بازگشت

آشوب گري شرق و غرب عليه مسلمانان


آشوب گرى شرق و غرب عليه مسلمانان

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

واژه ((فتنه )) در قرآن كريم و سنت به دو معناى عام و خاص آمده ، معنى عام عبارت است از هر امتحان و آزمايشى كه براى انسان پيش آيد، خواه از ناحيه خود انسان باشد يا از ناحيه شيطان و يا از سوى مردم و خواه از امتحان ، كامياب و روسفيد بيرون آيد و از فتنه و آشوب برهد و يا در آن سقوط نمايد.

و معنى خاص : عبارت از حوادث و پيشامدهايى است كه مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مرز ديانت خارج و منحرف مى سازد. و مقصود از آشوبهاى داخلى و خارجى كه پيامبر (ص ) هشدار داده همين معناست .

البته صحابه و تابعين با تفاوت آراءشان روايات متعددى را نقل نموده اند كه پيامبر اكرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوبهاى بعد از خود برحذر داشته است .

و در ميان صحابه ، حذيفة بن يمان در علم و آگاهى به روايات فتنه ها معروف بوده ، زيرا وى در پرستش نمودن از پيامبر (ص ) درباره آشوبها و حفظ آن روايات اهتمام مى ورزيد.

از اين رو بسيارى از رويات مربوط به فتنه ها را در منابعى مى يابيم كه با ذكر سند و نسبت به حذيفه از پيامبر (ص ) و يا از اميرمؤ منان على (ع ) نقل شده ، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است .

چنانكه از او روايت كرده اند كه مى گفت :

((هيچ فتنه جوئى نيست كه تعدادشان به سيصد تن برسد مگر اينكه اگر بخواهم نام او و پدر و محل سكونتش را تا روز قيامت يادآور شوم مى توانم ، زيرا تمام آنها را رسول گرامى (ص ) به من آموخته است ))

و مى فرمود:

((اگر تمام آنچه را كه مى دانم براى شما بازگو مى كردم ، مرا تا شب مهلت نداده و فورى مى كشتيد.)) (4)

توجه مسلمانان به روايات فتنه و آشوبها، به حدى بود كه در نزد بعضى از آنان به اخبار حضرت مهدى (ع ) و ظهور آن بزرگوار غلبه پيدا نمود، از اين رو گرد آورندگان مجموعه هاى روايى ، باب ها و فصلهايى را تحت عنوان ((فتن )) (آشوبها) يا ((ملاحم و فتن )) (پيش آمدها و آشوبها) تدوين نموده اند. و كلمه ملاحم به معنى جنگها و رويدادهاى مهمى است كه پيامبر اكرم (ص ) وقوع آنها را خبر داده است .

لذا عده اى از راويان و دانشمندان اسلامى كتابهاى خاصى به نام ((الفتن و الملاحم )) و مانند آن تاءليف نموده و روايات وارد شده در اين زمينه را در آن كتابها گرد آورده اند.

آنچه در اين جا مهم است ، بررسى عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاريخ مسلمانان نيست بلكه مهم ، شناخت آخرين فتنه اى است كه جملگى اتفاق نظر دارند كه با ظهور حضرت مهدى (ع ) از بين خواهد رفت ، همان فتنه اى كه ويژگيهاى آن منطبق بر فتنه غرب است كه اثر آن در طليعه اين قرن بر ملل مسلمان آشكار گشته و دشواريهاى بسيارى را به دنبال داشته است چرا كه غربيان در داخل سرزمين مان با ما جنگيده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط مى گردند. در اين امر دشمنان شرقى ما با آنان همكارى نموده و بخشى از سرزمين ما را به تصرف درآورده و با محو موجوديت اسلام و آثار آن ، آنجا را در قلمرو فرمانروايى خود در مى آورند.

و اينك نمونه هايى از روايات شريفه :

پيامبر اكرم (ص ) فرمود:

((چهار فتنه و آشوب بر امت من وارد شده كه در فتنه اول ، خون ريزى و در دومى ، خونها و اموال و در فتنه سوم ، خونها و اموال و زنان حلال شمرده مى شود. چهارمين فتنه و آشوب ، كور و كر و همه گير و هم چون حركت كشتى در درياى متلاطم خواهد بود، به گونه اى كه هيچ يك از مردم پناهگاهى نمى يابند. آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مى گيرد (جزيره ) را زير دست و پاى خود به شدت كوبيده ، و بلا و گرفتارى ، مردم را مانند پوست دباغ خانه گوشمال مى دهد هيچ كس قادر نيست بگويد: بس كنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اى برطرف سازند از ناحيه اى ديگر سربرآورده و ظاهر مى گردد.)) (5)

و در روايتى آمده است :

((زمانى كه فتنه فلسطين رخ دهد، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشك آشفته مى شود و چون وقت پايانش فرا رسد، پايان پذيرفته و گروه اندكى از شما پشيمان خواهيد شد.)) (6)

و در روايتى :

((آن فتنه و آشوب ، شام را احاطه كرده و عراق را مى پوشاند، و جزيره را درهم مى كوبد.)) (7)

و در روايتى ديگر چنين آمده :

((آنگاه فتنه اى پديد مى آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته ، به گونه اى كه خانه اى نيست كه آن فتنه داخل آن نشده ، و مسلمانى نيست كه سيلى آن را بر صورت خود لمس نكرده باشد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور نمايد.)) (8)

در اين روايت و بسيارى از روايات مانند آن ، پيرامون اين فتنه و آشوب ، صفات فراوانى مشاهده مى كنيم ، كه طبق اين روايت ، چهارمين فتنه و به گفته كل روايات ، آخرين فتنه مى باشد.

و اين ويژگيها عبارتند از:

1 - روايات آن در منابع شيعه و سنى در حد تواتر اجمالى است ، يعنى هر چند از نظر الفاظ متفاوتند، اما راويان متعدد، آن را به يك معنى نقل نموده اند، بطوريكه اگر كسى دقت كند برايش يقين حاصل مى شود كه مضمون اين اخبار از ناحيه پيامبر (ص ) و اهل بيت وى (ع ) صادر شده است .

2 اين فتنه ، آشوبى است دامنه دار، و شامل همه اوضاع و احوال امنيتى ، فرهنگى و اقتصادى مسلمانان مى شود. مانند اينكه ، تمام چيزهاى حرام ، حلال شمرده مى شود. و يا در روايت ديگر ((صماء)) كر و ((عمياء)) كور توصيف شده ، يعنى : كر است و سخن نمى شنود تا بتوان با گفتگو او را دور كرد، و نابيناست و نمى بيند كه بين اين و آن فرق بگذارد. بلكه شامل همه شده ، و بر آنها منطبق است ، وارد هر خانه اى شده و بر شخصيت هر مسلمانى ضربه و آسيب وارد مى سازد، و جامعه مسلمانان را همچون حركت و تكان كشتى ، كه بر موج درياى خروشان قرار گيرد، دچار آشفتگى مى نمايد.

هيچ كسى در برابر خطر اين فتنه نسبت به دين خود و خانواده اش و از جور فرمانروايان ستم پيشه و دستياران شرقى و غربى آنان كه سرپرستى امور امت اسلامى را بر عهده مى گيرند، پناهى نمى يابد، چنانكه در اين روايت آمده است :

((در آن هنگام گروهى از شرق و غرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))

3 شر و گرفتارى و نقطه شروع آن حركت از سرزمين شام خواهد بود ((تطير بالشام )) يعنى از شام آغاز مى گردد، به همين جهت دشمنان ما آنجا را سرزمين ((آفتاب تمدن )) مى نامند، بنابراين اگر كاشتن اسرائيل را در كشور شام بر آن بيفزائيم چگونه خواهد بود. و در روايتى جمله ((تطيف بالشام )) آمده يعنى آن فتنه و آشوب شام را احاطه نموده ، و آنگاه از آنجا به ديگر سرزمينهاى عربى و مسلمان كشيده مى شود، بلكه روايتى نام ((فتنه فلسطين )) را بر آن نهاده و دشواريهاى آن بر ساكنان كشور شام بيش از ديگران متمركز خواهد بود.

4 - راه حلها سودمند واقع نشده و اين آشوب مدت طولانى ادامه مى يابد زيرا فتنه تمدن ، عميق تر از آن است كه از طريق ترميم و اصلاح ، چاره جوئى شود از طرفى ديگر موج مقاومت در امت و موج دشمنى در دشمنان باعث به ثمر نرسيدن راه حلها مى گردد.

چنانكه در روايت آمده :

((از ناحيه اى در صدد رفع آن برنمى آئيد مگر اينكه از سوى ديگر آشكار مى شود.))

زيرا راه حل آن تنها با قيام زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع ) در بين امت ، و سپس با ظهور آن حضرت ارواحنا فداه امكان پذير خواهد بود.

هم چنين تعداد زيادى از روايات تصريح مى كند كه آن فتنه آخرين آشوب و متصل به ظهور آن بزرگوار مى باشد. و در برخى از روايات اگرچه به صورت مطلق آمده و بطور واضح آن را فتنه پيش از ظهور حضرت ذكر نكرده ، اما آن را آخرين فتنه ، و با همان ويژگيها توصيف نموده است . و چون مقصود همان فتنه و آشوب است ناگزير بايد ((مطلق )) را بر ((مقيد)) حمل نمود.(9)

البته برخى از ويژگيهاى اصلى اين فتنه و ديگر خصوصيات آن را كه در احاديث ديگر آمده خواهيم آورد، چرا كه اين ويژگيها را نمى توان با هيچ فتنه داخلى يا خارجى كه بر امت اسلام از آغاز تا كنون رسيده برابر دانست به جز فتنه و آشوب غرب . زيرا اين آشوب با فتنه هاى داخلى صدر اسلام و زمانهاى بعد از آن و حتى آشوب گرى و كشتار و غارت مغول ها و با جنگ هاى صليبى كه مراحل حمله هاى تاريخى آن در 900 سال قبل آغاز شد، منطبق نيست و از جهات مختلفى با يكديگر متفاوتند.

آرى بر آخرين مرحله آن جنگ كه غربيها توانستند. با هجوم يك پارچه خود به امت اسلامى ، و ورود ارتش آنها به كليه سرزمينهاى اسلامى و با به سقوط و نابودى كشاندن آنها، پايگاه هم پيمانان يهودى خود را در قلب كشورهاى اسلامى بكارند قابل ((تطبيق )) مى باشد.

از پيامبر گرامى اسلام (ص ) نقل شده كه فرمود:

((سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست ، بر امت من قومى فرمانروايى كنند كه اگر دم برآورند آنها را كشته و اگر سكوت نمايند همه چيز آنها را مباح مى شمرند، اموال آنان را از آن خود گردانده و با زير پا گذاشتن نواميس آنها، خون آنان را ريخته ، و دلهاشان را مالامال از كينه و وحشت مى گردانند، آنان را پيوسته هراسان و پريشان و بيمناك مى بينى در اين هنگام گروهى از مشرق و جمعى از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائى كنند، پس واى به حال ضعيفان امت من از دست آن ستم پيشگان ، و واى بر ستمگران از عذاب الهى ، چرا كه آنها نه به كوچك رحم نموده ، و نه حرمت بزرگ و پير را نگاه مى دارند، و از هيچ كارى روى گردان نيستند. اندامشان اندام آدميان ، اما دلهايشان دلهاى شياطين است .)) (10)

اين روايت ارزشمند، از ارتباط دو جانبه بين استبداد داخلى و استعمار خارجى پرده برداشته و علت سلطه كفار شرق و غرب بر امت اسلامى را، فشار ستم و تجاوز حكام داخلى بر ملتهاى مسلمان در وجود جو اختناق و سلب آزاديهاى آنان مى داند.

زيرا اين گونه رفتار ظالمانه ، مردم را در صدد انتقامجوئى از حاكمان خود برمى انگيزد و همين درگيرى داخلى آنها را از دفع دشمن خارجى بازداشته ، و در نتيجه دشمن ، با استثمار آنان و به بهانه رهايى آنان از چنگ فرمانروايان جور پيشه ، به جنگ و غارت كشورهاى اسلامى اقدام مى كند. همانگونه كه ناپلئون به مصر حمله ور گرديد، او وقتى كشتى هايش به ساحل مصر نزديك شد نامه اى براى مصريان فرستاد و در آن اسلام را ستوده و نسبت به آن اظهار علاقه و دوستى كرد و انگيزه آمدن خود را نجات و خلاصى مصريان از ستم بردگان ! قلمداد نمود.

اين سياست حيله گرانه را بعد از اشغال مصر نيز همچنان ادامه داد، تا جائيكه با پوشيدن لباس اهل مصر، خود را مسلمان جلوه داده و عيد ميلاد پيامبر (ص ) را جشن گرفت !

آنگاه ، انگليس ، فرانسه ، آمريكا و روسيه نيز شيوه هاى مشابهى را بكار گرفته و ادعا كردند كه تنها به منظور آزاد كردن ملتهاى مسلمان به سرزمين آنان آمده اند و پيوسته جهت ادامه سلطه خود در سرزمينهاى اسلامى و دخالت در امور مسلمانها اين ترفند را بكار مى برند.

قابل توجه است كه خصوصياتى را كه حديث شريف بيان داشته دقيقا بر دسته اى از فرمانروايان منطبق است كه زمينه را براى سلطه شرق و غرب آماده ساخته اند، چنانكه بر زمامداران امروز كه زمينه ساز ادامه چنين سلطه اى هستند نيز قابل انطباق است . و اين خصوصيات عبارتند از:

1 جو اختناق در برابر آزادى انديشه ، و كشته شدن به جهت يك سخن گفتن .

2 اگر سكوت كنند همه چيز آنان را مباح مى شمرند، زيرا سياست آنها بر اين محور است كه اگر چيزى هم درباره آنان نگويند و ساكت باشند، باز هم دست از تجاوز و تعدى نسبت به مردم بر نخواهند داشت .

3 غارت و چپاول ثروتهاى سرزمينهاى اسلامى از پايه هاى سياست زمامداران متجاوز بوده و به نحوى كه گويى اموال مسلمانان ملك موروثى آنها و خانواده هاى خود و منافقان متملق و دربارى آنان است .

4 پايمال نمودن حرمت مسلمانان كه شامل تجاوز به خونها و ارزشهاى انسانى و آزاديها و اموال و هتك آبرو و حيثيت و نواميس آنها مى گردد.

5 ريختن خون كسانى كه عليه آنان سخن مى گويند و غير آنان را، كه مى گويند ((پروردگار ما الله است .))

6 دلهاى مسلمانان را آكنده از كينه و وحشت نموده ، يعنى كينه ورزى نسبت به زمامدار ستم پيشه و يا اينكه جور و ستم ، چنين كينه توزى را در جان مسلمانان نسبت به برخى از خودشان مى پرورانند.

اما آن شرقى و غربى هايى كه پيامبر (ص ) درباره آنها فرمود:

((در آن هنگام گروهى از مشرق و جمعى از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))

جز بر روسها و غربى ها كه با فرصت طلبى از ستم فرمانروايان جور، سرزمينهاى مسلمانان را مورد تاخت و تاز قرار داده ، و زمام امور آنها را همچنان به دست مى گيرند، منطبق نمى گردد.

گاهى گفته مى شود، ممكن است مراد از گروهى كه از مشرق و مغرب مى آيند، حركت عباسيان باشد كه از شرق دولت اسلامى آمدند و حركت فاطمى ها كه از غرب آن آمدند، و اين در پى ستم فرمانروايان اموى بوده است .

و يا اينكه گفته مى شود احتمال دارد مقصود از آنان ، هجوم مغولان باشد كه از ناحيه شرق به وقوع پيوسته و يا جنگ صليبى كه در نتيجه جور و ستم عباسيان از غرب بوجود آمده است .

اما از ظاهر روايت چنين بر مى آيد كه آنها گروهى غيرمسلمانند كه بر امور مسلمانان مسلط مى شوند از اين رو بر عباسيان و فاطميان منطبق نمى گردد، چنانكه بر حمله مغولان و جنگهاى صليبى گذشته نيز قابل انطباق نيست . زيرا تسلط غربى ها بر مسلمانان به سبب اين تهاجمات نبوده بلكه آنها حكومتهاى كوچكى را در سواحل سرزمين شام تاءسيس نموده و در آنجا بسر مى برند.

و اقوام مغول مدتى كوتاه بر مسلمانان حكمرانى نموده ، سپس باقيمانده آنان در سرزمين ما اسلام آورده و در امت اسلامى هضم و ذوب گرديدند.

و مهم تر از آن اينكه استيلاى مغول ، و جنگ هاى تاريخى صليبى به ظهور حضرت مهدى عليه السلام منتهى نگرديد، در حاليكه چيرگى و تسلط غربى ها و فتنه و آشوب آنها طبق ديگر روايات با ظهور آن حضرت پايان مى پذيرد.

بنابراين انطباق كار آنان منحصرا بر شرقى ها و غربى هاى امروز است كه عبارت از روسها و اروپائيها و آمريكائيان اند، خصوصا با توجه به ويژگيهاى دقيقى كه در پايان حديث از شخصيتها و سياستهاى آنان ذكر گرديده است .

به هر حال آنان وارثان شرقى مغولان ، و صليبى هاى غربى اند، زيرا بنابر قول پسنديده تر، در روايات ، از روسها تعبير به تركها شده و غربيان همان روميان مى باشند كه به زودى با آن آشنا خواهيم شد.

از پيامبر (ص ) نقل شده كه فرمودند:

((جريان امر شما همچنان ادامه مى يابد تا اينكه فرزندانى در دوران فتنه و ستم متولد شوند كه جز آشوب چيزى نشناسند، و زمين چنان آكنده از ستم و بيداد شود كه هيچ كس جراءت ندارد خدا را بخواند، آنگاه خداوند مردى را از ذريه و عترت من برمى انگيزد، تا زمين را از عدل و داد پرسازد، آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است )) (11)

اين حديث شريف نشانگر اين است كه فتنه و آشوب اءخير در نسلها ادامه مى يابد، تا نسلى از فرزندان مسلمانان متولد گردد كه هيچ انديشه اى جز انديشه منحرف از دين و هيچ سياستى جز سياست جور و ستم ندارند. و اين تعبير دقيقى است از فضاى فرهنگ غربى و سياست حكومت هاى سلطه گر آنها بر سرزمينهاى ما، كه كودك مسلمان در سايه شوم آن فرهنگ نشو و نما كرده ، و از فضاى اسلامى و فرهنگ و عدالت آن بى اطلاع است . مگر كسى را كه خداوند وسيله هدايت و نگهدارى او از انحراف را فراهم سازد.

و معنى سخن پيامبر (ص ) كه فرمود:

((زمين آن چنان از ستم و جور آكنده شود كه كسى قادر بر گفتن ((الله )) نباشد.))

اين است كه قوانين ظالمانه و سياستهاى ستمگران و جورپيشگان ، تمام نقاط و زواياى زندگى را در بر مى گيرد. و اين ماجرايى است كه بعد از هجوم و سلطه غربيان بوجود آمده ، زيرا قبل از استيلاى آنان در برخى از مقاطع زمانى و در بعضى مناطق ، جور و بيداد در زندگى مسلمانان وجود نداشت ، اما بعد از حمله و چيره شدن آشوب غرب و سلطه گرى فرمانروايان ستم پيشه تازه به دوران رسيده ، رفته رفته سياست ظالمانه آنها بر تمام سرزمينها و مراكز سايه افكند. به گونه اى صداى مسلمانان را در سينه ها خفه كردند كه كسى نمى توانست مسلمانى خود را ابراز نموده و بگويد: پروردگار ما خداست و يا اينكه ما خواستار پياده نمودن احكام اسلام هستيم ، و خداوند به ما دستور مى دهد كه از ستم و بيداد پرهيز نموده و عليه آن قيام نمائيم ، و يا اينكه بگويد حكم خداوند درباره اين فرمانروا اينگونه است كه بايد كشته شود و يا از كار بر كنار گردد، و يا بگويد حكم خدا درباره اين قانون اين است كه بايد در برابر آن ايستاد و آنرا دگرگون ساخت .

معنى اين گفته اين نيست كه كسى نمى تواند به طور كلى نام خدا را بر زبان آورد، چنانكه برخى چنين تصور نموده اند، زيرا چيزى كه كفار و ستمگران و جباران و حتى بى دين ها را برانگيخته و به خشم مى آورد همانا ياد و نام خداوند است هنگاميكه با كفر و ستم پيشگى و سلطه آنان اصطكاك پيدا نمايد.

و در روايتى آمده است :

((به طورى كه كسى نمى تواند لااله الا الله بگويد.))

پر واضح است كه مراد از اين گفته اين است كه كسى نمى تواند يكتائى و فرمانروائى خدا را اعلان نموده و حكومت كردن كافران و ستمگران را كه به قانون خداى عزوجل فرمانروائى نمى كنند، رد نمايد.

از اميرمؤ منان (ع ) نقل شده كه فرمود:

((حكومت اهل بيت پيامبر شما كه داراى علامات و نشانه هايى است در آخرالزمان پديد مى آيد... از جمله زمانيكه روميان و تركان ، ديگران را عليه شما بشورانند، و نيروها بسيج گردند... و تركها با روميان به مخالفت برخاسته ، و جنگ و درگيرى در روى زمين افزايش يابد.)) (12)

روشن است كه سخن امام (ع ) درباره فتنه و آشوب روميان و تركها و حركت آنان در يورش عليه سرزمينهاى اسلامى ما از نشانه هاى حضرت مهدى (ع ) مى باشد.

و عبارت ((استئثارت )) در متن روايت تعبيرى است دقيق ، يعنى آنان به منظور سلطه يافتن و استثمار سرزمين هاى اسلامى ما، دست به تحركاتى مى زنند كه خوى آنهاست . همچنين عبادت ((يتخاف الترك والروم )) ((تركها و روميان با هم اختلاف پيدا مى كنند)) اين كشمكش و اختلاف آنها، با آنكه با يكديگر هم پيمان بوده اند، بر سر تقسيم و سلطه يافتن در قلمرو نفوذشان مى باشد.

اما در همان حال ، در دشمنى با ما متحد گشته و در شوراندن مردم عليه ما و تجهيز نيروها چنانكه واقعيت امر نشان مى دهد، با يكديگر همكارى مى نمايند.

((و تكثر الحروب فى الارض )) ((جنگ و درگيرى در زمين فزونى مى يابد)) چنانكه مى بينيم قاره اى خالى از جنگ و ستيزها نيست ، و هيچ جنگى آرامش نمى يابد، مگر اينكه جنگ ديگرى آغاز مى گردد، همه اينها به سبب انتقام جوئى هاى روميان و تركان و مخالفت آنان با يكديگر است ، و پشتيبانان يهودى آنان كه هر زمان و هر كجا كه بتوانند آتش افروز جنگ ها مى باشند. و به زودى مراد از روم و ترك بيان خواهد شد.

از حضرت على (ع ) نقل شده كه فرمود:

((اى مردم آنچه مى خواهيد از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا از دست بدهيد زيرا كه دانش فراونى در سينه دارم ، و سؤ ال نمائيد از من پيش ‍ از آنكه فتنه و فساد مانند شترى كه در اثر رم كردن مهارش زير سم او قرار گيرد و بر ترس و اضطرابش افزوده شود، سرزمين شما را بعد از مرگ و حياتش پايمال نموده و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يا آتشى از غربى كه در هيزمى خشك و انبوه افتد، با فرياد بلند بانگ برآورد. واى بر او از خونخواهى و انتقامجوئى . وقتى گردش چرخ روزگار طولانى شود، مى گوئيد مرده و يا به هلاكت رسيده ، (و اگر زنده است )، پس به كجا رفته ، در اين هنگام است كه معنى حقيقى اين آيه ها مصداق پيدا مى كند. ((ثم ردد نالكم الكرة عليهم و امد دناكم باءموال و بنين و جعلناكم اكثر نفيرا.)) ((سپس پيروزى بر آنان را به شما برگردانيم و با مال و فرزندان شما را يارى نموده و تعداد شما را از آنان فزونى بخشيديم .)) و اين داراى علائم و نشانه هايى مى باشد.)) (13)

حضرت امير (ع ) در اين روايت از هلاكت و نابودى گسترده غرب با عبارت (در هيزم خشك و فراوان ) و بسيار قابل اشتعال سخن به ميان آورده اند، سبب اين نبرد فتنه اى است كه در منطقه شرق پديد مى آيد، و يا به علت جنگ افروزى تركان شرقى ، يعنى روسها، عليه روميان است به زودى بيان روايت مربوط به آن در زمره روايات جنگ جهانى كه وقوع آن طبقه گفته احاديث و نظر ما در سال ظهور حضرت مهدى (ع ) مى باشد، خواهد آمد.

و نيز از پيامبر (ص ) نقل شده كه فرمود:

((در آخرالزمان بر امت من بلاى سختى از ناحيه سلطان آنان برسد كه از آن بلا و گرفتارى سخت تر شنيده نشده ، بگونه اى كه زمين پهناور بر آنان تنگ آيد، و به اندازه اى زمين آكنده از ستم و جور شود كه مؤ من جهت پناه بردن از ظلم و ستم ، جايگاهى نمى يابد. تا اينكه خداوند مردى از خاندان مرا بر انگيزد و زمين را از قسط و عدل ، آنگونه كه از ظلم و ستم پر گرديده بوده ، سرشار گرداند. ساكنان آسمان و زمين از وى خشنود گرديده و زمين ذخائر خود را برمى آورد و آسمان از ريزش باران رحمت دريغ نمى ورزد)) (14)

به نقل از حذيفة بن يمان ، پيامبر (ص ) مى گويد:

((واى بر اين امت از دست پادشاهان ستم گر كه مسلمانها را كشته و آنها را از خانه و ديارشان آواره مى گردانند مگر كسى كه به اطاعت آنها تن در دهد در آن زمان مؤ من با تقوى به زبان با آنان سازگار و به دل از آنان گريزان است . و چون خداوند متعال اراده فرمايد عزت اسلام را بازگرداند، پشت هر ستم گر ستيزه جو را مى شكند، و او بر هر كارى ك بخواهد تواناست ، هم اوست كه وضع امت اسلامى را پس از تباهى سر و سامان بخشيده و اصلاح مى كند، اى حذيفه : اگر از عمر دنيا بيش از يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانى گرداند كه مردى از خاندان من بيايد و بر جهان فرمانروايى كند و اسلام را آشكار سازد، و خدا خلف وعده نمى كند و او بر هر چيزى تواناست )) (15)

و از آن بزرگوار است كه فرمود:

((نزديك است امتها عليه شما يكديگر را فرا خوانند، بسان فراخواندن خورندگان بر سر سفره . هر چند شما از نظر عدد بسياريد، اما همچون خاشاك بر روى سيل مى باشيد، خداوند هيبت و شكوه شما را از دل دشمنانتان برداشته ، و در اثر علاقه مندى به دنيا و بيزارى از مرگ ، ضعف و سستى را به دل شما مى افكند.)) (16)

اينها رواياتى روشن و رسا بود كه نور نبوت بر آنها تابيده و نشانگر اوضاع و احوال امت اسلامى با زمامداران ستمگر و با دشمنان سلطه گر آنان است و فرج ظهور حضرت مهدى عليه السلام را مژده مى دهند.

و نيز از او نقل شده كه فرمود:

((واى بر عرب از شرى كه به آنها نزديك است ، بالها، چيست آن بالها؟، بادى كه وزش آن نابودكننده است و بادى كه وزش آن برانگيزاننده است و بادى كه وزش آن سستى آور است ، واى بر آنها از كشتار سريع و مرگ آنى ، و گرسنگى دردناك ، بلا و گرفتارى بر سر آنان فرو ريزد فرو ريختنى )) (17)

ممكن است مراد از (بالها) هواپيما باشد كه همچون باد سريع و آرام مى آيد و سبب كشتار زياد، و باعث مرگ و مير آنى مى گردد و يا اينكه بادى است كه از موج بمب هاى قوى و ضعيف ناشى مى گردد. هم چنانكه احتمال دارد كه اين (بالها) همان است كه بيان آن در روايت مربوط به كارزار حضرت مهدى (ع ) با سفيانى و اعراب طرفدار يهوديان و روميان در معركه آزادى قدس آمده ، چه اينكه در نسخه خطى ابن حماد چنين آمده :

((آنگاه خداوند، باد و پرندگانى را بر روميان مسلط مى گرداند، كه با بالهاى خود بر گونه هاى آنان آنچنان ضربه مى زنند كه چشمهايشان نابينا گشته و زمين شكافته شده و آنها را در خود فرو مى برد.)) (18)

و نيز ممكن است بالهاى پرندگان حقيقى همچون ابابيل (پرستو) باشد و يا جنگ افزارهايى مانند هواپيما كه حضرت مهدى (ع ) آنها را بكار مى برد، و به رودى بيان آن در بحث رزمگاه بزرگ قدس و در بخش حركت ظهور خواهد آمد.

از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود:

((مشركان ، مسلمانان را به خدمت خويش گمارده و آنان را در شهرها به فروش مى رسانند، و هيچ نيكوكار و بدكارى از اين عمل پروائى ندارد. اين بلا و گرفتارى آن چنان گريبان گير مردم آن روزگار شود كه همه نااميد و ماءيوس و بدبين شده و تصور كنند كه گشايشى بر آنان نيست ، كه در اين هنگام خداوند مردى از پاكان عترت من و از نياكان ذريه ام برانگيزد، مردى عادل ، خجسته و پاكيزه كه ذره اى (از دستورات اسلام ) را فروگذار نمى كند و خداوند دين و قرآن ، اسلام و مسلمانان را بوسيله او عزت و سربلندى بخشيده و شرك و مشركين را ذليل و زبون مى گرداند، وى پيوسته در حالت پروا از خداست و در اجراى حكم خداوند فريب خويشاوند را نمى خورد، سنگ بر روى سنگ نگذاشته ، و عمارتى براى خويش بنا نمى كند، در زمان فرمانروايى خود بر كسى تازيانه نزند مگر جهت اجراى حد شرعى ، خداوند متعال تمام بدعت ها را بوسيله او محو و نابود ساخته و تمام فتنه ها را از بين مى برد و در هر حقى به وسيله او گشوده مى شود و درهاى باطل را مى بندد و خداوند مسلمانان دربند را هر كجا كه بسر برند توسط او به ديارشان باز مى گرداند)) (19)

اين روايتى است كه حالت دردناك به ضعف كشيدن مسلمانان ، و خريد و فروش آنان و اسارتشان را در ديگر سرزمين ها ترسيم مى نمايد، و اين حالت تنها به زمان ما و مسلمانانى كه با حقارت كاركنان و خدمتگزاران مشركان اند منحصر نمى گردد، بلكه شامل معامله بر سر ملتهاى مسلمان و بيرون راندن آنها از سرزمين هايشان و به اسارت درآمدن آنان توسط مشركان نيز مى شود.

سپس اين روايت خاطر نشان مى سازد كه در حالت ياءس و درماندگى ، ناگاه منجى عالم بشريت حضرت مهدى ارواحنا فداه ظهور مى كند.