بازگشت

4.احتمال جعل و تحريف




4.احتمال جعل و تحريف

برگرفته از كتاب : چشم به راه مهدي

حديثهاى فراوانى در مورد نشانه هاى ظهور، در منابع روايى وجود دارد. اسناد اين روايات ، بيشتر ضعيف و غير قابل اعتمادند. از نظر دلالت نيز، هماهنگى و انسجام لازم را ندارند و پاره اى از آنها مصحف و مغلوط هستند.

به نظر مى رسد، اهميت بسيار مساءله مهدويت از يك سو، و علاقه مندى شديد مسلمانان به آگاهى از چگونگى رخدادهاى آينده و پديدار شدن نشانه هاى ظهور مهدى عليه السلام ، از سوى ديگر، سبب شده كه دشمنان و بدخواهان ، به ويژه حاكمان ستم ، وسوسه شوند كه در جهت برآوردن منافع سياسى خويش ، تغييرهايى را در روايات به وجود آورند. به ويژه وجود اين واقعيت كه اساسا، افراد عادى و معمولى ، در برابر امورى كه دور از حيطه قدرت آنان و به مظاهر غيبى و مربوط به سرنوشت آنان است ، هر چند ساختگى و دروغ هم باشند، جراءت و جسارت تفكر و مخالفت با آن را ندارند و جز تسليم در برابر امورى كه به شكلى بر آنان مجهول است ، راهى براى خود نمى بينند(244) . برخى نيز براى موجه جلوه دادن كار خويش و اين كه فعاليتها و ادعاهاى آنان پيش بينى شده ، دست به جعل و تحريف زده اند. مثلا در تاريخ به افرادى بر مى خوريم كه به همين انگيزه ، خود را سفيانى معرفى كرده اند، چنانكه على بن عبد الله بن خالد، در سال 159 ه‍ ق . ادعا كرد كه همان سفيانى موعود، اوست (245) و در سال 294 ه‍ ق نيز فرد ديگرى مدعى شد كه سفيانى است (246) و هر يك ، براى درست جلوه دادن ادعاى خويش ، دست به شورشهايى نيز زده اند.

از اين روى ، گروهى از اهل نظر، روايات سفيانى را كه از نشانه هاى ظهور است ، مجعول دست خالدبن يزيد دانسته و گفته اند: چون وى ، مى خواست زمينه را براى حكومت فرزندش فراهم كند و حكومت را كه به چنگ مروانيان افتاده بود، دوباره به خاندان معاويه باز گرداند، دست به جعل چنين رواياتى زد.

خالدبن يزيد، از اين كه مى ديد به آسانى پيش از وى ، خلافت به دست بنى مروان افتاده است ، سخت آزرده خاطر بود، از اين روى ادعاى سفيانى بودن فردى از تيره خويش را راهى به سوى دستيابى مجدد به قدرت و نيز موجب تسلى دل خويش و روحيه دادن به بنى سفيان مى دانست .

او، تصور مى كرد كه مردم ، چون خروج سفيانى را از نشانه هاى ظهور و امرى حتمى الوقوع ، مى دانند، ناگزير در برابر ادعاى چنين امرى ، تسليم مى گردند.

در منابع عامه ، روايتى است كه مى گويد:

((سفيانى ، از فرزندان خالدبن يزيد است .(247) ))

به احتمال زياد، اين روايت ، توسط خود وى جعل شده ، تا مستمسكى براى طرح ادعاى نوه اش ، على بن عبدالله ، باشد.

ابوالفرج اصفهانى ، تصريح مى كند: خالدبن يزيد، مردى عالم و شاعر بوده و درباره اش گفته شده : ((جاعل روايت سفيانى است .(248) ))

چنين ادعاهايى ، به خوبى نشان مى دهد كه تا چه حد مساءله سوء استفاده از نشانه هاى ظهور و جعل و تحريف آنها، مطرح بوده است .

نمونه ديگر، داستان كشتن ، نفس زكيه است . خاندان بنى عباس ، بويژه منصور و برادرش سفاح ، تلاش فراوان كردند تا از وجود محمد بن عبدالله ، معروف به نفس زكيه ، بهره بردارى سياسى كنند و براى خويش ، در ميان مردم موقعيت و قدرتى دست و پا كنند. در نظر منصور و برادرش ‍ سفاح ، دامن زدن به شايعه مهدويت وى ، و برابر كردن نشانه هاى ظهور بر وى ، تنها راه غلبه بر بنى اميه بود.

ابوالفرج اصفهانى روايتى به به نقل از ابوهريره آورده كه مى گويد:

((نامش (نام مهدى (عج )) محمد بن عبدالله است و در زبانش كندى و لكنت است .(249) ))

اين روايت ، به احتمال زياد بدان خاطر جعل شده كه محمد بن عبدالله ، يا همان نفس زكيه ، به كندى و دشوارى سخن مى گفته و نمى توانسته همه كلمات را خوب ادا كند.

وجود جمله ((اسم ابيه اسم ابى )) در برخى از كتابهاى عامه ، در ضمن روايت معروف (( يملاء الارض قسطا و عدلا ظلما و جورا(250) )) ، به اين معنى كه نام پدر حضرت مهدى (ع )، ((عبدالله )) است ، به احتمال زياد، از ترفندهاى حاكمان بنى عباس ‍ باشد كه در راستاى همان هدفهاى سياسى جعل شده است .

زيرا نام پدر مهدى (ع ) به طور، قطع ((حسن )) است و در اين ، هيچ ابهام و ترديدى نيست . با توجه به اين كه در نقلهاى گوناگون عامه و خاصه ، جمله : ((و اسم ابيه اسم ابى ))، در روايت وجود ندارد.(251)

اينك ، با انبوهى از روايات صحيح و غير صحيح در زمينه نشانه هاى ظهور، رو به روييم كه دست كم ، شمارى از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است . متاءسفانه در ميان حجم عظيمى از كتابهايى كه در مورد مهدويت و نشانه هاى ظهور تاءليف شده اند(252) ، كتابهاى وجود دارد كه از سر جهل و دلسوزى و يا به عمد و از روى غرض ، به اين امر دامن زده اند. سيد جعفر مرتضى عاملى ، برخى از اين كتابها را با نمودن برخى موارد تحريف آشكار در آنها، نشان داده است .(253)

البته برخى با گردآورى اين روايات خواسته اند، كه اصل اين روايات بمانند و نيز بنمايانند كه همگان ، در اصل ظهور مهدى (ع ) اتفاق دارند.

علامه مجلسى در ذيل روايت طولانى كه در مورد نشانه هاى ظهور آورده ، مى نويسد:

(( انما اوردت هذا الخبر مع كونه مصحفا مغلوطا و كون سنده منتهيا الى شرخلق الله عمر بن سعد لعنه الله ، لاءشتماله على الاخبار بالقائم (ع ) ليعلم تواطؤ المخالف و المؤ الف عليه صلوات الله .)) (254)

اين روايت را، با آن كه متن آن تغيير يافته و اشتباه دارد و سند آن ، به بدترين خلق خدا عمر بن سعد لعنة الله عليه ، منتهى مى گردد، آوردم ؛ زيرا در برگيرنده اخبارى از حضرت مهدى (ع ) است ، تا آن كه اتفاق مخالف و موافق در مورد وى دانسته گردد.

همان گونه كه مرحوم مجلسى تصريح كرده ، در سلسله اسناد اين روايات ، بيشتر روايانى قرار دارند كه ناشناخته ، ضعيف و دروغگو و جعل كننده اند و روايات آنان ، اعتبارى ندارد. افزون بر اين ، بسيارى از نشانه ها در روايات مرسله بيان شده كه نمى تواند مستند قرار گيرد، با اين حال ، در دسته اى از نشانه ها بويژه ، نشانه هاى حتمى و متصل به ظهور، شمار روايات ، به قدرى زياد است كه برخى ادعاى مستفيض و متواتر بودن آنها را كرده اند(255) . از اين روى اصل وجود اين دسته از نشانه ها اجمالا مسلم است ، هر چند جزئيات آنها جاى بحث و تاءمل دارد؛ زيرا گاه ، برخى از آنها و حتى برخى از نشانه ها، به گونه اى بيان شده اند كه با قواعد علمى ،ساز نمى آيند.

صاحب ((كشف الغمه )) پس از آن كه عبارت شيخ مفيد را در مورد بر شمردن شمار زيادى از نشانه هاى ظهور آورده ، مى نويسد:

(( لا ريب ان هذه الحوادث فيها ما يحيله العقل و فيها يحيله المنجمون ، و لهذا اعتذر الشيخ المفيد رحمه الله فى آخر ايراده لها، والذى اءراده انه اذا صحت طرقات نقلها و كانت منقولة عن النبى (ص ) و الاءمام (ع ) فحقها ان تتلقى بالقبول لاءنها معجزات و المعجزات خوارق للعادات كانشقاق القمر و انقلاب العصا ثعبانا و الله اعلم .)) (256)

ترديدى نيست كه در بين اين نشانه ها، حوادثى وجود دارد كه عقلا محال مى نمايد و يا از نظر منجمان تحقق آنها غير ممكن است . از اين روى ، شيخ مفيد، در پايان سخن عذر آورده است .

اگر راههاى اين روايات و اسناد آنها، صحيح باشد و از پيامبر و امام هم روايت شده باشند، حق مطلب آن است كه آنها را تلقى به قبول كنيم ، چون معجزه اند و معجزات خوارق العاده هستند، همچون شكافته شدن ماه (به دست پيامبر(ص ) و تبديل عصا به اژدها(به دست حضرت موسى (ع ) و خدا بهتر مى داند.

ظاهرا منظور از عذر آوردن شيخ مفيد، اشاره به اين جمله وى باشد كه مى نويسد:

((خداوند به آنچه هست ، آگاه تر است و ما فقط بر اساس اين كه در اصول روايى آمده است ، نشانه ها را ذكر كرديم . (257) ))

از عبارت شيخ مفيد استفاده مى شود كه وى اطمينان به درستى همه اين نشانه ها، نداشته ، از اين روى با تاءكيد بر اين كه : ((ما فقط اين روايات را آورده ايم و خدا بهتر مى داند)) در حقيقت خويش را از التزام به آن ، به دور داشته است .

صاحب ((كشف الغمه ))، با توجه به تزلزل شيخ مفيد، مى گويد: بايد اسناد اين روايات مورد بررسى قرار گيرد، اگر مسلم شد از معصوم صادر شده و راويان آنها مورد اعتمادند، پذيرفته شود و آنهايى كه ظاهرا محال به نظر مى آيد، حمل بر معجزه شوند.

بنابراين التزام به درستى همه اين روايات مشكل است و در بررسى نشانه هاى ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسه هاى دستهاى پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت .

البته يادآورى اين نكته نيز بايسته مى نمايد كه وجود مواردى از جعل و تحريف ، در نشانه هاى ظهور و يا وجود مدعيان دروغين ، به عنوان نمونه نشانه ها، هيچ گاه دليل اين نمى شود كه همه روايات از اعتبار بيفتند و يا اصل همه نشانه ها زيرا سؤ ال برود. خير، همان گونه كه اشاره كرديم ، دسته اى از اين نشانه ها مسلم هستند و از آنها سخن خواهيم گفت .

همچنين وجود پاره اى اشكالات و ضعفها در نشانه هاى ظهور و احتمال تغيير و تحريف آنها از سوى دشمنان و يا ادعاهاى واهى برخى شيادان در مورد سفيانى و يا اصل مهدويت ، هيچ گاه به اصل مهدويت و اعتقاد به ظهور قائم (ع )، آسيبى نمى رساند، زيرا اعتقاد به مهدويت و ظهور حضرت مهدى (ع ) مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده و سخن علامه مجلسى كه بدان اشاره كرديم نيز، مؤ يد اين مطلب است .