بازگشت

سرزمين اسلامي مغرب و حوادث دوران ظهور


سرزمين اسلامى مغرب و حوادث دوران ظهور

برگرفته از كتاب : عصر ظهور

ذكر مغربى ها در ضمن روايات متعدد زمان ظهور حضرت مهدى (ع ) آمده است . اما همانگونه كه بيان شد، با روايات جنبش فاطميان كه مسلمانان روايات آن را قبل از وقوع آن نقل مى كنند، مخلوط گرديده است . و از جمله روايات مربوط به حوادث و دلائل نبوت پيامبر (ص ) بشمار مى رود.

ولى برخى از روايات درباره جنبش مغربى ها در زمان ظهور حضرت ، صراحت دارد و هيچگونه رابطه اى با جنبش فاطمى ها ندارد. حتى شواهدى در آن و در غير آن در دست است مبنى بر اينكه اين جنبش در زمان ظهور امام مهدى (ع ) اتفاق مى افتد.. از بارزترين آنها، روايات ورود ارتش مغربى به سوريه و اردن است كه اندكى قبل از حركت سفيانى واقع مى شود، چه اينكه در جاى خود به آن اشاره كرديم .

احاديث ، براى نيروهاى مغربى ، يا اهل مغرب ، يا سوارانى از مغرب يا مغربى و يا درفش هاى زرد رنگ ، در سراسر سرزمين شام و نبرد قرقيسيا در مرزهاى عراق و تركيه و كشور عراق ، نقش هايى را ياد مى كند...مانند روايتى كه ابن حماد آن را در نسخه خطى خود آورده است :

((وقتى درفش هاى زرد و سياه در دل شام با يكديگر برخورد مى كنند. واى بر ساكنان آنجا، از سپاه شكست خورده ، پس واى بر شام از سپاه غالب و واى بر آنها از مرد بد سيماى ملعون )) (194)

مرد بد سيماى ملعون از صفت هاى ويژه سفيانى است . و در همين نسخه آمده است :

((ياران درفش هاى سياه و طرفداران درفش هاى زرد در شهر قنيطره با يكديگر برخورد مى كنند و به جنگ و كشتار مى پردازند تا اينكه وارد فلسطين مى گردند، در اين هنگام سفيانى بر اهل مشرق خروج مى كند و چون نيروهاى مغرب در اردن فرود مى آيند، فرمانده آنها از دنيا مى رود و آنها به صورت سه فرقه از يكديگر جدا مى شوند، دسته اى به همان جا كه آمده اند بر مى گردند و دسته اى باقى مى مانند و سفيانى با آنها به نبرد پرداخته و آنها را شكست مى دهد و آنان را به اطاعت وى در مى آيند)) (195)

و در همين نسخه آمده است :

((همانا فرمانده مغربيان و بنى مروان و قضاعه در مركز شام جهت روياروئى با طرفداران درفش هاى سياه ، دست اتحاد به يكديگر مى دهند)) (196)

آنچه از مجموع روايات مربوط به تحركات نيروهاى مغربى در زمان ظهور بدست مى آيد اين است كه حركت آنها بسيار شبيه به نيروهاى بازدارنده عربى و يا جهانى است كه عليه قيام و انقلاب زمينه سازان ظهور حضرت ، بكار گرفته مى شوند. آنها در سرزمين شام با درفش هاى مشرق يعنى ايرانيان زمينه ساز وارد جنگ مى شوند و در برابر آنها شكست مى خورند و به سوى اردن عقب نشينى مى كنند چنانكه در حوادث شام در اين باب سخن گفتيم و به گفته برخى روايات آنها در عراق نيز نقش خواهند داشت .

اما روايات مربوط به شركت نيروهاى مغربى در نبرد قرقيسيا، در عين خلاصه بودن ، هيچگونه دلالتى بر نقش آنان به سود و مصلحت اسلام ندارد، چه آنها را طرفدار تركان در برابر سفيانى و چه هوادار سفيانى تصور كنيم ، زيرا تمام طرفهاى درگير در نبرد قرقيسيا مورد نكوهش واقع شده و ستمگر توصيف گرديده اند.

فقط نقش اين نيروها بر فرض صحت آن ، در مصر باقى مى ماند و دليلى در دست نيست كه نقش آنها به مصلحت اسلام و ملت مصر باشد، بلكه بهتر است بگوئيم مهمترين نقش آنها هنگامى كه دولت مصر از منع عمليات ايثار گرانه و قيام ملت و ارتش مصر عليه يهود عاجز مى شود، حفظ مرزهاى اسرائيل خواهد بود. يا آنكه نقش عمده آنها پاسدارى از قبطيان در برابر عكس العمل و واكنش مسلمانان در برابر حركت هاى ياد شده آنهاست و يا بعنوان نيروهاى بازدارنده عرب شمرده مى شوند كه حكومت مصر در برخى از مراحل ضعف و ناتوانى خود و تشويش و نگرانى ياد شده نيروهاى مسلح خويش در برابر اوج گيرى حركت اسلامى طرفدار حضرت مهدى (ع )، آنها را فرا مى خواند... والله اعلم .