بازگشت

راز نهان بودن زمان ظهور


حقيقت اين است كه ما نمى توانيم راز و رمز و حكمت حقيقى پوشيده داشتن زمان ظهور آن حـضـرت ، بـوسـيـله پـيامبر و امامان نور عليهما السلام را بشناسيم و آن را بطور قطعى دريـابـيـم . شـايـد بـرخـى از حـكـمـتـهـا و رازهـاى ظـاهـرى آن ، امـور ذيل باشد:

1 ـ

مـمـكن است حكمت سرّى بودن هنگام ظهور، اين باشد كه مومنان و توحيد گرايان ، در هـمـه قـرون و اعـصـار غـيـبـت آن خورشيد رخ بركشيده در پى ابرها، در انتظار سازنده ظهور او باشند و براى اين انتظار، سخت پاداش برند.

از ايـن روسـت كـه از زمـان غـيـبـت صـغراى آن حضرت ، تاكنون ، نسلهاى ايمان آوردگان و يـكـتاپرستان همواره بدان اميد زيسته اند كه ظهور آن گرامى را درك كنند. با اين بيان ، اگـر ظـهـور مـعـلوم مـى شـد ديـگر چنين انتظار سازنده و پردازنده اى در كار نبود، بلكه آرزوها و آرمانها به ياءس و نوميدى تبديل مى شد و ميليونها انسان از سازندگى اخلاقى و عملى و عقيدتى انتظار و پاداش پرشكوه آن محروم مى گشتند.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آورده اند كه فرمود:

((افضل اعمال امتى ، انتظار الفرج .)) (398)

يعنى :

پـر فـضـيـلت تـرين كارهاى امّت من انتظار فرج بردن است . و اميرمومنان عليه السلام فرمود:

((المنتظر لامر نا كالمتشحط بدمه فى سبيل الله .))(399)

يعنى : هر كس كه در انتظار حكومت عادلانه و جهانگستر ما باشد از نظر پاداش بسان كسى اسـت كـه بـا جـهاد قهرمانانه در راه خدا به خون خويش در غلطيده است . و امام صادق عليه السلام فرمود:

((من مات منتظرا لهذا الامر، كان كمن كان مع القائم عليه السلام فى فسطاطه ، لا!... بـل كـان بـمـنـزلة الضـارب بـيـن يـدى رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله بـالسـيـف .))(400)

يـعـنـى : هر تو حيد گرايى كه در انتظار ظهور حضرت مهدى عليه السلام از دنيا برود، هـمـانـنـد كسى است كه با قائم عليه السلام در ستاد فرماندهيش بوده است ... بلكه مانند كـسـى اسـت كـه در بـرابـر ديـدگـان پيامبر عدالت با شمشير در راه حق و به دستور آن حضرت ، جهاد خالصانه كرده است .

2 ـ ثمره ديگر انتظار فرج اين است كه :

انتظار به مفهوم حقيقيش ، تصديق آيات قرآن و سخنان پيامبر و امامان نور عليهما السـلام در مـورد امـام مـهـدى عـليـه السـلام است و چنين باور و تصديقى از درجات ايمان و مراتب تسليم و فرمانبردارى از حق و پيشوايان معصوم عليهما السلام است .

3 ـ حـكـمـت ديـگـر نـامـشـخـص بـودن زمـان ظـهـور، اصل امتحان و آزمايش است كه يكى از سنتهاى الهى است .

خـداونـد، بندگان خويش را به انواع و اقسام آزمايشها به بوته امتحان مى سپارد، از آن جمله بوسيله موضوعات و مسايل عقيدتى . از اين رو كسانى كه به خدا و پيام آورش و به آنـچـه آن حـضـرت در مـورد حـضـرت مـهدى عليه السلام آورده است ، ايمان بياورند، ديگر طول غيبت آن گرانمايه به هر اندازه اى كه باشد و انتظار غمبار او هر چه طولانى گردد از ثـبات قدم و ايمان عميق و تزلزل ناپذير آنان نمى كاهد، اما نفاق پيشگان ، فرصت و ميدان مناسبى براى استهزا و ياوه گويى بر ضد اين انديشه والا و عقيده مقدس مى يابند و آيات قرآن و روايات پيامبر صلى الله عليه و آله در اين مورد را، به ديوار مى كوبند و هـمـه را كـنـار مـى گـذارنـد و ايـن شـيـوه بـاطـل گـرايـان در هـمـه عـصـرهـا و نسل هاست .

از امام كاظم عليه السلام آورده اند كه در مورد غيبت حضرت مهدى عليه السلام فرمود:

((انما هى محنة من الله عزوجل ، امتحن بها خلقه ... .)) (401)

يـعـنـى : غـيـبـت آن حضرت ، رنج و آزمايشى از جانب خداست كه بندگان خويش را بدان مى آزمايد.

روشن است كه معنا و مفهوم امتحان اين نيست كه خداوند از واقعيّت كار بندگانش آگاه نيست و آنچه در درون دارند تا آزمايش نكند نمى شناسد، نه ! هرگز! بلكه خداوند به هر چيزى دانـاسـت و آنچه در سينه هاست مى داند و چيزى بر او مخفى نمى ماند كه قرآن در اين مورد مى فرمايد:

((احـسـب النـاس ان يـتـركـوا ان يـقـولوا آمـنا و هم لايفتنون و لقد فتنّاالذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صد قوا وليعلمن الكاذبين ....))(402)

يـعـنـى : آيـا مـردم پـنـداشـتـه انـد هـمـانـقـدر كـه گـفـتـنـد: ايـمـان آورديـم ، بـه حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد؟ ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و ايـنـان را نـيز مى آزماييم ) بايد علم خدا در مورد كسانى كه راست مى گويند و كسانى كه دروغ مى گويند، تحقّق يابد.