بازگشت

اعراب و نقش آنان در دوران ظهور


دوره استيلاى آشوريان

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

سلطه آشوريها بر يهوديان ، با هجوم شلمنصر سوم فرمانرواى آشوريان از سالهاى 859 ق .م تا 824 ق .م به كشور آرامى ها و قلمرو اسرائيل آغاز گرديد به گونه اى كه تمام منطقه ، تحت فرمان او و فرمانروايان آشورى پس از وى در آمد.و به نظر مى رسد كه كشور يهودا، برعكس كشور اسرائيل تحت فرمان و اطاعت آشوريان بود.

زيرا به نقل تورات : فرمانرواى آنجا، آحازبن يوثام ، از فرمانرواى آشور تغلث فلاسر خواست كه او دست به حمله اى عيله كشور اسرائيل و آرامى ها بزند و او در خواست اخير وى را پذيرفته و در سال 732 ق .م اقدام به حمله نمود. و جانشين او شلمنصر پنجم نيز كار او را دنبال كرد، اما در حين محاصره شكيم (نابلس ) پايتخت آنجا، در گذشت و جانشين وى سرجون دوم اشغال سامره را به پايان برد و بر آن تسلط يافت و اين مملكت را بطور كامل از بين برد و از حمله عليه اسرائيل نقشه راندن كه وطن كه با يهوديان به اجرا درآورند، آشوريان را يارى داد و تغلث فلاسر يهوديان را به عنوان اسارت به سرزمين خود برد و آشوريها را جايگزين آنها نمود. (72)

پس از او سلطان فقح به اتمام آن نقشه پرداخت و نيمى از نواده هاى منسى و غير او را به اسارت گرفت . (73)

و سرجون دوم ، نزديك به سى هزار تن را به سوى حران و كرانه خابور و ميديا جلاى وطن داد، و آرامى ها را جايگزين آنان نمود. (74)

در دوران فرمانروائى حزقيا كه ظاهرا مى كوشيد با مصريان ارتباط بر قرار نمايد، كشور يهود از اطاعت آشوريها خارج گرديد، كه سنجاريب فرمانرواى آشور بر وى خشمگين شد و قريب سال 701 ق .م براى به اطاعت در آوردن كشور يهودا، و با آخرين هجوم آشوريائى منطقه را تحت فرمان خويش در آورده و قدس را متصرف گشت ، و ((حزقيا تمام نقره هاى موجود در خانه خدا و خزينه هاى قصر فرمانروا را به وى تسليم كرد.)) (75)

تورات فعلى علاوه بر سلاطين آشور كه گذشت ، از اسرحدون ، و آشوربانيبال آخرين فرمانرواى آنها ياد كرده و مى گويد: اين دو، اقوامى را از آشور كوچانده و در سامره اسكان دادند. (76)

دوران تسلط بابليان

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

نينوا پايتخت آشوريان ، در سال 612 ق . م بدست مادها و بابليان (كلدانيها) سقوط كرد و آنجا را بين خود تقسيم نمودند، عراق و سرزمين شام و فلسطين سهم بابليان و مشهورترين فرمانرواى آنان ، بخت النصر گرديد، كه وى براى به اطاعت در آوردن سرزمين شام و فلسطين دوبار نخست سال 597 و سپس به سال 586 ق .م . دست به حمله زد، در نخستين هجوم قدس ‍ را محاصره و فتح كرده و خزينه هاى قصر فرمانروا را از آن خود نمود، و شمار زيادى از يهوديان از جمله سلطان يهو يا كين و مدافعان او را به اسارت در آورد، و صدقيا عموى يهو ياكين را بر بقيه يهوديان برگماشت و اسيران را در منطقه نيبور نزديك رود خابور در بابل اسكان داد.

و حمله دوم ،در اثر كشمكش نفوذ ،ميان بخت النصر و فرعون مصر خوفرا به وجود آمد به طورى كه فرعون به تحريك فرمانروايان شام و فلسطين ، از جمله صدقيا فرمانرواى قدس پرداخته و وى راعليه بابليان ، با خود هم پيمان ساخت كه آنان نيز پذيرفته و او حمله خود را متوجه منطقه كرد، اما بخت النصر با سرعت دست به هجومى ديگر زد كه منجر به شكست مصريان و تصرف تمام منطقه گرديد، و با ويران نمودن معبد آن را به آتش ‍ كشيده و خزينه هاى آن را به غارت بردند، و با خانه هاى بزرگان يهودى نيز چنين كرده و قريب به 50 هزار تن از آنان را به اسارت گرفتند، فرزندان صدقيا را پيش روى وى سر بريده و سپس چشمهايش را از حدقه بيرون آوردند و او را در بند كشيده همراه با اسيران بردند، و بدين گونه كشور يهودا را منقرض ساخت . (77)

دوران استيلاى ايرانيان

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

كورش فرمانرواى ايران سرزمين بابل را اشغال كرد و در سال 539 ق .م حكومت آن جا را منقرض ساخت و با حمله به سرزمين شام و فلسطين آنجا را فتح نمود و به اسراى بخت النصر و يهوديانى كه در بابل بسر مى بردند اجازه بازگشت به قدس را داد و گنجهاى معبد سليمان را به ايشان برگردانيد و اجازه داد كه معبد را بازسازى نموده و ((زربابل )) را بعنوان فرمانروا برآنان برگزيد. (78)

فرمانرواى يهودى دست نشانده كورش ساختن معبد را آغاز نمود، اما مردم مجاور از اين عمل به هراس افتاده و به كمبوجيه جانشين كورش شكايت بردند. وى دستور جلوگيرى از ساختن معبد را صادر كرد، آنگاه داراى اول ، به آنان اجازه ساختن داد و آنها ساختمان معبد را به سال 515 ق .م به اتمام رساندند. (79)

استيلاى ايرانيها بر يهوديان از سال 539 ق .م تا 331 ادامه يافت و در اين مدت كورش و كمبوجيه و داريوش اول (دارا) و خشايارشا و اردشير معاصر عزيز پيامبر عليه السلام فرمانروائى كرده و پس از آنان تعدادى از سلاطين ايرانى از جمله داريوش دوم و اردشير دوم و سوم فرمانروائى نمودند، داريوش سوم آخرين فرمانرواى ايرانى بود كه بدست اسكندر مقدونى از پاى در آمد. در تورات فعلى پيرامون بيشتر اين فرمانروايان سخن به ميان آمده است .

دوران استيلاى يونانى ها

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

اسكندر مقدونى به مصر و سرزمين شام و فلسطين لشكركشى كرد و آن مناطق را فتح نمود و هواداران ايرانى و قدرتهاى محلى را كه رودر روى وى ايستاده بودند در هم شكست و وارد قدس گرديد و آنجا را كاملا تحت فرمان خود در آورد، آنگاه اسكندر به فرمانروائى داريوش سوم و سپاه او در نبرد سختى كه در اردبيل شمال عراق رخ داد پايان بخشيد و با ادامه پيشروى خود، ايران و مناطق ديگر را به اشغال و تصرف خويش در آورد. و بدين گونه يهوديان به سال 331 ق .م زير سلطه يونان در آمدند.

بعد از درگذشت اسكندر، كشمكش و درگيرى ميان فرماندهان ارتش وى بر سر امپراطورى بزرگ او روى داد، و پس از نزاعى كه بيست سال به طول انجاميد، بطالسه (منسوب به بطلميوس ) در مصر بر اكثر بخش هاى حكومت ، استيلا يافتند و سلوكيها (منسوب به سلوكوس ) در سوريه بر قسمتهاى ديگر مسلط گرديدند.

و بدينسان ، قدس در سال 312 ق .م زير سلطه بطلميوسيان در آمد، اما انتيوكوس ، سلوكى سوم ، در سال 198 ق .م قدس را از تصرف آنان خارج نمود، سپس بطالسه بار ديگر بر قدس غلبه كردند و تا فتح روم ، سال 64 ق .م در آنجا باقى ماندند.

تورات فعلى شش تن از بطالسه را به نام بطلميوس اول و دوم ... تا آخر ياد كرده است و مى گويد: نخستين فرد از آنان روز شنبه داخل اورشليم گرديد و شمارى از يهوديان را دستگير كرد و به مصر گسيل داشت . (80)

همچنين پنج تن از سلوكيها را به نام ((انتيوكوس )) اول و دوم ... تا آخر، ياد نموده است و مى گويد كه : چهارمين آنها به سال 175 تا 163 ق .م ، به قدس ‍ لشكركشى كرد و تمام اشياء گرانبهاى معبد را به غارت برد و پس از دو سال ضربه بزرگى به قدس وارد نموده و آنچه داشت به يغما برد و خانه ها و ديوارهاى آن را ويران كرد و زنان و كودكان را به اسارت در آورد و مجسمه معبود خود زفس (زئوس ) را در معبد نصب نمود و يهوديان را به پرستش آن فرا خواند، كه بسيارى از آنها دعوت او را پذيرفتند.. در حاليكه در اثر جنبش ‍ يهوديان مكابى ، در سال 168 ق .م ، برخى از آنان به برخى از آنان به مخفى گاهها و غارها پناهنده شدند. (81)

انقلابى را كه يهوديان به آن افتخار مى كنند، شباهت زيادى به جنگ گروهها و دسته هايى دارد كه معتقدين به آئين يهود، عليه يونانيان بت پرست بر پا كردند و در زمانهاى مختلف پيروزيهاى محدودى را بدست آوردند و اين تا سلطه روميان همچنان ادامه يافت .

دوره استيلاى روميان

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

بومبى ، فرمانرواى روم در سال 64 ق .م با اشغال سوريه ، آن را به امپراطورى روم ملحق ساخت و در سال دوم ، قدس را به تصرف خويش در آورد و آن را تابع فرمانرواى رومى سوريه قرار داد، در انجيل متى آمده است كه : در سال 39 ق .م قيصر روم ، ((اگوست هيروديس ادومى )) را به عنوان فرمانرواى يهوديان برگزيد و او بنائى نو وسيع و زيبا را بر معبد بنياد كرد و به سال 4 ق .م در گذشت . (82)

چنانكه انجيل ها آورده اند: پسر وى هيروديس دوم ، كسى است كه از سال 4 ق .م تا سال 39 ق .م ، فرمانروائى كرد و حضرت مسيح عليه السلام در زمان او ديده به جهان گشود و هم او بود كه يحيى بن زكريا عليهاالسلام را به قتل رساند و سر وى را بر طبقى زرين ، نزد سالومه يكى از عناصر بد كاره بنى اسرائيل هديه فرستاد. (83)

انجيل ها و تاريخ نويسان ، از آشفتگى ها و آشوب هايى كه در عهد نرون به سالهاى 54 م 68 م . در قدس و فلسطين به وقوع پيوست و ماجراهايى كه ميان يهوديان و رومى ها و ميان خود يهوديها اتفاق افتاد ياد مى كنند، كه فسبسيان قيصر روم فرزند خود تيطس را به عنوان فرمانرواى منطقه ، در سال 70 م . منصوب كرد وى به قدس يورش برد و يهوديان در آنجا متحصن گشتند تا آنكه آذوقه آنان تمام شده ضعيف گرديدند، تيتوس ديوار شهر را خراب كرد و آن را به اشتغال خويش در آورد و با كشتن هزاران يهودى ، خانه هاى آنها را ويران ساخت و معبد را در هم كوبيد و به آتش كشيد و به گونه اى آن را از بين برد كه مردم جاى آن را نيافتند و زندگان باقى مانده را به روم سوق داد.

مسعودى در كتاب خود (التنبيه و الاشراف ) مى گويد: شمار كشتگان در اين حمله از يهوديان و مسيحيان به سه هزار يعنى سه ميليون تن رسيد كه ظاهرا اين رقم مبالغه آميز است پس از اين حوادث ، روميان با يهوديها شدت عمل بيشترى نشان دادند كه اوج آن هنگامى بود كه كنستانتين و قيصرهاى بعد از وى ، آئين خود را بر پايه اعتقاد به مسيحيت نهاده و يهوديان را تحت آزار شكنجه قرار دادند، از اين رو يهوديان نسبت به جنگ خسرو پرويز كه در سال 620 م ، در زمان پيامبر اكرم (ص ) با مردم سرزمين شام و فلسطين پيش ‍ آمد و از پيروزى او بر روميان خوشحال بودند، همچنانكه يهوديان حجاز نيز نسبت به اين نبرد شادمانى مى نمودند و پيروزى آنها را به مسلمانان آرزو مى كردند، كه اين آيه هاى شريفه نازل گشت :

((الف ، لام ، ميم )) سوگند به اين حروف روم مغلوب گرديد. در نزديك ترين سرزمين و آنان پس از مغلوب شدنشان بزودى غالب مى گردند، در اندك سالى ، از پيش و در آينده امر از آن خداست و آنروز ايمان آورندگان شاد مى گردند به يارى خدا، و او هر كسى را كه بخواهد يارى مى كند و اوست غالب و مهربان .)) (84)

به گفته مورخان ، يهوديان ، شمار زيادى از اسيران مسيحى را كه بالغ بر 90 هزار تن مى شد از ايرانيان ، هنگام پيروزى آنان بر روميان خريدارى كرده و آنها را سر بريدند.

پس از چندين سال كه هراكليوس بر ايرانيان پيروز گشت ، يهوديان را مجازات نموده و هر كه را از آنان در قدس باقى مانده بود بيرون راند و اين شهر نزد نصارى بر يهوديان تحريم گشت ، از اين رو با خليفه عمربن خطاب شرط كردند كه هيچ يهودى در آن اقامت نكند و او به خواسته آنان پاسخ مثبت داد و اين مطلب را براى آنان در عهدنامه صلح نوشت (85) و اين امر در سال 638 م ، يعنى سال 17 هجرى بود، كه قدس و فلسطين جزء دولت اسلامى محسوب گرديد و تا سال 1343 ه ق ، 1925 م ، يعنى تاريخ سقوط خلافت عثمانى بدست غربيان ادامه داشت .

اين مختصر از تاريخ يهوديان ، امور متعددى را بر ما روشن مى سازد كه جلمه تفسير آيات مقدس سوره اسراء و غير آن ، پيرامون يهوديان ... و نتيجه تفسير آن و مقصود از گفتار خداى سبحان كه فرمود: ((شما دوبار در زمين فساد مى كنيد.)) يعنى يك بار پيش از بعثت پيامبر(ص ) و ديگر بار، بعد از آن و اين تنها تقسيم بندى مناسب ، درباره تبهكارى زياد آنهاست كه تاريخ يهود، مملو از آن مى باشد.

و مراد از اين فرموده خداوند كه : ((بندگانى از ناحيه خود را كه پر صلابت هستند عليه شما برانگيزيم )) مسلمانان مى باشند، چه اينكه خداند در صدر اسلام ما را بر آنان مسلط ساخت و پيشينيان ما درون خانه هاى آنها به جستجو پرداخته و سپس وارد مسجد اقصى شدند و هنگامى كه ما از اسلام فاصله گرفتيم ، خداوند قدرت يهود را عليه ما به آنها باز گرداند و آنان را بوسيله اموال و فرزندان يارى رساند و از حيث جمعيت آنها را در جهان بيش از ما قرا داد، آنگاه بار دوم در نهضت زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع ) و حركت ظهور آن بزرگوار، خداوند، ما مسلمانان را بر آنها مسلط خواهد ساخت و ما در تاريخ ، غير از مسلمانان قومى را نمى بينيم كه خداوند آنها را بر يهود چيره ساخته و سپس قدرت يهود را عليه آنها باز گردانده باشد.

اما برترى طلبى وعده داده شده يهويان بر ملتها و ساير مردم ، تنها يك بار است ، دو بار نخواهد بود و اين حسن برترى جوئى همزمان با تبهكارى دوم و يا نتيجه آن است ... و ما اين برترى طلبى را در هيچ دوره اى از تاريخ يهوديان به جز بعد از جنگ جهانى دوم نمى بينيم .

امروز يهوديان در مرحله دوم تبهكارى و برترى جوئى بزرگى بسر مى برند و ما در آغاز سلطه الهى خويش بر آنان و مرحله رسوا شدن چهره كريه آنان هستيم ... تا زمانى كه خداوند فتح و پيروزى عنايت كرده و ما قبل از ظهور امام مهدى (ع ) و يا همراه آن حضرت وارد مسجد اقصى گرديم ، آن چنان كه نخستين بار نياكان ما داخل آن شدند و شيوه خود بزرگى آنها را در جهان درهم كوبيده و براندازيم .

اما اين سخن خداوند كه فرمود: ((اگر باز گرديد و توبه كنيد باز مى گرديم و ما جهنم را براى كافران زندان قرار داديم .)) دلالت دارد بر اينكه بسيارى از يهوديان بعد از نابودى اسرائيل در جهان باقى مى مانند و كسانى كه اسلام نمى آورند به دست حضرت مهدى (ع ) از سرزمين هاى عربى رانده مى شوند و بنا به گفته روايات آنها دوباره دست به تبهكارى مى زنند و اين امر هنگام حركت دجال يك چشم خواهد بود، كه حضرت مهدى (ع ) و مسلمانان به زندگى آنان خاتمه مى دهند و خداوند دوزخ را براى كسانى كه از آنها كشته مى شوند زندان قرار مى دهد و مسلمانان ، با بازداشت و زندانى نمودن باقيمانده آنان از حركت و تبهكارى آنها جلوگيرى مى كنند.

اعراب و نقش آنان در دوران ظهور

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

روايات بسيارى درباره اعراب و اوضاع و احوال آنها و فرمانروايانشان در زمان ظهور و نهضت ظهور حضرت مهدى (ع ) آمده است . از جمله روايات مربوط به حكومت زمينه ساز آن حضرت در يمن كه بطور عموم ، روايات در مدح و ستايش آن وارد شده است و ما انشاء الله جداگانه آنها را يارى خواهيم كرد.

و از آن جمله ، روايات جنبش مصريان است كه از آن روايات ، مدح و تعريف آنان استفاده مى شود، بويژه رواياتى كه مى گويد، برخى از ياران امام مهدى (ع ) و معاونان برگزيده آن حضرت از مصر مى باشند و نيز روايات ديگرى كه دلالت دارد مصر بعنوان منبر حضرت مهدى (ع ) يعنى پايگاه انديشه و تبليغات جهان اسلام خواهد بود و رواياتى كه مربوط به ورود حضرت به مصر و ايراد سخن برفراز منبر آن مى باشد از اين رو ممكن است جنبش مصريان در شمار حركتهاى زمينه ساز ظهور وى و شركت در نهضت ظهور آن حضرت بحساب آيد، كه ذكر آن جداگانه خواهد آمد.

همچنين روايات مربوط به ((گروههاى موجود در عراق )) و ((مؤ منان حقيقى آنجا)) مى باشد كه ذكر آنان در زمره ياران حضرت مهدى (ع ) خواهد آمد.

و از جمله آن احاديث ، روايات مربوط به مغربى هاست كه از ايفاى نقش ‍ متعدد نيروهاى ارتش مغرب در مصر و سوريه و اردن و عراق سخن مى گويد، نكوهش اين نيروها از اين دسته روايات استفاده مى شود و به احتمال قوى اين نيروها از سوى دشمنان اسلام ، بر ضد زمينه سازان حضرت مهدى (ع ) و ضد جنبش اسلامى در سرزمين هاى عربى به كار گرفته مى شوند، كه شباهت به نيروهاى ميانجى گر بين المللى و يا نيروهاى دفاع از عربيت است كه بزودى آن را بيان خواهيم كرد.

هم چنين در منابع شيعه و اهل سنت ، رواياتى در نكوهش فرمانروايان عرب به نحو كلى آمده است كه از آن جمله اين روايت مستفيض (86) است :

((واى بر اعراب (و يا بر طاغيان عرب ) از شرى كه بزودى گريبان گير آنان خواد شد.))

از اميرمؤ منان (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((به خدا سوگند، مثل اينكه او را بين ركن و مقام مى بينم كه مردم با او و با كتابى نوين بيعت مى كنند، در حالى كه اين امر بر عرب سخت و دشوار است ، واى بر سركشان عرب از شرى كه بزودى دامنگير آنان خواهد شد.)) (87) و در مستدرك حاكم چنين است :((واى بر اعراب از شرى كه بزودى به آنها مى رسد.)) (88)

مراد از كتاب نوين : قرآن است كه متروك مى گردد و حضرت مهدى (ع ) از نو آن را بر مى انگيزد و حيات تازه مى بخشد. از امام صادق (ع ) نيز نقل شده كه فرمود:

((چون قائم قيام نمايد، مردم را از نو به اسلام دعوت مى كند و آنان را به امرى كه متروك مانده است و عموم مردم از آن جدا شده و به گمراهى رفته اند راهنمائى مى كند و او از اين جهت مهدى ناميده شده است كه مردم را بسوى امرى گم شده هدايت مى كند. و قائم خوانده شده است چرا كه قيام به حق مى كند.)) (89)

و علت اينكه اسلام بر فرمانروايان و بسيارى از مردم سخت و ناگوار مى باشد، اين است كه آنها به دورى و جدائى از آن عادت كرده اند، از اين رو بازگشت به قرآن و اسلام راستين و بيعت با حضرت مهدى (ع ) و عمل به احكام اسلام براى آنان سخت و دشوار است .

ممكن است منظور از كتاب جديد و نوين ، همين قرآن با نظم و ترتيب جديد سوره هاو آياتش باشد. و در روايت آمده است كه نسخه قرآن ياد شده با اشياء بازمانده از پيامبر اسلام (ص ) و ساير پيامبران الهى (ع ) نزد حضرت مهدى (ع ) محفوظ مى باشد و آن قرآن هيچ گونه اختلاف با قرآنى كه در دسترس ماست ندارد، حتى بدون زيادتى و كاستى يك حرف .

تنها تفاوت آن در ترتيب سوره ها و آيات است كه با املاء رسول الله (ص ) و خط على (ع ) است . مانعى ندارد كه قرآن به لحاظ هر دو معنى (ترتيب سوره ها و آيات - اجراى دستورات قرآن كه فراموش شده ) جديد باشد.

از عبدالله بن ابى يعفور نقل شده كه گفت از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود:

((واى بر گردنكشان عرب از شرى كه نزديك است آنها را فراگيرد گفتم فدايت شوم : چه تعدادى از عرب با حضرت قائم خواهند بود؟

فرمود: تعدادى اندك ، گفتم : به خدا سوگند كسانى كه اين امر را توصيف مى كنند از آنان بسيارند، فرمود: البته مردم بايد امتحان شوند و از يكديگر جدا شده و غربال شوند و افراد زيادى از غربال امتحان خارج مى گردند.)) (90)

و از آن جمله ، رواياتى است پيرامون اختلافات ميان اعراب در زمان ظهور كه منجر به نبرد ميان برخى از آنان مى شود. از امام باقر(ع ) نقل شده كه فرمود:

((حضرت قائم قيام نمى كند مگر در حالى كه ترسى شديد و فتنه و بلائى بر مردم فرارسد و قبل از آن گرفتار طاعون مى شوند، آنگاه شمشير برنده ميان اعراب حاكم مى شود و اختلاف ميان مردم و پراكندگى در دين و دگرگونى در حال آنان بوجود مى آيد و به گونه اى كه هر كسى در اثر مشاهده درنده خوئى كه در ميان برخى از مردم نسبت به بعض ديگر وجود دارد، صبح و شام آرزوى مرگ مى كند.)) (91)

و مانند اين ، رواياتى است كه به فاصله گرفتن اعراب از عقايد و ارزشهاى خود و ابراز راءى نمودن هر صاحب انديشه اى نسبت به انديشه خود و دعوت كردن ديگران به سوى آن ، مربوط مى شود.

و نيز از زمره همين روايات ، احاديث مربوط به اختلاف ميان عرب و عجم يعنى ايرانيان ، يا بين فرمانروايان ايران و عرب است كه اين درگيرى تا ظهور حضرت مهدى (ع ) همچنان ادامه مى يابد

وقتى ما، روايات مربوط به حركت زمينه سازان ، ياران درفش هاى سياه و روى آوردن نيروهاى آنها به سوى قدس و نيز حركت خصمانه سفيانى را كه مى خواهد راه بر آنها ببندد ملاحظه كنيم ، نتيجه مى گيريم كه در ميان فرمانروايان و حكام عرب ، جو عمومى بر ضد ياران درفش هاى سياه خواهد بود، مگر جنبش يمنى كه زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع ) است و غير از حركت هاى اسلامى كه يارى رسان زمينه سازان ظهور آن حضرت و ياران خود وى مى باشند.

دسته اى ديگر از احاديث ، روايات نبرد حضرت مهدى (ع ) با اعراب و نيز رواياتى پيرامون كارزار آن حضرت است با اندك باقيمانده هاى رژيم حجاز، بعد از آزاد سازى مكه مكرمه كه در نبردى شديد پس از آزادى مدينه منوره و چه بسا هنگام آزاد سازى آن انجام مى گيرد...و سپس نبردهاى متعدد آن حضرت با سفيانى در عراق و جنگ بزرگ امام (ع ) با سفيانى در فلسطين مى باشد. و در برخى از آن روايات آمده است كه آن حضرت با خوارج مخالف خود در عراق مبارزه مى كند و خون هفتاد قبيله را مباح مى شمارد (گفتگو پيرامون اين جريانات در حوادث عراق و سرزمين شام خواهد آمد) از اين رو از امام صاق (ع ) رسيده است :

((وقتى كه قائم ظهور نمايد، ميان او و اعراب و قريش چيزى جز شمشير ((حاكم )) نخواهد بود.)) (92)

و از جمله روايات ، احاديث مربوط به فرو رفتن زمين و زمين لرزه ها در جزيرة العرب و در شام و در بغداد و بابل و بصره و پديدار شدن آتش در حجاز يا در شرق حجاز است كه سه يا هفت روز ادامه دارد و از جمله نشانه هاى ظهور بحساب مى آيند.

سرزمين شام و جنبش سفيانى

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

شام و سرزمين شام و شامات ، در منابع تاريخ اسلام و حديث شامل منطقه سوريه فعلى و لبنان كه بيابان شام و كوهستان لبنان نيز ناميده مى شود و هم چنين شامل اردن و چه بسا فلسطين نيز مى گردد هر چند غالبا به تمام اين منطقه سرزمين شام و فلسطين اطلاق مى شود.. و شام همان موقع نام دمشق پايتخت سرزمين شام بود.

روايات مربوط به سرزمين شام و حوادث شخصيت هاى آن در زمان ظهور فراوان است و محور اساسى آن روايات جنبش سفيانى است كه بر سرزمين شام استيلاء يافته و آن را بطور يكپارچه تحت فرمان خود در مى آورد، لشكريان سفيانى ، نزديك ظهور حضرت مهدى (ع ) و نهضت ظهور وى نقش بسزايى دارند، بگونه اى كه سفيانى پس از تصفيه دشمنان خود در شام ، دست به نبرد با تركان (روسها) در كارزار بزرگ قرقيسيا مى زند. و آنگاه در عراق درگير نبردهايى با ايرانيان زمينه ساز حكومت حضرت مى شود، چنانكه وى در حجاز نيز نقش داشته و مى كوشد به منظور از بين بردن قيام حضرت مهدى (ع ) نيروهاى خود را به يارى فرمانروائى حجاز در آورد اما معجزه وعده داده شده (فرو رفتن در زمين ) نزديك مكه به وقوع ى پيوندد.

به طور كلى بزرگترين جنگ هاى سفيانى ، نبرد بزرگ فتح فلسطين و جنگ با حضرت مهدى (ع ) است و يهوديان و رومى ها در اين نبرد، سفيانى را پشتيبانى مى كنند و غائله با شكست و كشته شدن سفيانى و پيروزى حضرت مهدى ارواحنا فداه و آزادى فلسطين توسط آن حضرت و ورودش ‍ به قدس پايان مى پذيرد... و ما اين حوادث رابا شرحى اندك ياد مى كنيم .

حوادث شام پيش از خروج سفيانى

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

استخراج نوارى از حوادث جنبش سفيانى از آغاز تا پايان شكست او در نبرد آزادى قدس از احاديث مربوط به ظهور، كار نسبتا آسانى است بر عكس ، جدا نمودن حوادثى كه قبل از سفيانى است كار دشوارى مى باشد، زيرا احاديث آن ، غالبا به اختصار بيان شده و در روايات تقديم و تاءخيرى در ترتيب حوادث بكار رفته است . اما نتيجه همه آنها بدين ترتيب است :

1 پديد آمدن فتنه اى فراگير همه مسلمانان و استيلاى روم و ترك (يعنى غربيها و روسها) برآنان .

2 بوجود آمدن فتنه ويژه اى در سرزمين شام كه باعث اختلافات و ضعف و تنگناهاى مالى در ميان آنان مى گردد.

3 كشمكش و درگيرى بين دو گروه اصلى قدرتمند، در شام .

4 پديدار شدن زلزله در دمشق كه بر اثر آن سمت غربى مسجد آن شهر و برخى نواحى آن ويران مى شود.

5 ورود نيروهاى ايرانى و غربى به سرزمين شام .

6 درگيرى سه تن از سران ، بر سر قدرت در سرزمين شام : ابقع و اصهب و سفيانى ، و چيره شدن سفيانى بر آن دو نفر و استيلاى وى بر سوريه و اردن و يكپارچگى منطقه در تحت فرمان او.

همچنين روايات ، حوادث ديگرى را پيش از حركت سفيانى بيان مى كند كه قبلا گذشت و يا در فصلهاى ويژه آن خواهد آمد، مانند درگيرى روم و ترك (يعنى غربيها و روسها) و روى آورى نيروهاى آنها به سوى منطقه ... و خروج انقلابگر مصرى در مصر و ورود نيروهاى غربى به مصر و شورش ‍ شيصبانى در عراق و غير آن .

اما ظاهر شدن يمنى موعود، در روايت آمده كه او همزمان با خروج سفيانى يا نزديك به ظاهر خواهد شد، اما ياران درفش هاى سياه كه ايرانيان مى باشند نخستين زمينه سازان بشمار مى روند، كه مدتى قبل از حركت سفيانى ظاهر مى شوند و نيروهاى آنان پيش از حركت وى در سرزمين شام حضور مى يابند چنانكه خواهد آمد، رهبر آنها سيد خراسانى و فرمانده نيروهايشان شعيب بن صالح كه هر دو (وعده داده شده اند) مى باشند ظاهر مى گردند و برخى روايات مى گويد ظاهر شدن آن دو، نزديك خروج سفيانى است و بعضى مى گويند ظاهر شدن آن دو بيش از پنج سال قبل از سفيانى خواهد بود كه بخواست خدا در جاى خود خواهد آمد.