بازگشت

مخالفان مهدي


مخالفان مهدى

برگرفته از كتاب : چشم به راه مهدي

امام ، دشمنان سخت گير و كينه توزى نيز در برابر خواهد داشت . معارضاتى كه در مقدمات نهضت اخلال مى كنند و پس از پيروزى نيز. در نابودى آن خواهند كوشيد.

كند و كاو درباره مخالفان ، نشان مى دهد سواى مستكبران بيدادگر كه در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بيشترين كارشكنيها، از جانب كسانى است كه ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران مهدى مى دانند. اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آروزها و هوسهاى خود مى خواهند. پس از پيوستن به امام ، چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند. به توجيه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دين و مذهب ، به جنگ امام مى روند كه به فرموده امام صادق :

((چه بسيار از كسانى كه ادعاى پيروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت ، از او روى مى گردانند.))(551)

در اين بخش ، به برخى از اين افراد و يا گروهها اشاره مى كنيم .

1. راحت طلبان :

راحت طلبى ريشه در خود پرستى دارد و خودخواهى ، منشاء همه مفاسد است . لذت طلبى حالتى را در انسان ايجاد مى كند كه همه معيارهاى اعتقادى و اخلاقى او را دگرگون مى سازد.

لذت طلب ، دين را به گونه اى توجيه مى كند كه با رفاه او در تزاحم نباشد. او بيشتر به دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسر است كه دنياى او در خطر نيفتد. جمعى از مسلمانان مكه ، پيش از هجرت به مدينه ، خدمت پيامبر رسيده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانيم ، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم .

پيامبر مى فرمود: اكنون ماءمور به مبارزه نيستيم . دست نگاه داريد. نماز بخوانيد و زكات بدهيد.

پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنكه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند كه خدايا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تاءخير نينداختى . قرآن ، ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد.(552)

انقلاب جهانى امام زمان ، بدون گذشتن از آتش و خون به پيروزى نمى رسد. در نبرد محرومان با مستكبران ، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در مى آورد.

مومنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته و خود را براى بلايا آماده مى كنند، ولى راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب ، در پس توجيه وضع و پايگاه خويش هستند. در دوران انتظار، بيش از همه چيز، در فكر زندگى خودند و انتظار را بيشتر در دعا و.... مى جويند.

از برابر آيات جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با ستم ، بى تفاوت مى گذرند. اين گروه نجات بشر و عمل به اين گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مى دانند و مبارزه در زمان غيبت را نامشروع مى پندارند.

امام خمينى در طرز تفكر اين گروه مى گويد:

((مى گويند: اگر حضرت صاحب ، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه ، تشريف بياورند، من كه دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم كه اينها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين كار را بكنم .(553) ))

از برهان لطف ، اين نتيجه مى گيرند كه حضرت ، نسبت به كساتيهاى جامعه از ما داناتر است و تواناتر، تاءخير حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده و نياز به اقدام ما نيست . با كند و كاو بيشتر در منطق و روش زندگى اين گروه ، متوجه مى شويم كه همه اين گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى و در واقع انحراف اخلاقى ، سرمنشاء اين عقايد است ، نه بينش دينى و بصيرت اعتقادى و....

امام خمينى درباره اينان مى گويد:

((از صدر اسلام تاكنون ، دو طريقه ، دو خط بوده است : يك خط، اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمه اى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا را هم ، آنهايى كه مسلمان بودند مى كردند. اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنان ، راحت طلبى بود..... از اول نهضت اسلامى ، ما شاهد اشخاص كه .... راحت را بر هر چيزى مقدم مى داشتند (بوده ايم ) تكليف را در اين مى دانستند كه نمازى بخوانند و روزه اى بگيرند.(554)

اين گروه كه در دوران غيبت ، راحت طلبى سبب همدستى آنان با كفر و ستم شده است ، به هنگام ظهور امام نيز، نمى توانند شيوه زندگى را تغيير دهند. براى ادامه زندگى ، بدون دردسر و به دور از غوغا و مبارزه ، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستكبران ، آيات تقيه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجيه هاى كژانديشانه آنان به قرآن استدلال مى كند و حق را بدون پرده آشكار مى سازد و سرانجام ، راحت طلبان را در رديف منافقان كيفر مى دهد.

امام صادق مى فرمايد:

(( انما جعلت التقيه ليحقن بها الدم . فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه وايم الله لودعيتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتقى و لكانت التقيه احب اليكم من آبائكم و امهاتكم و لو قدقام القائم ما احتاج الى مسائلتكم عن ذلك و لاقام فى كثير منكم من اهل الانفاق حدلله .(555)

فلسفه تشريع تقيه ، حفظ خونهاست . اگر تقيه ، به مرز خون رسد. جاى تقيه نيست . به خداى سوگند، اگر شما براى يارى ما دعوت شويد، خواهيد گفت : ما در تقيه هستيم و نمى توانيم شما را يارى دهيم . همانا تقيه از پدران و مادران برايتان عزيرتر است . اگر قائم ما بپا خيزد، به ياوه گوييهاى شما گوش نخواهد داد و در حق بسيارى از شما مردم منافق ، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت .

2. جمود انديشان :

از بامداد اسلام ، ظاهر گرايان از مهم ترين موانع احياى دين و تحولات اجتماعى بوده اند، كسانى كه به باطن و روح و هدف دين توجه نكرده و افق در كشان فراتر از پوست و قالب را نمى نگرد. دور بودن از واقعيتهاى عينى ، آنان را كوته بين كرده و به خود محورى دچار. محدود بودن در كشان نسبت به دين ، موجب مى شود كه در زمانهاى حساس ، تكليف را نشاسند و به رويارويى پيامبر و امامان كشانده شوند.

در جريان نزول آيه روزه و نماز مسافر، پيامبر در سفر، دستورافطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى كه به خيال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كرد و بديشان لقب گناهكار داد.(556)

وجود پيامبر و مخالفت صريح با اين گروه ، به آنان عرصه ميداندارى نمى داد. پس از پيامبر، تفكر قشرى و ظاهر بينى در لواى حراست از سنت و جماعت ، در ميان مردم رايج شد و رود نحله هاى گوناگون فكرى به فرهنگ اسلامى ، بويژه در دوران غيبت ، آن را تشديد كرد. فرقه هاى گوناگون در عالم اسلام پيدا شد. ارباب مذاهب و فرق ، به اسلام به عنوان دينى جامع و حيات بخش توجه نكردند و با يكسونگرى به برخى از جوانب دين ، زمينه ناتوانى ساير اجزاء آن را فراهم كردند.

عالم تشيع نيز، از اين خوان بى نصيب نماند. غيبت امام و دور كردن شيعه از عرصه سياست و اجتماع ، سبب شد كه حركت اجتهاد بيشتر در حل مسائل فردى متمركز شود و دستورات اسلام به عنوان يك سيستم اجتماعى و اقتصادى و... كمتر در كار تحقيق و تدريس قرار گيرد. (557)

سايه انداختن تفكر اخبارى گرى بر افكار گروهى از علما مساله را تشديد كرد و سبب شد كه نوعى جمود و گذشته گرايى در محافل علمى شيعه رسوخ كند. و مراكز فرهمگى آن ، بويژه در سده هاى اخير، در برخورد با مسائل نو ظهور كمتر واكنش مثبت نشان دهند. ريشه معارضه برخى از متدينين در برابر انديشه هاى ناب امام امت را بايد در گذشته گرايى و يكسو نگرى در مسائل اسلام ، جست و جو كرد.

به هنگام ظهور امام ، تحجر در انديشه ها و رفتار اجتماعى ، نه تنها از ميان نرفته كه در لفافه هاى نو ظهور جلوه هاى ديگر مى يابد.

امام ، احياگر دين است در همه مسائل فكرى و كاربردى اسلام ، به دگرگونيهاى وسيعى دست مى زند و دستوراتى را كه در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده و مردم ناشيانه به آن عمل مى كنند، آشكار مى سازد(558) .

حضرت ، براى ايجاد عدالت عمومى ، اموال نامشروع را مصادره مى كند، قطايع و زمينهايى كه حكومتها به ناروا به افراد واگذار كرده اند، به بيت المال بر مى گرداند(559) . دست حرامخواران را از اموال عمومى كوتاه مى كند و نقبهاى نامريى به بيت المال را مسدود مى كند.(560)

در اجراى عدالت ، تا آن جا پيش مى رود كه راه را بر افرادى كه به زيارت مستحبى خانه خدا مى روند بسته و حج واجب را در اولويت قرار مى دهد(561) .

شيوه حرمسازى و مسجد نمايى را نمى پسندد و مساجد را از تزئينات غير ضرورى پاك مى سازد(562) . در حرم پيامبر و مسجد الحرام تغييرات مهمى را به اجراء مى گذارد. در قضاوت ، شيوه داودى را پيش مى گيرد و با معيارها و موازين نوينى كه در اختيار دارد، كشف حقيقت مى كند و تنها به شيوه قضايى گذشته ، يعنى بينه و سوگند اكتفا نمى كند(563) .

در تفسير قرآن ، اسرار پنهانى و رموزى كه بر مردم پنهان مانده را آشكار ساخته و درهاى حكمت و معرفت را بر مردم مى گشايد. تاءويل قرآن و مصاديق بارز و پنهان آيات آن را بر مردم آشكار مى سازد(564) .

امام زمان ، احكامى كه پيامبر و امامان پيشين ، به سبب نبودن شرايط، نتوانسته اند اجرا كنند، جارى مى كند و اسلام را با همه شرايط و ويژگيها، در جهان حاكم مى سازد.

تحولات مهم فرهنگى و اجتماعى و سيره امام در حكومت و قضاوت ، با ذهنيتى كه مردم از دين دارند و تحجر انديشان القا كرده اند، جديد جلوه مى كند و روش امام را با معتقدات خود بيگانه مى بينند.

(( اذا قام القائم استانف دعاء جديدا كما دعاء رسول الله )) (565) .

امام ، نه مشرع است و نه دين ساز، بلكه جديد بودن روش حضرت در ارتباط با شناخت واژگونه مردم آن دوره از دين است ، كه كارهاى امام را جديد جلوه مى دهد، گويى دين جديد آورده است . گروهى كه با اسلام اصيل بيگانه بوده و تنها بر ظواهر گذشته جمود دارند. روش امام را با سيرت نياكان خود ناشناخته ديده ، زبان به اعتراض مى گشايند و با سلاح مذهب ، به مقابله امام مى شتابند.

گروهى كه از فهم بطون و معانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن ، عليه امام استشهاد مى كنند و عده اى با استدلال به سيره اى از پيامبر كه در خيال دارند، به تحولات اجتماعى و اقتصادى امام انتقاد مى كنند.

امام زمان ، در بيرون كردن اين گروه از صحنه اجتماعى و افكار عمومى ، پيش از جدش پيامبر به زحمت مى افتد. پيامبر، با كافران بى پرده ، رو به رو بود كه از اعلان دشمنى ابايى نداشتند و آشكار با اسلام و پيامبر مى جنگيدند. ولى اين دسته از معارضان مهدى ، پينه بر پيشانى دارند و در ميان مردم ، به زهد و ورع مشهورند و با سلاح دين ، به جنگ امام مى روند. بى كمترين ترديد، به تير تكفيرش مى زنند و با ايجاد شايعه و جنگ روانى افكار عمومى را عليه او بسيج مى كنند.

امام صادق (ع ) مى فرمايد:

(( ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس مما استقبله رسول الله (ص ) من جهال الجاهلية )) .

(( فقلت : و كيف ذاك )) .

(( قال : ان رسول الله (ص ) اتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور والعيدان والخشب المنحوته و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله و يحتج عليه به . ثم قال : اما والله ليدخلن عليهم عدل جوف بيوتهم كما يدخل الحر والقر)) .(566) آزردگيهايى كه مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بيش از زحماتى است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده .

گفتم : و چگونه ؟

فرمود: پيامبر در زمانى برانگيخته شد كه مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستيدند. قائم ، آن گاه كه قيام كند، مردم عليه او قران را تاويل مى كنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد.

در قضيه اى ، امام در جمع مردم سخن مى گويد و حقايق را بر مردم آشكار مى سازد، گروهى از مردم كه تاب سخنان حضرت را نياورده عليه امام خروج مى كنند.

امام صادق (ع ) مى فرمايد:

(( انه اول قائم يقوم منا اهل البيت يحدثكم بحديث لاتحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسكرة فتقاتلونه فيقاتلكم فيقتلكم )) (567) .

در وقت ظهور قائم ما، برايتان سخنانى گويد كه تاب شنيدن آن را نداريد. عليه او در رميله شورش خواهيد كرد. او، با شما جنگيده و شما را نابود خواهد كرد.

خطاب امام به شيعيان ، ((يحدثكم )) نشانگر آن است كه اين گروه ، از مخالفان امام ، از شيعيان هستند و همگى ، به دست امام از ميان مى روند.

3. كافران و منافقان

در طول تاريخ اسلام ، افرادى از منافقان ، با سوء استفاده از آزاديهاى اسلامى ، وارد مسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامى ، از امكانات جامعه مسلمانان ، استفاده كرده اند. مصالح اسلام ، ايجاب مى كرد پيامبر و ائمه ، با آنان مدارا كنند و از درونشان پى جويى نكنند در حكومت مهدى نيز، اين گونه افراد در صدد نفوذ در حكومت و جامعه اسلامى بر مى آيند. منافقان ، گاه تردستانه ، تا سطح تصاحب مقامات عالى حتكومت امام پيش مى روند، ولى ذكاوت و قدرت امام جايى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد و شديدا پاكسازى مى شوند(568) . دو چهرگان كه آينده خود را در خطر مى بينند، با پخش شايعه و همكارى با گروههاى معارض ، دشمنى خود را آشكار مى كنند. در مناطق مرزى ، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مركز خلافت ، كوفه ، آشكارا با امام مى جنگند. حضرت ، پس از درهم شكستن مقاومت مخالفان ، پيروزمندانه وارد كوفه مى شود و منافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرف نافرمان ، از ميان بر مى دارد(569) .

كفار نيز، كه ادعاى سركردگى مردم جهان را داشته و نهضت آزادى بخش ‍ مهدى را مانع منافع نارواى خود مى بينند، در برابر حضرت صف آرايى مى كنند.

آنان ، براى جلوگيرى از مسلمان شدن مستضعفان و حاكميت محرومان ، نيرو تهيه كرده و با سپاهيان امام درگير مى شوند.

امام صادق مى فرمايد:

(( اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر، الاكره خروجه (570) ))

مشركان و كفار از قيام مهدى ناخشنودند.

دنياى كفر، با دستاويز قرار دادن كيش نصرانيت ، با امام درگير مى شوند و به دشمنان امام ، كمك مى رسانند و به هنگام شكست ، بديشان پناه مى دهند(571) .

از برخى از روايات استفاده مى شود، سفيانى ، مهم ترين مخالف امام نيز، صليب در گردن دارد(572) .

امام ، طى گفت و گوهاى اعتقادى و سياسى ، معارضان غير مسلمان را همراه خود مى كند و مشركان كينه ورز جنگ افروز را، شكست مى دهد.