحساب مى آورد و در وجوب يارى رساندن به آن ، همانگونه تاءكيد مى كند كه در يارى درفش ‍ مشرق ايرانى ، بلكه بيش از آن تاءكيد مى نمايد و وقت آن را همزمان با خروج سفيانى در ماه رجب يعنى چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (ع ) و پايتخت آن را صنعا معرفى مى كند.

اما نام رهبر آن ، در روايات ، معروف به يمنى مى باشد و روايتى نام وى را ((حسن )) و يا ((حسين )) و از نسل زيدبن على عليهما السلام ياد مى كند ولى اين روايت از نظر متن و سند قابل بحث است .

اينك مهم ترين روايات مربوط به انقلاب يمنى :

از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((قبل از قيام قائم وقوع پنج علامت حتمى است : يمنى ، سفيانى ، صيحه آسمانى ، كشته شدن نفس زكيه و فرو رفتن در بيابان .)) (177)

و نيز فرمود:

((خروج سفيانى و يمنى و خراسانى در يك سال و يك ماه و يك روز و ترتيب آنها همچون رشته مهره ها پشت سرهم خواهد بود. پريشانى و سختى از هر سو پديد مى آيد و اى بر كسى كه با آنها مخالفت و دشمنى كند، در ميان درفش ها، هدايت كننده تر از درفش يمين وجود ندارد، چرا كه درفش حق است و شما را بسوى صاحب تان دعوت مى كند. وقتى يمنى قيام كند فروش اسلحه به مردم حرام است . و آنگاه كه خروج كند بسوى او بشتاب كه درفش او درفش هدايت است . و بر هيچ مسلمانى ، سر پيچى از او جايز نيست . و اگر كسى چنين كند از اهل آتش خواهد بود، زيرا كه او مردم را به حق و به راه مستقيم دعوت مى كند.)) (178)

از امام رضا(ع ) روايت شده است كه فرمود:

((قبل از اين اءمر، سفيانى و مروانى و شعيب بن صالح است پس ‍ چگونه مى گويد اين و آن )) (179)

مجلسى ره گويد: ((يعنى چگونه محمد بن ابراهيم يا ديگرى كه خروج مى كند مى گويد قائم من هستم )) و منظور از مروانى ياد شده در روايت ، احتمال دارد كه اءبقع بوده و يا آنكه اصل او خراسانى باشد كه از سوى نسخه برادران اشتباهى رخ داده باشد.

از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((خروج اين سه تن ، خراسانى ، سفيانى و يمنى در يك سال و يك ماه و يك روز اتفاق مى افتد. و درفش يمنى از همه هدايت كنندتر است زيرا كه دعوت به حق مى كند.)) (180)

و از هشام بن حكم نقل شده است كه گفت : چون طالب حق خروج كرد به ابوعبدالله (امام صادق (ع )) گفته شد: ((آيا اميدواريد اين شخص يمنى باشد؟ حضرت فرمود: خير، يمنى دوستدار على است و اين شخص از آن حضرت بيزارى مى جويد)) (181) و در همين روايت آمده است كه ((يمنى و سفيانى همچون دو اسب مسابقه هستند و هر يك مى كوشد كه از ديگرى سبقت جويد)).

و در پاره اى از روايات درباره حضرت مهدى (ع ) وارد شده است :

((او از يمن و آبادى اى به نام كرعه خروج مى كند.))

بعيد نيست كه منظور از اين شخص همان يمنى باشد كه قيام خود را از اين منطقه آغاز مى كند، زيرا آنچه در روايات ثابت و متواتر است . اين است كه مهدى (ع ) از مكه و مسجدالحرام قيام مى كند.

در كتاب بشارة الاسلام آمده است :

((آنگاه ، فرمانروائى از صنعاء بنام حسين يا حسن ، قيام مى كند و با قيام او فتنه ها از ميان مى رود، خجسته و پاك ظاهر مى شود و در پرتو او ظلمت از بين مى رود و حق بعد از پنهان شدن ، بوسيله او آشكار مى گردد.)) (182)

و اينك ، بررسيهايى چند درباره انقلاب و قيام يمنى :

اما نقش آن . بطور طبيعى ، انقلاب زمينه ساز حضرت مهدى (ع ) در يمن كه سهم و نقش عمده اى در مساعدت نهضت آن حضرت و يارى رساندن به انقلاب حجاز دارد.. و ياد نشدن اين نقش در روايات ، وجود آن را نفى نمى كند. بلكه ممكن است به جهت حفظ و زيان نرسيدن به آن باشد و ما بزودى در مبحث نهضت آن حضرت خواهيم گفت كه نيروى انسانى اى كه در مكه و حجاز قيام مى كند تشكيل دهنده سپاه حضرت مهدى (ع ) است ، بطور عمده و اساسى از ياوران حجازى و يمنى وى خواهند بود.

اما نقش يمنى هاى زمينه ساز در عراق :

روايات مى گويد: يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود. نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مى شوند و از روايات چنين ظاهر مى شود كه نقش نيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش ‍ پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است ، زيرا از لحن اءخبار چنين فهميده مى شود كه طرف درگير با سفيانى ، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى و شعيب هستند. و گويا يمنى ها پس از يارى رساندن به آنان به يمن باز مى گردند.

اما در منطقه خليج ، علاوه بر حجاز، يمنى ها نقش اساسى خواهند داشت ،گر چه روايات ، آنرا خاطرنشان نساخته اند ولى بطور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور و جغرافياى منطقه ، بايستى فرمانروائى يمن و حجاز و كشورهاى حوزه خليج در دست نيروهاى يمن ، پيرو حضرت مهدى (ع ) قرار گيرد.

اما بحث پيرامون اينكه چرا درفش يمنى از درفش خراسانى هدايت بخش تر است ؟ در حالى كه درفش خراسانى و درفش هاى اهل مشرق بطور كلى به درفش هدايت ، توصيف شده و كشته شدگان آنها شهيد محسوب مى شوند و خداوند دين خود را بوسيله آنان يارى مى نمايد.. با آنكه تعداد نسبتا زيادى از ايرانيان وزيران و مشاوران حضرت مهدى (ع ) و ياران خاص ‍ او خواهند بود، كه از جمله آنان فرمانده نيروهاى ايرانى ، شعيب بن صالح است كه امام مهدى (ع ) وى را بسمت فرماندهى كل ارتش خود بر مى گزيند و با آنكه نقش ايرانيان ، در زمينه سازى قيام حضرت مهدى (ع ) در تمام سطح ها، نقش وسيع و فعالى است وآنگهى آنان با قيام و فداكاريهاى خود، كه آغاز نهضت حضرت مهدى (ع )، بوسيله قيام آنان خواهد بود، برترى خاصى دارند و ما آن را در نقش آنان در دوران ظهور بيان خواهيم كرد. بنابراين چرا انقلاب يمنى و درفش وى هدايت بخش تر از ايرانيان و درفش ‍ آنهاست ؟

ممكن است دليل آن ، اين باشد كه سيستم ادارى كه يمنى در رهبرى سياسى و اداره يمن بكار مى برد صحيح تر و از لحاظ سادگى و قاطعيت به روش ادارى اسلام نزديك تر باشد. در حاليكه دولت ايرانيان از پيچيدگى و دوباره كارى و شائبه هايى بر كنار نيست ، بنابراين تقاوت بين اين دو تجربه فرمانروائى به طبيعت سادگى و قبيله اى جامعه يمن و طبيعت وراثت تمدن و تركيب جامعه ايرانى برمى گردد.

و ممكن است انقلاب يمنى از اين رو هدايت بخش تر بشمار آيد كه سياست و دستگاه اجرائى آن قاطع باشد. و نيروهاى مخلص و مطيع در اختيار داشته باشد و پيوسته رسيدگى شديد نسبت به آنها كند، البته اين همان دستورالعملى است كه اسلام به اولياء امور مى دهد كه با كارمندان و كارگزاران خود عمل نمايند چنانكه در منشور اميرمؤ منان (ع ) به مالك اشتر استاندار و نماينده امام در مصر مى بينيم و همانطور كه در صفات حضرت مهدى (ع ) آمده است كه ((نسبت به كارگزاران و كارمندان خود سختگير و نسبت به بينوايان مهربان مى باشد)) در حاليكه ايرانيان بر اساس چنين سياستى عمل نمى كنند، مسئول مقصر، يا خيانتكار نسبت به مصالح مسلمانان را در ملا عام ، جهت عبرت سايرين مجازات نمى كنند. زيرا مى ترسند اين عمل باعث تضعيف دولت اسلامى كه مظهر موجوديت اسلام است گردد.

و احتمال دارد، درفش يمنى از اين جهت هدايت كننده تر باشد كه در ارائه طرح جهانى اسلام رعايت عناوين ثانوى فراوان و ارزيابى ها و مفاهيم كنونى (و مقررات بين المللى ) را نمى كند. در حاليكه انقلاب اسلامى ايران معتقد و ملزم به رعايت آنهاست .

اما آنچه بعنوان دليل اساسى ، پسنديده است اين است كه انقلاب يمنى اگر هدايت گرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى (ع ) برخوردار مى گردد و جز لاينفك قلمرو و طرح نهضت آن حضرت شمرده مى شود، همچنين يمنى بديدار حضرتش نائل مى شود و كسب شناخت و رهنمود مى كند. مؤ يد اين امر روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن يعنى شخص يمنى را مى ستايد و با اين عبارات توصيف مى نمايد: ((بسوى حق هدايت مى كند)) و ((شما را بسوى صاحبتان مى خواند)) و اينكه ((براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست و كسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود))... اما انقلاب زمينه ساز ايرانيان در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن ، ستايش از عموم گرديده است ، مانند ياوران درفش هاى سياه و اهل مشرق و قومى از مشرق بجز، شعيب بن صالح كه با توجه به روايات ، نسبت به بقيه فرماندهان درفش هاى سياه ، امتياز و برترى ويژه اى دارد و پس از آن سيد خراسانى و سپس مردى از قم مورد ستايش قرار گرفته است .

اءخبار مؤ يد اين معناست كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام (ع ) نزديكتر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آنكه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى وعده داده شده مى باشد. در حاليكه انقلاب ايرانيان بدست مردى از قم كه سرآغاز نهضت و قيام حضرت مهدى (ع ) مى باشد كه ((آغار آن از مشرق است )) و فاصله بين شروع انقلاب آنها و بين خراسانى و شعيب بيست يا پنچاه سال و يا آنچه خدا اراده كند، بطول مى انجامد... و آغاز چنين انقلابى بر پايه اجتهاد و فقها و نمايندگان سياسى آنان قرار دارد و از موقعيتى پاك و خالص آنگونه كه انقلاب يمنى بطور مستقيم از ناحيه امام مهدى (ع ) رهنمود يافته ، بهره مند نيست .

نكته ديگر، درباره اينكه ممكن است يمنى متعدد بوده و دومى ، يمنى وعده داده شده و مورد نظر باشد. روايات گذشته خروج يمنى موعود را با صراحت همزمان با ظاهر شدن سفيانى ، يعنى سال ظهور حضرت مهدى (ع ) بيان كرده است . و روايات ديگرى با سند صحيح از امام صادق (ع ) وجود دارد كه مى گويد:

((مصرى و يمنى قبل از سفيانى قيام مى كنند.)) (183)

بنا به اين روايت ، بايستى اين شخص يمنى اول باشد كه زمينه ساز يمنى موعود خواهد بود، همچنانكه ((مردى از قم )) و غير او از اهل مشرق ، زمينه ساز خراسانى و شعيب كه هر دو وعده داده شده اند، خواهند بود.

اما هنگام خروج يمنى اول را تنها اين روايت ، پيش از سفيانى تعيين مى كند. البته ممكن است اندكى قبل از او و يا سالهاى طولانى باشد. والله العالم

مطلب ديگر، خبر ((كاسر عينه در صنعاء)) است كه عبيدبن زرارة آنرا از امام صادق (ع ) چنين روايت نموده است ، كه گفت :

((نزد ابو عبدالله (امام صادق (ع )) در مورد سفيانى سخن گفته شد. فرمود: او چگونه خروج مى كند در حاليكه كاسر عينه (184) در صنعاء هنوز خروج نكرده است .)) (185)

اين خبر از روايات قابل توجه است كه در منابع درجه اول همچون كتاب غيبت نعمانى آمده و شايد سند آن صحيح باشد و احتمال دارد مردى كه قبل از سفيانى ظاهر مى شود يمنى اول باشد كه زمينه ساز يمنى وعده داده شده است چنانكه ذكر كرديم و ممكن است چند احتمال در تفسير ((كاسر عينه )) وجود داشته باشد كه بهترين آنها مى تواند يك بيان رمزى از ناحيه امام صادق (ع ) باشد كه معناى آن جز در وقت خود آشكار نمى گردد.