نشانه هاي عمومي ظهور
نشانه هاى عمومى ظهور
برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني
ايـن بـخـش از عـلايـم و نـشـانـه هـا كـه نـخـسـتـيـن بـخـش را تشكيل مى دهد بسيار است ، ما از همه روايات اين بخش ، تنها يك روايت را برمى گزينيم و بـه هـمـان يـك حـديـث بسنده مى كنيم آنگاه به تفسير و توضيح برخى از واژه هاى آن مى پردازيم .
از ((نزل بن سبره )) آورده اند كه مى گويد: امير مؤ منان عليه السلام براى ما سخن مى گفت كه : نخست سپاس خدا رابجا آورد و او را ستود و بر پيامبر و خاندانش عليهم السلام درود فرستاد، آنگاه سه بار فرمود:
((سلونى ـ ايها الناس ! ـ قبل ان تفقدونى ...))
يعنى :
مردم ! تا مرا از دست نداده ايد، هر آنچه مى خواهيد بپرسيد.
((صعصعة بن صوحان )) بپا خاست و گفت :
((يا اميرالمؤ منين ! متى يخرج الدجال ؟))
يعنى :
چه زمانى ((دجال )) خواهد آمد؟
((فقال عليه السلام : اقعد، فقد سمع الله كلامك و علم ما ارادت ... .))
عـلى عـليـه السـلام فـرمود: ((بنشين ! خدا سخن تو را شنيد و منظورت را دانست ... براى خـروج ((دجـال )) نـشـانـه هـا وعـلايـمى است كه دسته دسته هر كدام پس از ديگرى روى خواهد داد اگر مى خواهى تو را از آنها آگاه سازم ؟))
صعصعة پاسخ داد: ((آرى ! اى امير مؤ منان !))
فرمود: پس به خاطر بسپار و حفظ كن كه اينها علايم و نشانه هاى آن است :
((...اءذا اءمـات الناس الصلاة و اءضاعوا الامانة و استحلوا الكذب و اءكلوا الربا و اءخـذوا الرشـا... و بـاعـوا الديـن بـالدنـيـا واسـتعملوا السفهاء الارحام و اتبعوا الاءهواء و استخفوا بالدماء.))
((و كان الحلم ضعفا و الظلم فخرا و كان الاءمراء فجرة و الوزراء ظلمة و العرفاء خونة ، و القـراء فـسـقـة و ظـهـرت الزور واسـتـعـلن الفـجـور و قول البهتان و الاثم و الطغيان .
و حـليـت المـصـاحـف و زخرفت المساجد وطويت المنارات و اكرم الاشرار و ازدحمت الصفوف و اخـتـلفـت الاهـواء ونـقـضـت العـهـود و اقـترب الموعود و شارك النساء ازواجهن فى التجارة حـرصا على الدنيا و علت اصوات الفساق واستمع منهم و كان زعيم القوم ارذلهم . واتقى الفاجر مخافة شره و صدق الكذب و اؤ تمن الخائن و اتخذت القيان والمعازف و لعن آخر هـذه الاءئمـة اولهـا و ركـبـت ذوات الفـروج السـروج و تـشـبـه النـسـاء بالرجال و الرجال بالنساء. و شهدشاهد من غير ان يستشهد و شهد الآخر قضاء الذمام بغير حـق عـرفه و تفقة لغير الدين ، و آثروا عمل الدنيا على الآخرة و لبسوا جلود الضاءن على قلوب الذئاب و قلوبهم اءنتن من الجيف و اءمر من الصبر، فعند ذلك ... الوحا...الوحا... ثم العجل العجل ...)) (410)
يعنى :
هـنـگـامـى كـه مـردم راه و رسـم و فـرهـنـگ و مـعـنويت نماز را نابود ساختند و به پـوسـتـه آن قـنـاعـت و ويـژگـى امـانـت وامـانـتدارى را ضايع ساختند و دروغپردازى را روا شـمـردنـد و ربـاخـوارگـى و ربـا را مـباح دانستند و رشوه دادند و گرفتند ودين به دنيا فـروخـتـنـد و سـفـيـهـان و كـم خردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطع رحم كردند و هواهاى دل راپيروى كردند و ريختن خونها را آسان ساختند.
هـنـگـامـى كـه بـردبـارى ، نـاتـوانـى شـمرده شد و بيدادگرى ، باعث افتخار گرديد و زمـامـداران فـاجـر و بـدكار! و وزيران ، ستمكارشدند و ماءموران و مجريان عدالت ، خيانت پـيـشـه ساختند و گويندگان و قاريان قرآن ، به فسق و گناه روى آوردند و شهادتهاى دروغـيـن در جـامـعـه پـديـدار شـد و كـارهـاى زشـت نـاپـسـنـد و تهمت تراشيها و گناهكارى وتـجـاوزگـرى عـلنـى گـرديـد، آنگاه كه قرآن به صورت زيبايى چاپ و جلد و تزيين گـرديـد و مـسـجـدهـا آراسـتـه شـد و مـنـاره هـاسـر بـه آسـمـان سـايـيـد و اشـرار مـورد تـجـليـل قـرار گـرفـتـنـد و صـفـهـاى جماعت فشرده و دلها از هم دور شد و عهدها وپيمانها گـسـسته و آن وعده بزرگ نزديك گرديد و زنان به خاطر حرص به دنيا، در كسب و كار همسران خودشركت كردند و به بازارها و مغازه ها و كارخانه ها سرازير گشتند.
صـداى آواز فاسقان ، همه جا پخش و به گوشها رسيد و هر چه گفتند و خواندند از آنان پـذيرفته شد. رهبرى جامعه ها به دست اراذل واگذاشته شد و با فاجر به خاطر ترس از شـرارتـش ، مـدارا گـرديـد و دروغساز و دروغ پرداز، تصديق و تاءييدشد و خيانتكار، رامين شمرده شد.
هـنـگـامـى كـه كـنيزان آوازه خوان و رقاصه ها و آلات لهو و موسيقى ، بكار گرفته شد و نـسـلهـاى آخـريـن بـه نـسلهاى پيشين نفرين كردند و زنان بر زينها سوار شدند و تلاش كردند خود را شبيه مردان سازند و مردان نيز خود را در ظاهر واخلاق بسان زنان ساختند و شاهد بى آنكه از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد و ديگرى برخلاف حق و عدالت و بدون آگاهى ، به خاطر رفاقت با كسى ، به نفع او به دروغ گواهى كرد.
آنـگـاه كـه تـفـقـه در ديـن و آموزش علوم دينى ، نه براى خدمت به دين بلكه براى دنيا و قـدرت و ريـاسـت بـكـار گرفته شد وكار دنيا را بر كار آخرت برگزيدند و با ريا و تظاهر و عوام فريبى به گرگهاى خونخوار، لباس گوسفند آرام پوشاندند،ظاهرهاى مـردم ، آراسـتـه ، امـا دلهـا، عـفـونـت بـارتـر از مردار متعفن و تلختر از گياه تلخ و بدطعم گرديد.
آرى ! در ايـن شـرايط منحطّ و وخامت بار و گناه آلود جامعه ها و تمدنهاى اسلامى و جهانى است كه دجال ظاهرمى گردد و در آمدن شتاب مى كند... .
شرحى كوتاه بر اين روايت
روايـتـى كـه از نـظـرتـان گـذشـت ، بـه بـرخـى از آفـتـهـا و عـوامـل انـحـطـاط و مـفـاسـد اجـتـماعى كه پيش از واپسين حركت تاريخ وآخرالزمان در جوامع اسلامى گسترش مى يابد، اشاره دارد:
به وارونه شدن مفاهيم بلند،
به ضعف ابعاد عقيدتى و فكر جامعه ،
به بى اعتنايى و بها ندادن به اصول و ارزشهاى اسلامى ،
به روى آوردن به ارزشهاى پوچ و بدلى و ميان تهى ،
به انحصار قدرت و امكانات توده ها به وسيله زمامداران و گروههاى منحرف ،
بـه سـقـوط ارزشـهـاى واقـعى و رواج و گسترش نارواها و ضدارزشها در كران تا كران جامعه بدون هراس از خدا و بدون حيا و شرم از ديگران ...
آرى ! روايت به اينها اشاره دارد.
روايت امير مؤ منان عليه السلام نشانگر آن است كه : در اين جامعه ها، نماز كه ستون دين و ايـمـان اسـت ، روح و مـغـز ومـحـتـواى خـويـش را از دسـت مـى دهد، امانتها ضايع مى گردد و دروغـگـويـى روا مـى شـود و ربـاخـوارگـى و بـهـره كـشـى مـبـاح مـى گـردد و عـناصر و جـريـانـاتـى بـدون داشـتـن صـلاحـيـتها و ويژگيهاى لازم ، قدرت و امكانات جامعه را به انحصارمى گيرند و پيوندهاى خويشاوندى گسسته مى شود.
ريـخـتـن خـون شايستگان و خوبان و ظلم ستيزان آسان مى گردد و ستمكاران به ستم خود فخر مى فروشند و كارهاى زشت ، ميان مقامات و سياستمداران ، رواج و گسترش مى يابد و ظـلم و بـيـداد مـيـان وزيـران و خـيانت ميان ماءموران و جاسوسان ويژه حكومتها و فسق ميان قاريان قرآن و خطبا و گويندگان گسترش مى يابد.
احـتـرام قـرآن در مـيـان اين جامعه ها، به چاپ و جلد رنگين و نفيس قرآن است نه به تلاوت شـايـسـتـه و عمل به دستورات نجات بخش آن رد صحنه زندگى ، صفهاى نماز جماعتها و جـمـعـه هـا فـشـرده اسـت و نـمـازگـزاران بـسـيـار، امـا درهـمـان حال كه جسمها در كنار هم هستند، دلها و قلبها از هم دور و پراكنده اند.
زنـان و دخـتـران بـه بـازارهـا و مـغـازه هـا و كـارگـاهـهـا بـراى بـدسـت آوردن مال و ثروت سرازير مى گردند و نواى شوم فاسقان ازرسانه هاى گروهى و... همه جا پـخـش مى گردد و مردم مسخ شده بافته هاى دروغين آنان را بسان وحى آسمانى ، تصديق مى كنند.
رهـبـرى و تـشـكـيـلات سـياسى جامعه به اراذل و عناصر پستى واگذار مى گردد كه به ارزشـهـاى والاى انـسـانى و شرافت وكرامت ، ايمان ندارند و مردم دربند، از هراس و ترس فـاجـران و بدكاران ، با آنان نرمش و مدارا مى كنند و به خاطرنرسيدن شرارت آنان به حريم زندگيشان ، به آنها احترام مى نمايند.
صـداى سـاز و آواز خـوانـنـدگـان و رقاصه ها و هنر پيشه ها و مطربها، آميخته به انواع مـوسـيـقـى و تـار و طـنبور، همه جا به آسمان بلند است و از خانه ها، كوچه ها، خيابانها، بـيـابـانـها و دشتها، از وسايل نقليه و حتى در خشكى و دريا و هوا، به وسيله رسانه ها، نوارها و ماهواره ها... گوشها را پر مى كنند.
زنـان بـر مـركـبها و زينها سوار مى گردند و ترديدى نيست نشستن بر اينگونه زينها و ايـنـگونه مركبها به خاطر تماس خاص بخشى از اندامهاى آنان با زينها، ايجاد هيجانات تـنـد مـى كـنـد كـه ايـنـگـونـه تـهـيـيـج و تـحـريـك ، در سـوار شـدن بـه مـاشـيـن و امثال آن نيست .
و نـيـز ژسـت مـردانه گرفتن زنان و پوشيدن لباس آنان كه اينك به نشانه پيشرفت و روشنفكرى و متمدن شدن آنان به خوردشان رفته است .
روايـت نـشانگر آن است كه دختران جوان ، لباس مردان را به تن مى كنند، موهاى خويش را مـردانـه آرايـش مـى كنند... ازسوى ديگر در ادارات و وزارتخانه ها و ديگر ميدانهاى جامعه استخدام مى گردند.
مردان ، لباس رنگارنگ و خاص زنان به تن مى كنند و گردنبند و زنجير طلا به گردن خـويـش مـى آويـزنـد، انـگـشـتـر طـلا بـه انـگـشـت مـى كـنـنـد و ريـش و سـبـيـل خـويـش را بـه دقـت مـى تـراشـنـد و ابروهاى خود را نازك مى كنند و براى طراوت وشـادابـى چـهـره و خـودنـمـايـى ، انـواع پودرها و كرمها را بكار مى گيرند، گويى مى خـواهـنـد نـظـرها را به خود جلب نمايند وگويى قراداد فرهنگى براى مبادله ميان زنان و مردان منعقد گرديده است كه مردان زن نما شوند و زنان به عكس .
روايـت نـشـانـگـر آن اسـت كه در دادگاه ، شاهد و گواه بى آنكه از او بخواهند به دلخواه خـودگـواهـى مـى دهـد و ديـگـرى بـه نـفـع دوسـت خـود، بـى آنـكـه حـق و باطل را بشناسد و يا در انديشه باطل باشد، شهادت مى دهد.
و ديگر از رشوه خوارگى ، هديه ها به قاضيان ، حاكمان ، و واسطه ها، براى جلب نظر آنان و ناحق كردن حق و يا به عكس ، سخن مگو!.. اينها ديگر بر كسى پوشيده نمى ماند.
روايـت نـشانگر آن است كه تفقه و آموختن علوم اسلامى براى دنيادارى و دنياطلبى و جاه و مـقـام صـورت مـى گـيرد، نه براى دين و در خدمت دين ، بلكه براى دنيا. برخى دروس و عـلوم ديـنـى را مـى آمـوزند تا فارغ التحصيل گردند، بدان جهت كه پست قضاوت بدست آورند و به حقوق ماهانه و درآمد و رفاه دست يابند و ذره اى به دين ارزشهاى دينى و خدمت به دين ، بها نمى دهند و برايشان اهميتى ندارد.
افـرادى تـظـاهـر بـه ورع و تقوا و شايستگى مى كنند در حالى كه درونهايى شرربار، نـيـتـهايى بد و باطنهاى پليد دارند.هنگامى كه فرصتى برايشان پيش آيد، نه وجدانى دارنـد و نـه عـاطـفه و انسانيت و نه دين و مذهب . بسان گرگ درنده اى هستند كه جز دريدن شكار خويش و خوردن خون آن و قطعه قطعه ساختن اعضاى آن ، چيزى نمى شناسند.
آرى ! خـواننده گرامى اين بود شرح فشرده اى براى برخى از جملات هشدار دهنده اى كه از امـيـر مـؤ مـنـان عـليـه السـلام درايـن مـورد رسـيـده اسـت . رواياتى كه بيانگر اين نوع موضوعات و رخدادهاى منفى و ضدّ ارزش در ميان جامعه ها وتمدنها باشد بسيار است كه ما به خاطر رعايت اختصار، تنها به يك روايت بسنده نمودي