بازگشت

امام مهدي (ع) در مكه مكرمه


امام مهدى عليه السلام در مكه مكرمه

برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني

پس از بيعت مردم با حضرت مهدى عليه السلام در مكه و فروپاشى نظام حاكم بر آن ، آن حـضـرت قـدرت را بـه كـف مـى گيرد و بر تشكيلات و مراكز اداره جامعه مسلط مى شود.

از روايات چنين دريافت مى گردد كه نه تنها استبداد حاكم در آن روزگار نمى تواند با حركت اصلاحى و نجات بخش آن حضرت ، رويارويى كند، بلكه نشانگر آن است كه مكه و مناطق گوناگون آن ، به سرعت در قلمرو حركت امام عليه السلام قرار مى گيرد و نيروى عدالت بر همه جا حاكم مى شود.

پس از به كف گرفتن تدبير امور و شئون سرزمين وحى و رسالت ، آن اصلاحگر بزرگ ، عـلاوه بر تاءمين زندگى مادى و معنوى جامعه بر برنامه ريزى وصف ناپذيرش ، به اقدامات و كارهاى بى سابقه اى نيز درست مى زند.

برخى از آن كارهاى حضرت عبارتند از:

1ـ باز گرداندن مسجدالحرام به حدود اصلى خود

امام صادق عليه السلام فرمود:

(( اذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتى يرده الى اءساسه ... . )) (619)

يـعـنى : هنگامى كه قائم عليه السلام بپا مى خيزد مسجدالحرام را به حدود اصلى آن باز مـى گـردانـد و مـقـام ابـراهـيـم را بـه جـايـگـاه نـخـسـتـيـن آن انتقال مى دهد.

مـى دانـيـم كـه مـسجدالحرام پس از رحلت پيامبر عليه السلام تاكنون بارها گسترش داده شـده و از هـر سـو، بـر آن افـزوده شـده اسـت ، امـا با همه اينها باز هم به وضعيت اصلى خـويـش و نقطه اى كه ابراهيم عليه السلام براى آن خطكشى كرد، نرسيده است ، چرا كه پايه ها و حدود اصلى آن از ((حزوره ))(620) يا نقطه اى مى باشد كه ميان ((صفا)) و ((مروه )) است .

ايـن مـطـلب را از امـام صـادق عـليـه السـلام آورده انـد كـه : در پـاسـخ فردى كه از حدود مسجدالحرام مى پرسيد و مى گفت : ((آيا آنچه را به مسجدالحرام افزوده اند، جزو آن است يا نه ؟))

فـرمود: ((آرى ! همه جزو مسجدالحرام است و با همه اين افزودنها به مساحت آن ، هنوز به آن نقشه خطى كه ابراهيم و اسماعيل براى مسجد ترسيم كردند، نرسيده است .))(621)

و فرمود:

(( خط ابراهيم بمكة ما بين الحزورة الى المسعى ، فذلك الذى خط ابراهيم . )) (622)

يـعـنـى : ابـراهـيـم عـليـه السـلام در مـكـه مـيـان ((حـزوره )) تـا نـقـطـه اى كـه محل وسيعى است خطكشى كرد و اين خطكشى و نقشه ، حدود مسجد است .

و نـيـز ((حـسـيـن بـن نعيم )) از امام صادق عليه السلام در مورد نماز خواندن در قسمتهاى جـديدى از مسجدالحرام را ميان صفا و مروه ، تعيين كردند و مردم پيش از اين تا صفا طواف مى كردند... .(623)

مرحوم فيض كاشانى در مورد جمله امام صادق عليه السلام كه مى فرمود:

(( فـكـان النـاس يـحـجون الى الصفاء. )) يا بنابر نسخه ديگرى (( يحجون من مسجد الصفاء. )) دو احتمال مى دهد:

نخست اينكه : ممكن است منظور اين باشد كه مردم تا صفا طواف كردند.

دوم اينكه : از مسجد احرام مى بستند.(624)

بـه هـر حـال خـلاصـه ايـن روايـات ، بـيـانـگـر ايـن نـكـتـه اسـت كـه مـسـجـدالحـرام در اصـل ، بـسـيار بزرگتر از مسجدالحرامى است كه اكنون مى نگريم و هنگامى كه امام مهدى عـليـه السـلام ظـهـور نـمايد، ديوار احاطه كننده مسجد را عقب مى كشد و ديوارى بر جايگاه اصـلى آن ، هـمـان نـقـطـه اى كه ابراهيم و اسماعيل آن را براى مسجدالحرام خطكشى كردند بـنـيـاد مـى كـنـد و ايـن كـار، طـواف بـرگـرد خانه دوست را براى عاشقان آسان مى سازد بـويـژه كه شمار زائران بيت اللّه نيز در عصر درخشان آن گرامى ، به دهها ميليون نفر مى رسد.

2ـ بازگرداندن مقام ابراهيم به جايگاه اصلى آن

در روايت گذشته آمد كه امام صادق عليه السلام فرمود:

((هنگامى كه قائم بپاخيزد... مقام ابراهيم را به جايگاه اصلى آن باز مى گرداند.))

مى دانيم كه مقام ابراهيم ، صخره اى است كه آن پيامبر بزرگ به هنگام ساختن كعبه روى آن ايستاده است و آن صخره ، در زمان پيامبر صلى اللّه عليه و آله در جوار كعبه بوده است و هـنـگـامـى كـه ((عـمر)) خلافت را به كف گرفت ، مقام را از جايگاه آن به نقطه ديگرى انتقال داد.

هـنـگامى كه امير مؤ منان عليه السلام پس از عثمان ، زمام امور جامعه را به كف گرفت مقرر فرمود كه هر بدعتى را كه در دين پديد آمده است نابود سازد و همه امور و شيوه ها را به سيره و سنت پيامبر گرامى بازگرداند و از جمله تصميم گرفت كه ((مقام ابراهيم )) را بـه جـاى نخست آن كه جوار كعبه است بازگشت دهد، امام نفاق پيشگان و بد انديشانى كه با هر گام سازنده و اصلاحى آن گرامى ، دشمنى مى كردند سر به شورش برداشتند و تاخت و تاز به راه انداختند.

آن گـرامـى ، در آن شـرايـط، بـهـتـر ديـد كـه مـسـاءله را بـه خـاطـر مـسـايـل مـهـمـتـرى بـه وقت ديگر واگذارد و در نتيجه مقام ابراهيم تاكنون در نقطه اى كه جايگاه اصلى آن نيست ، مانده است .

از ايـنرو از جمله كارهاى امام مهدى عليه السلام پس از ظهور در مكه مكرمه ، بازگردانيدن ((مـقـام ابراهيم )) به جوار كعبه و جايگاه اصلى آن است و اين از كارهايى است كه طواف بر گرد خانه خدا را آسان مى سازد چرا كه در آن صورت ديگر لازم نيست كه طواف تنها مـيـان ركـن و مـقـام بـاشد، بلكه تنها طواف برگرد كعبه كافى است ، گرچه اكنون به فـتـواى برخى فقها، طواف ميان ركن و مقام واجب است كه اين ، با بازگشت دادن مقام بجاى اصلى خود برداشته مى شود و طواف بر گرد كعبه ، كفايت مى كند.

3ـ جلوگيرى از طواف مستحبى مانع از طواف واجب

امام صادق عليه السلام فرمود:

(( اءول مـا يـظهر القائم من العدل ان ينادى مناديه : ان يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة ، الحجر الاءسود و الطواف . )) (625)

يـعـنى : اولين نشانه هاى عدالت مهدى عليه السلام در مكه از جمله اين است كه از طرف او اعلان مى گردد كه : ((هان اى مردم ! هر كس طواف واجب خويش را انجام داده است جاى خود را در طـواف و كـنـار حـجـرالاسـود بـه كـسـانـى كه مى خواهند طواف واجب انجام دهند، واگذار كند.))

كـسـانـى كـه در مـوسـم حـج در مـكـه بـاشـنـد بـا هـجـوم سيل آساى جمعيت به هنگامه طواف روبرو مى گردند، به گونه اى كه گاه برخى تلف مى شوند و برخى بر اثر فشار شديد سيل جمعيت در اطراف كعبه ، زير پا مى افتند.

تـازه هـمـه ايـن هـجـوم و فـشـار جـمـعيت با وجود مشكلات و موانع و قوانين دست و پاگير و مـاليـاتـهـاى سنگين است كه به بهانه ها و عناوين مختلف در بسيارى از كشورها، سر راه زائران بـيـت اللّه الحـرام است . و روشن است كه در عصر ظهور امام مهدى عليه السلام كه تـمـامـى ايـن مـقـررات دسـت و پـاگـيـر مـربـوط بـه مـقـدمـات حـج ، از قـبـيـل : جواز سفر، ويزا و ديگر قيود و شروط وارداتى از بلاد كفر، همه و همه ، الغا مى گـردد و سـفـر بيت اللّه براى همگان ، بدون هيچ قيد و شرطى ميسر مى شود، طبيعى است كـه شـمـار زائران بـه طور گسترده اى رو به افزايش مى گذارد و آنگاه است كه طواف بـر گـرد كـعـبـه و اسـلام حـجرالاسود سخت مى شود، به ويژه كه برخى از زائران به اعـمـال واجـب خـويـش نـيـز بـسنده نمى كنند، بلكه براى ثواب و پاداش بيشتر مى خواهند طواف و نماز مستحبى انجام دهند.

بـه هـمـيـن جـهت است كه امام مهدى عليه السلام به زائران خانه خدا دستور مى دهد كه به طواف واجب خويش بسنده نموده و ميدان را براى ديگران به منظور انجام واجبات و آداب حج باز كنند.

4ـ كيفر دزدان خانه خدا

امام صادق عليه السلام فرمود:

(( امـا ان قـائمـنـا لو قـدقـام ، لاءخـذ بـنـى شـيـبـة و قـطـع ايـديـهـم و طـاف بهم و قال : هؤ لاء سراق الله ! )) (626)

يعنى : بهوش باشيد هنگامى كه قائم ما قيام نمايد ((بنى شيبه )) را كه كليددار خانه كـعـبـه اند، دستگير و دست آنان را به كفر گناهانشان مى برد و آنان را مى گرداند، چرا كه آنان ، دزدان خانه خدا و اموال و امكانات آن مكان مقدسند.

در روايت ديگر فرمود:

(( ... و قـطـع اءيـدى بـنـى شـيـبـة ... و كـتـب عليها: هؤ لاء سراق الكعبة ! )) (627)

يـعنى : دست ((بنى شيبه )) را مى برد و بر سينه آنان نوشته اى نصب مى گردد كه : ((اينها دزدان كعبه اند.))

بـنـى شـيـبـه ، خـدمـتـگـزاران كـعـبـه و كـليـدداران آنـنـد كـه نـسـل بـه نـسـل ايـن مـقـام را قـبـضـه كـرده و بـجـاى خـدمـت و تـلاش ‍ صـادقـانـه ، اموال ، امكانات و ذخائرى را كه مردم به بيت الله هديه كرده اند مى برند و به ناروا مى خورند و هرگونه كه هواى دلشان خواست در آن تصرف مى كنند. به همين جهت است كه امام مهدى عليه السلام آنان را ((دزدان كعبه )) مى نامد... و تنها به بريدن دست آنان بسنده نمى كند، بلكه دستور مى دهد آنان را بگردانند تا براى ديگر غارتگران ، خودكامگان و هـمـه كـسـانـى كـه در ثروتها و امكانات خود و ديگران به ناروا تصرف مى كنند، عبرت انـگـيـز و عـبـرت آمـوز باشند و بدانند كه كيفر تجاوز به حقوق و حدود مردم ، قطع دست تجاوزكار با شمشير عدالت در دنيا و عذاب خفت بار و سهمگين نيز، در آخرت است .

ايـنـهـا بـرخـى از عـمـلكـرد ويـژه امـام مـهـدى عليه السلام در مكه مكرمه است كه علاوه بر بـرنـامه هاى سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، رفاهى ، قضايى ، مدنى فرهنگى ... براى مكه ، بسان ديگر شهرها دارد كه در بخشهاى آينده خواهد آمد.