ويژگيهاي همراهان مهدي
ويژگيهاى همراهان مهدى (515)
برگرفته از كتاب : چشم به راه مهدي
1. خداجويى : خداجويى و توحيد، سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدى است . آنان خدا را به شايستگى شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ايزدى است . همه چيز را جوله او ديده و جز ياد او، سخن ديگران در نظرشان بى لطف و جاذبه است . غيب را چونان شهود ديده و از صفاى روحانى عالم معنى نوش كرده اند. ايمانى خالصانه در سينه دارند كه شك و ترديد با آن بيگانه است (516) در شناخت حقيقت ، به مرتبه يقين رسيده اند و حقايق را بدون پرده مشاهده مى كنند.(517)
كمال معرفت و آشنايى با حقايق آنان را به مرحله عالى خشيت نائل كرده و از كوتاهى در انجام وظيفه ، هراس دارند. زيرا آن كس كه به خدا نزديكتر است و به عزت و قدرت بى پايان او، بيشتر آگاهى دارد ترسش از خدا فزون تر است و در انجام وظيفه شكيباتر.
شوق ديدار محبوب ، دلهايشان را به وجد آورده و در اشتياق وصل او، شب و روز نمى شناسند.
امام صادق عليه السلام درباره اينان مى فرمايد:
(( رجال كان قلوبهم زبر الحديد لايشوبها شك فى ذات الله .... كالمصابيح كان قلوبهم القناديل و هم من خشيه الله مشفقون يدعون بالشهاده يتمنون ان يقتلوا فى سبيل الله .(518) ))
مردانى كه گويا دلهايشان پاره هاى آهن است . غبار ترديد در ذات مقدس خداى ، خاطرشان را نمى آلايد.... همانند چراغهاى فروزانند، گويا دلهايشان نور باران است . از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى كنند و آرزومند كشته شدن در راه خدايند.
ام ير المومنان ياران مهدى را گنجهايى مى داند آكنده از معرفت خدايى .
(( بخ بخ للطالقان فان الله تعالى كه كنوز ليست من ذهب و لافضه ولكن بها رجال مومنون عرفوا الله حق معرفته و هم ايضا انصار المهدى فى آخر الزمان )).(519)
خوشا به حال طالقان كه خداى بزرگ در آن گنجاى نهفته دارد برتر از طلا و نقره . آن گنجها، مردانى مومناند كه خداى را به شايستگى شناخته اند. آنان ، ياران مهدى در آخر الزمان هستند.
2.بصيرت و آگاهى : شناخت مقصد چراغ راه است ، راه را بر رونده آشكار و آسان مى سازد. در دو راهيها، او را از سرگردانى رهايى مى بخشد. مردان حقيقت آشنا، از دورى راه ، نااميد نمى گردند و در بحرانها، كمرخم نمى كنند. پيچ و خمهاى زندگى و كژيها، آنان را به بيراهه نمى كشاند. چراغى فرا روى دارند و بردبارانه به سوى آن راه مى گشايند.(520)
على عليه السلام رويارويى با فتنه هاى كور و رطه هاى هراس انگيز. چون جنگيدن با مسسلمانان بى شعور و جاهلان پينه بر پيشانى بسته را، نه در صلاحيت هر كس كه در توان دلير مردانى مى بيند كار كشته و ژرف نگر، كه در ظواهر درنگ كرده و از وراى همه موانع پايان را تماشا كنند و اسلام ناب محمدى را از اسلام ناخالص و شرك آلود متمايز سازند.
حضرت در آغاز درگيرى با مسلمانان مقدس نماى پيمان شكن ، خطاب به ياران ، فرمود:
(( و قد فتح باب الحرب بينكم و بين اهل القبله ، و لايحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواقع الحق .(521) ))
ميان شما و اهل قبله در جنگ گشوده شد و اين علم را برندارد مگر آن كس كه بينا و شكيبا باشد و دااند كه حق در كجا است .
ياران مهدى ، در بصيرت ، رايت و خردمندى سرآمدند. در فتنه هايى كه زيركان در آن فرو مى مانند، هوشيارانه راه جويند و حق را از باطل باز شناسند.
چنان از جامهاى حكمت سيرابند و آماده كار كه :
(( حتى اذا وافق القضاء انقطاع مده البلاء حملوا بصائرهم على اسيافهم و دانوا لربهم بامر واعظهم ))(522) ))
چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شميرها در راه حق آختند و بصيرتى را كه در كار دين داشتند آشكار كردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند.
بصيرت و آگاهى عميق از هدفها و راهها و شناخت دوستان و دشمنان اسلام ، سبب مى شود كه در احياى سنت و مبارزه با بدعت درنگ نكنند و در پى رسالت شركت زدايى ، به همراه امام خود، تبر بر دارند و بت شكنى كنند، پيرايه هايى كه به اسم دين در ذهنا جاى گرفته و با گذشت زمان مقدس يافته اند نابود سازند و اسلام را در صفا و خلوص نخستين خود عرضه بدارند.
3. عبادت و بندگى : ياران مهدى ، مردان عبادتند و نيايش ، شيران روز و نيايش گران شب .
آن هم نه عبادتى عادت گونه و يا چون پرستش مزدوران و تاجران ، بلكه نيايشى عارفانه و پاكبازانه ، پيوند روح با ابديت ، عالى ترين عكس العمل سپاسگزارانه انسان در برابر خدا. عبادت آزادگان . نيايش پرجوش و خروش و سير و سلوك . روح بندگى و راز و نياز با جانشان در هم آميخته ، همواره خود را در محضر خدا مى بيند و از ياد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نيمه شب ، چونان مادران فرزند مرده مى گريند. شب زنده داران و روزه داران .(523)
بهگفته فضيل بن يسار:
(( رجال لاينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم كدوى النحل يبيتون قياما على اطرافهم رهبان باليل اسد بالنهار.(524) ))
مردانى كه سبك خوابند و در نماز، بسان زنبور عسل ، زمزمه كنان .
امام ، در سفر و حضر، جنگ و صلح ياران را به تعبد و تضرع سفارش مى كند، تا مقصد فراموش نگردد و پيروزيهاى پياپى ، آنان را به غفلت و غرور دچار نسازد. همواره پيروزى را از جانب خدا ببينند و مناجات و نماز را كليد نصرت او.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
(( حتى اذا صعد النجف قال لاصحابه ؛ تعبدو ليلتكم فيبيتون بين راكع و ساجد يتضرعون الى الله .(525) ))
چون بر فراز نجف برآيد، به ياران خطاب كند. امشب را به عبادت به روز آوريد آنان برخى در ركوع و برخى در سجده شب را به سحر مى رسانند و به درگاه خدا تضرع مى كنند.
يا مى فرمايد:
((گويا، قائم و يارانش را در نجف اشرف مى نگرم ، توشه هايشان به پايان رسيده و لباسهايشان مندرس گشته است . جاى سجده بر پيشانيشان نمايان است . شيران روزند و راهبان شب .(526) ))
4. حافظان حدود خدا: اسلام ، دين مرزهاست و همه چيز در آن ، قانون دارد. واجبات و محرمات مرزهاى دين خدايند حركت در مرز، حركت در راه است و تجاوز از آن ، بيراهه و گمراهى . ياران مهدى ، مرزبان دين خدايند و حافظان حدود او. در اجراى فرمانهاى حق ، سخت و پى گير و استوارند و در انجام دستورها و وظيفه ها، دستخوش احساسات و دوستيهاى بى مورد واقع نمى شوند. قدرت و حشمت آنان را مغرور نمى كند و سنگدلى دشمنان ، ايشان را به افراط نمى كشاند. جنگهاى مهيب و دشواريهايى نبرد، آنان را در عبادت سهل انگار نمى كند و تهى دستى ايشان را به مال اندوزى و تجاوز وا نمى دارد. نخستين شرط بيعت امام با ياران ، حافظت حدود خدا است .
على عليه السلام مى فرمايد:
((ياران با اين شرائط با امامشان بيعت مى كنند كه دست پاك باشند و پاكدامن زبان به دشنام نگشايند و خون كس ، به ناحق نريزند. به سكونتگاه مردم هجوم نبرند و كس را به ناحق نيازارند. بر مركبهاى ممتاز سوار نشوند و لباسهاى فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نكنند و بر مردم راه نبندند. به يتيم ستم روا ندارند و راهى را ناامن نكنند. شاهد باز نبوده و شراب ننوشند.
در امانت ، خيانت نكرده و پيمان شكن نباشند. احتكار نكنند و پناهنده را نكشند. فراريان را دنبال نكرده ، مجروح را نكشند. ساده بزيند و در راه خدا به شايستگى جهاد كنند.
امام نيز، متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى كند، دربان و حاجت براى خود نگيرد. به اندك قانع باشد و به يارى خدا در راه استقرار عدالت بكوشد و خدا را به شايستگى عبادت كند.(527) ))
امام ، بر رفتار كراگزاران خود و مواظبت آنان بر اجراى وظايف خود نظارت دو چندان دارد.(528)
بايد چنين باشد، زيرا ايجاد حكومت اسلامى ، در گرو حفظ حدد خداست و ايجاد جامعه آرمانى ، جز با تربيت استوانه هاى پولادين ممكن نمى گردد. اگر كارگزاران نظام توحيدى ، با فضيلت باشند و وظيفه شناس ، مردم نيز حرمت دين نگه دارند و پياپيش بر كاروان عدالت راه گشايند. پيروزى حق و شكست باطل در گرو تعهد و پاى مردى پرچمداران آن است .
5. شجاعت : ياران مهدى ، دلير مردند و جنگاوران ميدانها نبرد. دلهايى چون پولاد دارند و از انبوه دشمن ، هراسى به دل راه نمى دهند. ايمان به هدف ، همه وجودشان راتسخير كرده و عشق به خاندان پيامبر(ص ) به بازوانشان قوت بخشيده است . اراده جنگيدن ، سرشار از شجاعتى بى همانند، آنان را به رزمگاه مى كشاند. دل مردن دارند و عشق به شهادت . عزت نفس و بلندى همت ، آنان را از كوه بلند پايه تر كرده و هيبتشان را در سينه ستمكاران دو چندان . غيور مردانند و ترسويان و زبونان ، در جمعشان راه ندارند.
مولايشان ، اندامى پهلوانانه دارد، سينه اى ستبر و بازوان پولادين و ورزيده .(529) يارانش قوت چهل مرد دارند. شيران ميدان رزمند و جانهايشان از خاراسنگ ، محكم تر.(530)
شجاعت بى بدليشان ، ترس را بر دلهاى مستكبران چيره ساخته و پيشاپيش راه گريز پيش مى گيرند.
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
(( كانى انظر اليهم مصعدين من نجف الكوفه ثلاث مائه و بضعه عشر رجلا كان قلوبهم زبرالحديد... يسير الرعب امامه شهرا و خلفه شهرا.(531) ))
گويا، آنان را مى نگرم ، سيصد و اندى مرد بر بلنداى نجف كوفه ايستاده اند.
دلهايى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت يك ماه راه ، ترس بر دلهاى دشمنان سايه مى افكند.))
در سوار كارى و تير اندازى بى نظيرند: ((خيرالفوارس )). در رزمگاه نشان شجاعان بر تن دارند و چونان پيامبر(ص ) در نبرد بدر، نشانه ويژه بر سر نهاده اند.(532)
دليرى ، ويژه باران برگزيده نيست ، همه خدا جويان و مستضعفان از پديدار شدن طلايه حق و عدالت قوى دل مى گردند و حياتى دوباره مى يابند.
ترس را كنار مى نهند و به صف رزم آوران مى پيوندند.
6. فرمانبرى : ياران امام ، عاشقان مولاى خودند و پاكبازان راه او. از وى چونان فرزندانى خلف ، فرمان مى برند و بهتر از بنده اى گوش به فرمان ، از حضرت ، پيروى مى كنند. در انجام دستورهاى وى ، بر يكديگر، پيشى مى گيرند.
به فرموده پيامبر (ص ):
(( كدادون مجدون فى طاعته )).(533)
تلاش گر و كوشا در پيروى از اويند.
پيروى از امام ، نه برخاسته از زور، كه ناخالصان را به زور در ضيافت اهل وفا در نياورند و در خلوت جوانمردان ، ناپاكان حضور نيابند. بلكه عشق و علاقه قلبى به مهدى ، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. بسان پروانه ، به دور شمع وجودش ، در گردشند. جاذبه سازنده و پر قدرتش ، آنان را مجذوب كرده است . لبخند او را، جلوه رضاى خدا و عتابش را تازيانه خشم خدا مى شمرند. او، را بيش از هر كس ، دوست مى دارند و پيروى از او را ،بدون قيد و شرط، بر خود لازم مى شمارند. يادگار پيامبر را در ميان دارند و از هر چه پيرامون او وجود دارد، نشان يار جسته و به آن تبرك مى جويند.
(( كان على خيولهم العقبان ، يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلك البركه و يحفون به و يقونه بانفسهم فى الحروب و يكفونه ما يريد منهم .(534)
سوارانى با نشان و پرچم ، براى تبرك دست بر زين مركب امام مى سايند و درگرد امام در چرخشند. با جان و دل ، او را در جنگها يارى كرده و آنچه طلب مى كند. كفايت مى كنند.
دوستان خدايند و خدا دوست . به جاى ناشكيبايى بزدلان و راحت طلبان ، ياريش مى كنند و در برابر نافرمانى نمك ناشناسان ، پاكبازان تسليم اويند.(535)
امام حسن عسكرى (ع ) در سخنانى كه در آخرين روزهاى عمر، به فرزند خود فرموده ، از ياران مخلص مهدى ياد كرده و فرزند را با ياد آن مردان با وفا دلدارى داده است :
((...روزى را مى بينم كه پرچمهاى زرد و سفيد در كنار كعبه ، به اهتزاز در آمده ، دستها براى بيعت تو، پى در پى صف كشيده اند. دوستان با صفا، كارها را چنان به نظم و ترتيب در آورده اند كه همچون دانه هاى در گرانبها كه در رشته اى قرار گيرند، شمع وجودت را احاطه كرده اند و دستهايشان براى بيعت تو، در كنار حجر الاسود. به هم مى خورد. قومى به آستانه ات گرد آيند كه خداوند آنان را از سرشتى پاك و ريشه اى پاكيزه و گرانبها آفريده است . دلهايشان از آلودگى نفاق و پليدى شقاق پاكيزه است . به فرمانهاى دينى فروتند و دلهايشان از كينه و دشمنى پيراسته ، رخسارشان براى پذيرش حق آماده است و سيمايشان با نور فضل و كمال آراسته . آيين حق را مى پرستند و از اهل حق پيروى مى كنند.(536)
7. ايثار و مواسات : از ويژگيهاى بارز همراهان مهدى ، ايثار و مواسات است . وحدت مقصد و اخلاص نيت ، دلهايشان را با هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگرند. آنان براى يكديگر خود را به رنج افكنند و در بهره گيرى از زيباييهاى زندگى ، ديگران را بر خود پيش دارند و بايد چنين باشند آن كس كه خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى كند و آن كه بر دوست خود، مهر نورزد، ديگران را شايسته ترحم نبيند. پيروزى پيامبر اسلام (ص ) در گرو ياران ايثارگر و فداكار بود و همه قيامهاى اصلاحگرانه تاريخ اسلام از چشمه مواسات بهره گرفت .
از آن سو، از عوامل خانه نشين شدن امامان ، اندك بودن ياران موافق و فداكار بوده است .(537)
بريد عجلى نقل مى كند:
(( قيل لابى جعفر(ع ) ان اصحابنا بالكوفه جماعه كثيره فلو امرتهم لاطاعوك واتبعوك ؟ فقال : يجيئى احدهم الى كيس اخيه فياخذ منه حاجته ؟ فقال لا. قال : فهم بدمائهم ابخل ، ثم قال : ان الناس فى هدنه نناكحم و نوارثهم و نقيم عيلهم الحدود و تودى اماناتهم حتى اذا قام القائم جاءت المزامله و ياءتى الرجل الى كيس اخيه فياخذ حاجته لايمنه .(538) ))
به امام باقر گفته شد: يارانمان در كوفه بسيارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند كرد. فرمود: چنان هستند كه كس بدون اجازه برادر دينى ، از مال او نيازمندى خود را بر طرف كند؟ گفت خير.
فرمود: پس آنان كه از بذل مال دريغ كنند، در نثار جان بخيل ترند. سپس افزود: مردم در صلح اند با آنان ازدواج كرده و از ايشان ارث بريم و برايشان اقامه حدود كرده و امانات آنان را اداء كنيم . زمان قيام قائم دوران رفاقت فرا رسد. مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگيرد و كس او را منع نكند.
در روايات ، از ياران مهدى علاوه بر تعبير ((مزامله )) به رفقا، نيز نام برده شده اند،(539) به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم ، دوستيشان ، چنان محكم است كه گويا برادران تنى اند. و همه شان از يك پدر و مادرند.
(( كانما ربا هم اب واحد وام واحده قلوبهم مجتمعه بالمحبه و النصيحه .(540) ))
گويا يك پدر و مادر آنان را پروريده اند. دلهاى آنان از محبت و خير خواهى به يكديگر آكنده است .
8. زهد و ساده زيستى : زهد و ساده زيستى ، زينت كارگزاران مهدى است .
آرمانش رساندن جامعه به قله رفيع توحيد و عدالت است و خوشكامى و نيك بختى را در آرامش ديگران مى جويند. غذايشان ساده و لباسشان بى پرايه است . زندگيشان از معيشت درويشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا و رنجهاى بشر در احساس لطيفشان ، بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسايش و شادكامى سپارند و از احوال مردمان غافل شوند و نام مصلح جهان بر خويش نهند؛ چرا كه آن كه با عشرت طلبان همسو شود و دل در گرو آز و طمع بندد، نمى تواند مروج دين باشد و كارگزارى شايسته براى حكومت عدل و داد.(541)
امام صادق (ع ) به كسانى كه براى رسيدن به نان و نام در آرزوى حكومت اهل بيت بودند، مى فرمود: ((اينك ، هنگام آرامش ماست . اگر به قدرت دست يابيم ، همراهان ما زندگى دشوارترى از ديگران خواهند داشت . رسم كشور دارى ايجاب خواهد كرد كه پشتوانه درويشان و بينوايان باشيم . تواضع و فروتنى را پيشه سازيم و درناگواريهاى روزگار شريك آنان باشيم ، تا مردم از ما الگو گيرند و تلخى زمانه در كامشان گران نيايد.(542)
امام صادق (ع ) در برابر پافشارى دوستان براى قيام و شتاب در خروج قائم فرمود:
(( ما تستعجلون به خروج القائم ، فوالله ما لباسه الا الغيظ و لاطعامه الا الجشب و ما هو الا السيف و الموت تحت ظل السيف .(543) ))
چرا در خروج قائم شتاب مى ورزيد. به خدا سوگند، لباسش درشت و غذايش ناچيز است . زندگى در حكومت او، جنگيدن است و مرگ در سايه شمشير.
ستمديدگان جهان ، آزادى خود را در دست آن پاكبازان ديده و از سراسر گيتى به ياريشان مى شتابند. درستى گفتار و شعارشان را در كردارشان مى جويند و در پى ديدن نشانه هاى اخلاص و صداقت به درگاهش سر مى سپارند.
در حجاز، فرودستان و بينوايان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(544) و در ساير سرزمينها نيز، غير مسلمانان براى رهايى از ستم بيدادگران ، امام را مى جويند به دست مهر او به آستان اسلام ، پيشانى مى سايند.(545)
9. نظم و انضباط: نظم در زندگى و كار، از ارزشهاى انسانى و از رموز كاميابى است . انسانهاى موفق . برنامه دارند و بر اساس اصول مشخص ، حركت مى كنند. انقلابهاى رهايى بخش و سازمان يافته ، كمتر با شكست روبه رو مى شوند. پيامبر اسلام ، سمبل نظم بود. در زندگى شخصى ، اوقات خود را تقسيم مى كرد و عبادت و استراحت و روابط خانوادگى و اجتماعى حضرت ، بر اساس نظمى روشن شده بود.(546) على (ع ) نيز، با نظم بود و به هنگامى مرگ فرزندان و پيروان خود را به نظم در كارها سفارش فرمود.(547)
ياران امام زمان نيز، داراى نظم و تشكيلاتى مناسب با حكومت جهانى اند. با اين كه روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر و فرزند، ولى كارها را بر اساس اصولى محكم و روشن پيش مى برند و تشكيلاتى بر اساس معيارهاى اسلامى در ميانشان برقرار است .
از ياران امام برخى سمت نقابت و نمايندگى دارند.(548)
ديگران ، در اختيار اين گروهند.
سپاهيان امام ، لباس يكسان استفاده مى كنند. نيروهاى متحدالشكل و منظم مهدى ، منظم ترين نيروهاى رزمى جهانند.
على (ع ) آنان را اين گونه مى ستايد:
(( كانى انظر اليهم و الزى واحد و القد واحد و الجمال واحد و اللباس واحد.))(549)
گويا آنان را مى نگرم ، زى و هياءتى يكسان ، قد و قامت برابر، در جمال و برازندگى همانند و هم لباسند.
در آغاز و انجام كارها، سازماندهى دارند و در بيعت با امام و دعوت به قيام و جهاد با دشمنان هماهنگ عمل مى كنند. دوستانى با صفايند و كارها را ماهرانه به نظم و رديف در آورده اند و پيشاپيش ، مقدمات حركت را براى امام فراهم مى كنند.