بازگشت

شيوه برخورد امام با مخالفان


شيوه برخورد امام با مخالفان

برگرفته از كتاب : چشم به راه مهدي

از مسائل نيازمند به بحث ، روش برخورد امام با مخالفان است . جايگاه ساير ارباب مذاهب و مكاتب در حكومت امام كدام خواهد بود. به تعبير ديگر مقصود از حكومت جهانى واحد كه امام منادى آن است چيست ؟ آيا وحدت دين مقصود است يا وحدت حتكومت . در هر صورت ، رفتار امام با اهل كتاب يا با ديگر مسلمانان غير معتقد به مذهب امام چگونه است ؟

مخالفان امام به چند دسته تقسيم مى شوند.

1. مخالفان سياسى و مذهبى مسلمان .

2. اهل كتاب .

3. مستكبران .

دسته اول

در ذهن برخى از شيعيان ، اين انديشه وجود دارد كه در حكومت امام كه مروج مسلك اهل بيت است ، ساير ارباب مذاهب ، جايى نخواهند داشت و همه آنان مى بايست به ولايت على (ع ) گردن نهند. روش مهدى ، با روش جدش ، پيامبر و على (ع ) در برخورد با مخالفان متفاوت است . آنان ، ماءمور رحمت بودند و گذشت و مهدى ، ماءمور انتقام . اگر على در برخورد با مخالفان مذهبى و سياسى گذشت مى كرد و از كردار افرادى مثل شورشيان بصره و يا خوارج مى گذشت ، بر اثر نبودن شرايط انتقام بود، ولى در حكومت مهدى ، مانعى براى شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دليلى كه ممكن است براى اين مطلب ارائه كرد، رواياتى است كه دلالت دارد روش برخورد مهدى (ع ) با مخالفان ، با روش برخورد على (ع ) با مخالفان بصرى تفاوت دارد.

در روايت معلى بن خنيس از امام صادق چنين آمده است :

(( ايسير القائم (ع ) اذا قام بخلاف سيرة على (ع ).))

(( فقال : نعم و ذاك ان عليا ساربا لمن والكف لانه علم ان شيعته سيظهر عليهم من بعده و ان القائم اذا قام سار فيهم بالسيف ... و ذلك لانه يعلم ان شيعته لم يظهر عليهم من بعده ابدا.(573) ))

آيا روش قائم بر خلاف سيره على (ع ) است ؟

فرمود: بلى . على بعد از دست يافتن بر مخالفان ، آنان را بخشيد، چون مى دانست دشمنان ، پس از او بر شيعيانش مسلط خواهند شد. ولى قائم ، با مخالفان با شمشير روبه رو مى شود، چون مى داند دشمنان هرگز بر پيروان او، مسلط نخواهند شد.

اين روايت و مانند آن ، تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟

مرورى بر روايات سيره مهدى (ع )، نشان مى دهد، در نظام آن حضرت ، آزادى مذهب وجود دارد و مسلمانى به جرم داشتن عقيده مخالف ، مجازات نمى شود و خالفان مذهبى ، حق اظهار عقيده دارند، به چند دليل :

1. در هيچ روايتى از منابع شيعى چنين مطلبى نقل نشده است كه مهدى (ع ) مخالفان را به ترك مذهب و پذيرش ولايت على (ع ) وا مى دارد. تنها در مواردى كه از شدت عمل سخن به ميان آمده ، بر خورد با ناصبيها و معاندان اهل بيت است (574) و بس . و ناصب ، نه هر مخالف و غير موافق عقيده و مسلك اهل بيت ، كسى است كه دشمنى با على و ديگر امام (ع ) را در سينه پرورانده و از اظهار سب و دشمنى ابائى ندارد و در فقه شيعه ، سب على و ائمه ، حكم سب پيامبر را دارد.

2. امام ، در همه مراحل دعوت و فعاليت ، به تبيين اهداف و علل اقدامات خود مى پردازند و جواب و نقطه ابهامى را براى مردم باقى نمى گذارد. مخالفان سياسى و مذهبى ، با استفاده از جو آرامى كه امام ايجاد مى كند، به بيان مواضع خود مى پردازند و جواب مى شنوند. از جمله ، در منزل ثعلبيه ، يكى از بزرگان بنى هاشم ، به سيره امام انتقاد مى كند و خواهان دليل شرعى براى آن مى شود.

امام ، بر خلاف برخى از ماءموران كه خواهان شدت عمل با اين گونه انتقاد گرانند، به آرامى پاسخ مى دهد و با استدلالهاى مستند به سيره پيامبر، او را با خود همراه مى سازد.(575)

3. امام ، تنها با مخالفان مذهبى و سياسى كه مسلحانه عليه امام و برنامه هايشان بپا خيزند، بر خوردى قهرآميز دارد. در مورد آنان نيز، از جاده انصاف بيرون نمى رود و با آنان مدارا مى كند. حضرت ، پيشاپيش با مخالفان اتمام حجت مى كند و به قرآن و سنت پيامبر، با ايشان به گفت و گو مى نشيند. در مواردى كه دشمن ، كينه خود را آشكار مى سازد و، جنگ را مى آغازد و دست به خون ياران مهدى مى آلايد، امام دستور مقابله مى دهد(576) .

اما در پاسخ آنان كه به اين روايت استدلال كرده اند بايد گفت : ((امام ، روش على (ع ) را در مقابله با شورشيان بصره ، در پيش ندارد)) اولا، روايت در مورد مخالفان نظامى و پيمان شكنان است ، نه مطلق مخالفت . و اين حق به امام داده شده است كه براى شكستن شوكت مخالفان و جلوگيرى از اجتماع دوباره آنان ، فراريان را تعقيب كند و مجرمان را مجازات ، چنانكه شيوه على (ع )، در نبرد صفين بر آن بود(577) .

ثانيا، روايت بر فرض درستى سند معارض است با سخن ديگرى از امام صادق كه مى فرمايد:

(( و ينادى مناديه الا لاتتبعوا موليا ولا تجهزوا على جريح و يسير بهم كماسار على (ع ) يوم البصرة .(578) )) ))

منادى امام ، فرياد بر مى دارد فراريان را تعقيب نكنند و مجروحى را نكشند. بمانند روش على (ع ) با بصريان ، با آنان رو به رو مى شود.

در مورد ديگر، امام براى دعوت مسلمانان مكه نماينده اى مى فرستد، فرستاده حضرت ، براى آنان سخن مى گويد و به كتاب خدا و سنت پيامبر احتجاج مى كند. گروهى از مخالفان ، در كنار كعبه او را مى كشند. امام ، خود به مكه مى آيد براى آگاهى بيشتر مردم ، به تفصيل بر ايشان سخن مى گويد و بر كتاب خدا و سنت پيامبر از آنان بيعت مى گيرد و متعرض ‍ كس نمى شود(579) .

در روايت ديگر، حضرت پس از آمدن به مكه ، تنها كشندگان فرستاده خود را مجازات مى كند و چيزى بر آن نمى افزايد(580) .

اين روايتها، نشاندهنده نرمش و عفو و رحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبى و معتقدان به ديگر مذاهب است .

دسته دوم :

از برخى روايات استفاده مى شود: حكومت امام ، شرق و غرب را فرا مى گيرد و همه غير مسلمانان مى بايست مسلمان شوند و گرنه از ميان خواهند رفت . امام كاظم (ع ) نقل شده است :

(( ... وله اسلم من فى السموات والارض طوعا و كرها)) .

(( قال انزلت فى القائم . اذا خرج باليهود والنصارى و الصابئين والزنادقة و اهل الردة و الكفار فى شرق الارض و غربها. فعرض عليهم الاسلام . فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزكاة و مايومر به المسلم و يجب لله عليه و من لم يسلم ضرب عنقه حتى لايبقى فى المشارق و المغارب احد الا وحد الله ... ولا يقبل صاحب هذا الامر الجزيه كما قبلها رسول الله ...(581) ))

همه اهل آسمانها و زمين ، به رغبت يا جبر، تسليم اويند.

امام فرمود: آيه ، درباره قائم نازل شده است . در وقت ظهور، بر يهود و ترسايان و صابئين و زنديقان و مرتدان و كافران شرق و غرب زمين ، اسلام عرضه مى شود.

هر كس مسلمان شد، مى بايد نماز و روزه و ساير واجبات را به جاى آورد و هركس اباورزيد كشته مى شود. تا در روى زمين همه موحد باشند... صاحب اين امر، مثل پيامبر، جزيه نمى پذيرد.

اين روايت ، به قرينه ظهور آيه كريمه ليظهره على الدين كله (582) دلالت دارد كه در وقت ظهور امام زمان ، همه اهل زمين مى بايست مسلمان شوند و در آن وقت ، جزيه اى كه در زمان پيامبر(ص ) ميان حكومت اسلام و اهل كتاب بر قرار بود وجود ندارد.

ولى در برابر، دلائل محكم ترى وجود دارد كه اين برداشت از آيه و روايت را سست مى كند.

1. روايات مستفيض وجود دارد كه سيره امام بر اساس كتاب و سنت است . و هدف آن حضرت ، احياى قوانين قرآن و روش پيامبر خواهد بود(583) . و گرفتن جزيه ، از مقررات اسلامى و بر اساس قرآن و سنت پيامبر است .

2. روايت عياشى بر اكراه اهل كتاب بر اسلام و نيز ساير روايات در اين باب ، مستند نيستند امين الاسلام طبرسى ، در اعلام الورى در پاسخ اشكالاتى كه بر سيره امام شده : امام از اهل كتاب جزيه نمى پذيرد، يا جوان بيست ساله نا آشناى با دين را مى كشد و... مى نويسد:

(( انا لا نعرف ما تضمنه السئوال من انه (ع ) لا يقبل الجزيه من اهل الكتاب و انه يقتل من بلغ العشرين ولم يتفقه فى الدين فان كان ورد بذلك خبر فهو غير مقطوع به (584) ))

آنچه سؤ ال در بر دارد مثل اين كه امام ، جزيه از اهل كتاب نمى پذيرد و جوان بيست ساله دين ناآشنا را مى كشد، ما ماخذى براى آن نمى شناسيم .

اگر خبرى نيز در اين باره وارد شده باشد مقطوع نيست .

3. برخى گزارشهاى مكرر حكايت دارد كه امام ، با سپاهيان رومى كه كيش ‍ نصارا دارند صلح مى كند(585) . در روايت ابى بصير تصريح شده است كه امام زمان ، مثل پيامبر(ص ) با اهل كتاب قرار داد جزيه امضا مى كند:

(( قلت : فما يكون من اهل الجزيه عنده ؟ قال : يسالمهم كما سالمهم رسول الله ويودون الجزيه (586) .))

از امام صادق پرسيدم : سرنوشت اهل كتاب در دولت مهدى چگونه است .

فرمود: بسان پيامبر از آنان جزيه خواهد گرفت .

اين روايت ، با روايت ابن بكير معارض است و در صورت ناتمام بودن سند و آن و كنار گذاشتن هر دو، مرجع عمومات كتاب و سنت است .

4. در متون عامه روايتى از پيامبر نقل شده است :

(( والذى نفسى بيده ليوشكن ان ينزل فيكم ابن مريم حكما عدلا يكسر الصليب و يقتل الخنزير و يضع الجزيه فيفيض المال حتى لايقبله احد(587) .

به زودى ، عيسى در ميان شما نازل شده ، به عدالت حكم مى كند. صليب را مى شكند، خوك را مى كشد، جزيه را بر مى دارد. مال چنان فراوان مى شود كه كسى نمى پذيرد.

عموم محدثان عامه و برخى از محدثان خاصه ، از اين روايت استفاده كرده اند كه مقصود از برداشتن جزيه از اهل كتاب به روزگار مهدى (ع ) وادار كردن آنان به اسلام است .

بغوى از محدثان عامه ، در شرح حديث اين معنى را تقويت كرده است (588) .

ولى ، از ذيل روايت اين معنى استفاده مى شود كه مال ، چنان فراوان شود عيسى و نماز خواندن آن حضرت در پى امام (589) ، چنان كه در روايات آمده و نيز احتجاج امام با يهوديان و نصارا، حقانيت دين اسلام را بر همه جهانيان اثبات خواهد كرد و همگى از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت ، موردى براى جزيه باقى نخواهد ماند سيد صدرالدين صدر، پس از ذكر روايت ، همين معنى را استفاده كرده است (590) .

اينها شواهدى هستند كه دلالت دارند، امام زمان ، پيروان اديان آسمانى را مجبور به ترك دين نيم كند و اگر آنان مسلمان مى شوند، از روى رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عيسى (ع ) است .

پس مقصود از آيه ((ليظهر على الدين كله )) حكومت جهانى واحد است ، نه وحدت دين .

شايد از عموم آن استفاده كنيم كه بر كافران ، در آن روزگار، اتمام حجت مى شود و الحاد و شرك ، ريشه كن خواهد شد و همه باز دارنده هاى پيشرفت اسلام ، از ميان خواهد رفت و تمام مردم جهان سر به فرمان دستورهاى ولى عصر خواهند بود.

دسته سوم :

مستكبران و مفسدان ، دشمنان اصلى امام هستند. و سپاه سلحشور امام ، با آنان به شدت برخورد مى كند و زمين را از لوث وجودشان پاك خواهد ساخت .

اينها، اشارتهايى بود به ويژگيهاى موافقان و مخالفان مهدى .

روشن شد، ياران امام مؤ منان راستين و انسانهاى وارسته اى هستند كه در همه كمالات انسانى و اسلامى سر آمد مردمان روزگار خويش هستند و از پيش ، خود را براى همكارى با امام آماده كرده اند دشمنان حضرت ، جاهلان بى بصيرتند كه مشعلداران تحجرند و با فهم وارونه از دين و يا ضعفهاى اخلاقى ، آلت دست دشمنان حضرت واقع مى شوند و به همراهى منافقان و مشركان خودخواه ، با امام درگير مى شوند.

كسانى مى توانند در ركابش شمشير بزنند كه اسلام را در همه زواياى زندگى ، تجسم بخشند و به روزگار انتظار، زمينه قيام را فراهم آورند كه نزديك شدن به ولى عصر، با تقربى معنوى امكان دارد و امام ، به هنگام فراهم آمدن شرايط و وجود ياران توانا و شايسته ظهور خواهد كرد. هر چه شمار مؤ منان مخلص افزايش يابد، جامعه و زمان به امام نزديك تر مى شود. آن كس كه دعوى انتظار دارد، ولى پاكباز نيست ، نه تنها توفيق ياورى را پيدا نمى كند كه بر امام راه خواهد بست و جامعه اى كه انديشه ها و ارزشهاى الهى را در خود جاى نداده و در آتش ستم و اختلاف مى سوزد، نمى تواند مردان كارساز پرورش دهد. مرحوم سيد بن طاووس ‍ در وصيتى مفصل به فرزندش مى نويسد:

((اى فرزند، اى محمد، ترا و برادرت را و هر كس را كه اين كتاب را بخواند، به آشتى و درستى در معامله با خداى عزوجل و رسول او(ص ) و حفظ و رعايت فرمان خدا و رسول كه درباره ظهور مولاى ما مهدى (ع ) بيان فرموده اند و بشارت داده اند، سفارش مى كنم ، چه قول و عمل بسيارى از مردم از نظرهاى فراوان با عقيده آنان مخالف است . مثلا بارها ديده ام كه اگر بنده اى يا اسبى يا درهم و دينارى از آنان گم شود، سراپا متوجه آنان مى شوند و براى يافتن ، نهايت كوشش را به عمل مى آورند، اما نديده ام كه كسى براى تاءخير ظهور آن حضرت و عقب افتادن اسلام و تقويت ايمان مسلمانان و قطع ريشه كافران و ستمكاران به اندازه دلبستگى به اين امور ناچيز دلبسته باشد و به اندازه اى كه براى از دست دادن اين اشياء متاءثر مى گردد، متاءثر باشد. پس چنين كسانى چگونه مدعى آنند كه به حق عارفند و به رسول او واقف و به امامت آن حضرت معتقد و چگونه ادعاى دوستى آن بزرگوار مى كنند و درباره چگونگى هاى والاى او به مبالغه مى پردازند))