عصر زندگي 3
است ، و آيه يا حديثى را به راءى و دلخواه خويش معنى نكرده است . بى اعتقادان و كافران نسبت به مسائل اسلام اصيل و خالص داراى خلاء ذهنى هستند، و اگر مسائل و احكام به صورت درست تبيين و تفسير شود و منطق درستى در كار باشد و به آنها عرضه گردد، به راه مى آيند و به حق تن مى دهند. اين كارى آسان است ، ليكن با مسلمان و خداشناسى كه تعاليم دين يا بخشهايى از آن را به گونه اى انحرافى آموخته و معناى بسيارى از احاديث و آيات قرآنى را دگروار فهميده است ، و به اصول و مبانى و راه و روشهايى پايبند و معتقد است كه در حقيقت ضد دين خدا و راه و روشهاى پيامبران است ، چگونه مى توان روبرو شد؟ و چسان مى توان به اين طبقه فهماند كه اين افكار و انديشه ها و تفسير و تاءويلها كه آنان و جامعه و پيشوايان و مبلغان مذهبى ايشان به نام دين آموزش داده اند، و سالها و سالها بلكه قرنها گفته و تكرار كرده اند، دين خدا نيست ؟ در اينجا مشكلاتى روى مى دهد كه در مورد كافران و بى اعتقادان وجود ندارد؟
ترديدى نيست كه گذشت قرنها، و غرض ورزيهاى گوناگون در خلال دوران تاريخ گذشته اسلام ، و غيبت مفسر واقعى قرآن ، و بدآموزى حكومتهاى ضداسلامى و به ظاهر اسلامى ، و تفسيرها و برداشتهاى ارتجاعى روحانيان كوتاه فكر و واپس گرا، يا وابسته به دربارها و قدرتهاى مسلط سياسى ، يا جيره خوار طبقات مرفّه و اشراف و سرمايه داران ، دگرگونيهايى را در مفاهيم قرآنى و آموزشهاى اسلامى پديد آورده است ، به گونه اى كه چه بسيار آيات و احاديث و احكام را به سود خود و به نفع طبقات مرفه تفسير كردند، و معنا يا موضع احكام الهى را دچار تحريف و انحراف ساختند.
جريان خودراءى (تفسير به راءى ) در مورد قرآن و احكام الهى مخصوص دوران خاصى نيست ، بلكه از زمان رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چيزى نگذشته بود كه اين كار آغاز شد، و حكومتگران ضرورى ديدند كه بخشى از تعاليم قرآنى و نبوى را براى استقرار حاكميت خويش دگروار و واژگونه تفسير كنند. و بر اين كار افراى به ظاهر علم و حديث شناس گمارده شدند. و راه براى بازى با دين و آيين خدا بازگشت و ادامه يافت ، تاكنون و تا سپيده دم ظهور و قيام مفسر واقعى قرآن حضرت امام مهدى عليه السلام ادامه خواهد داشت ، و با مانعى جدى روبرو نخواهد گشت . در اين دوران طولانى هر فرقه و دسته و گروهى بر طبق اميال و خواسته هاى خود قرآن و احاديث را توجيه كردند، و آيه هاى قرآن و سخنان پيامبر و امامان را با همان تفسيرهاى انحرافى به مردم آموزش دادند، و در بسيارى از موارد معانى انحرافى و تفسيرهاى نادرست چنان جا افتاده و در ذهنها جايگزين گشت ، كه به دشوارى مى توان اصل دين را از زير لايه هاى غليظ افكار و انديشه هاى انحرافى بيرون آورد، و به راحتى به بازشناسى دين سره و خالص پرداخت .
اين جريان يكى از موانع بزرگ در سر راه امام مهدى عليه السلام است ، زيرا كه در اين جريان امام تنها با توده هاى ناآگاه روياروى نيست ، بلكه عاملين اصلى توجيها و تاءويلها و انحرافها و تحريفها نيز پشت سر آنان قرار دارند و همواره به تحريك افكار و فتنه گرى مشغولند.
عاملان اصلى دگروار تفسير كردن قرآن و حديث از سه جريان تشكيل مى شود:
1- روحانيان دنيادار و وابسته .
2- سرمايه داران و اشراف .
3- حكومتهاى غير اسلامى و به ظاهر اسلامى .
نخست چنان تصور مى شود كه سرمايه و قدرت عامل ايجاد انحراف معنوى و موضعى در احكام دين خدا است ، يعنى صاحبان زر و زور، ليكن با ژرفنگرى بيشتر روشن مى گردد كه عامل سومى نيز دخالت فراوانى در اين جريان شوم دارد. صاحبان زر و زور تحريف را سفارش مى دهند، و اما كسانى كه به تحريفها و برداشتها و تفسيرهاى غلط دست مى يازند و موضع و مدار اصلى احكام الهى را دگرگون مى سازند، روحانيان وابسته و دنياپرست و جيره خوار حكومتها و طبقات اشراف هستند. اينان بنابر اصل اطلاع و تخصص و مهارتى كه در مسائل و احكام دين دارند، مى توانند مفهوم و يا موضع و مدار حكم يا احكامى را تغيير دهند، حكمى را به زيان طبقه اى است به سود آن طبقه تفسير و توجيه كنند، مانند تعاليم كوبنده اى كه در اسلام عليه حكومتهاى خودكامه هست ، و قرنها و قرنها همان تعاليم به نفع همان حكومتها توجيه شده است . همچنين دستورات اكيد و توجيه ناپذير در مبارزه با مترفان و متكاثران و دنياداران كه در سراسر قرآن آمده است ، كه همه را يا توجيه كردند يا به دست فراموشى سپردند. فقر و بيكارى و بيمارى و بى مسكنى و بى فرهنگى و ديگر مشكلات فردى و اجتماعى را كه - به نص احاديث - علل و اسبابى اجتماعى و انسانى دارد، به تقدير و اراده الهى و سرنوشت نسبت دادند، و مجرمان و عوامل اصلى را كه استثمارگران و مستكبرانند، مخفى و پنهان داشتند. احكام اسلام را درباره شركت بينوايان در ثروت اغنيا و درباره مساوات و اداى حقوق شرعى و اداى حق جامعه مسكوت گذاشتند و تكليف الزامى مبارزه با فقر و رفع نياز نيازمندان را اخلاقى معرفى كردند، و از صبر بر فقر و مرض و محروميت و پاداشهاى اخروى آن سخن گفتند . و بدينسان احكام را در جهتى ويژه سوق دادند و آنها را از مفهوم و محتواى اصليش كه ساختن جامعه قائم بالقسط بود تهى ساختند.
اين مشكلى است كه هر سه پايگاه باطل و طاغوت در آن همدست و همداستانند يعنى زر و زور و تزوير. و توده هاى نجيب و ساده انديش انسانى را به نام مذهب به خود مى برند. وجود طبقه به ظاهر عالمى كه قدرت تفسير براءى و توجيه و تاءويل نادرست حديث را دارد بر مشكل مى افزايد، زيرا امام مهدى عليه السلام در آغاز انقلاب خود با انحرافها و تحريفها و برداشتهاى نادرست از دين و مذهب مبارزه مى كند و آيات و احاديث را به همان گونه كه هست تفسير مى كند، ليكن آن طبقه به گونه اى ديگر تفسير مى كنند، اينجاست كه درگيرى آغاز مى گردد، و آنان با امام مهدى عليه السلام كه مبين اسلام ناب و خالص است به مبارزه برمى خيزند.
مشكل ديگرى نيز در رويارويى با جريان ياد شده وجود دارد و آن اين است كه مبارزه در اين صحنه با خودى فريب خورده است نه بيگانه ستيز گر. در جامعه هاى اسلامى كه مردم قرآن در دست دارند و برخى عالم نمايانى وجود دارند كه قرآن و احكام آن را دگرگونه تفسير مى كنند، دو مبارزه بايد صورت گيرد: نخست تفسيرها و برداشتهاى نادرست روشن گردد و ابطال شود، و دست عالمان كج انديش و وابسته به طاغوتان زمان قطع شود، و سپس احكام اسلام و آيات قرآن درست و خالص تفسير گردد و به توده هاى مردم كه دچار بدآموزيهاى گسترده قرار گرفته بودند آموزش داده شود. روشن است كه پاكسازى ذهنها از رسوبات فكرى گذشته - به ويژه كه به نام دين و به صورت ايمان باشد - كارى دشوار است . و اين دشوارى در آموزش انسانهاى خالى الذهن نيست .
بخشى از برنامه هاى كشتار گسترده و فراگير امام مهدى عليه السلام در جامعه هاى اسلامى شايد در اين ارتباط و به اين علت باشد، كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافى - كه در حقيقت ضد اسلام است - به جنگ با امام برمى خيزند، و امام ناگزير با قاطعيت با آنان روبرو مى شود، و كار آنان را يكسره مى كند، در صورتى كه از افكار و انديشه هاى نادرست خويش دست برندارند و حق خالص و اسلام ناب و سره را نپذيرند.
ظاهرا احاديثى كه درباره امام موعود عليه السلام رسيده و از آيين جديد و كتاب جديد و تعاليم جديد سخن گفته شده است ، نظر به همين موضوع دارد. چون بيگمان قرآن ، آيين جاودان الهى است ، و امام مهدى عليه السلام تحقق بخش اهداف و تعاليم و آرمانهاى همين كتاب مقدس است : در چارچوب آن حركت مى كند. جامعه و انسان را به شكل و تراز آن مى سازد، در همه احكام اصلى و فرعى از آن الهام مى گيرد، و ذره اى از حدود آن گام فراتر يا فروتر نمى نهد. امام مهدى عليه السلام معلم و مفسر واقعى قرآن است ، و دين اسلام آيين اوست ، و براى احياى مجدد تعاليم قرآن و اسلام قيام مى كند. در اين معيارها و اصول ترديدى نيست ، و به ضرورت از تعاليم دين شناخته شده است . پس اينكه در احاديثى آمده است كه امام موعود عليه السلام داراى كتاب جديدى است و آيين نوعى عرضه مى كند، بايد در اينگونه تعبيرها نيك نگريسته شود و مقصود از آنها كشف گردد.
بى ترديد منظور اينست كه اسلام و قرآن كه در طول اعصار و قرون ، به دست حاكمان بيدادگر و عالمان واپس گرا و دنيا دوست و توجيه گر كار دنياداران و زورمداران ، دچار انحرافها و پيرايه ها گشته است چون ديگر بار درست و خالص تفسير شود، چنان انگاشته مى شود كه كتاب تازه و آيين جديدى است . امام مهدى عليه السلام ، در نقش سازنده و احياگر خويش نسبت به اسلام و قرآن ، همه پيرايه ها را مى زدايد و اسلام ناب محمدى و علوى را از زير لايه هاى غلط افكار و انديشه هاى عالم نمايان دنياپرست و زورمندان بيباك بيرون مى كشد و به جامعه و مردم عرضه مى كند، و براى تصحيح انحرافهاى فكرى - كه در تعاليم اسلامى پديد آمده است - با توجيه گران قرآن و حديث درگير مى شود، و آنان را كه سالهاى متمادى به بدآموزى و تحريف احكام دين پرداخته بودند و نسلها را دچار بدبينى و ترديد در مبانى دين خدا ساخته بودند، از دم تيغ مى گذارند، و جامعه را از لوث وجودشان پاكسازى مى كند، و فساد فكرى و فرهنگى را كه مانع بزرگ رشد اجتماعات بشرى است از ميان برمى دارد.
امام على عليه السلام :
((يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى الهوى ، و يعطف الراءى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الراءى .))
- (چون مهدى در آيد)، هواپرستى را به خدا پرستى باز گرداند، پس از آنكه خداپرستى را به هواپرستى باز گردانده باشند. راءيها و نظرها و افكار را به قرآن باز گردانده باشند. راءيها و نظرها و افكار را به قرآن باز گرداند، پس از آنكه قرآن را به راءيها و نظرها و افكار خود باز گردانده باشند.
اين كلام امام على عليه السلام ، به همين توجيه و تاءويلها و برداشتهاى نادرست از قرآن ، اشاره دارد كه در طول دوران غيبت ، در اثر نبودن مفسر واقعى قرآن ، جامعه هاى اسلامى دچار چنين بدآموزيها و تحريفهايى مى شوند. امام على عليه السلام پس از اين كلام چنين مى گويد:
((... فيريكم كيف عدل السيرة ، و يحيى ميت الكتاب و السنة . ))
- ... آنگاه است كه مهدى به شما نشان دهد كه سيرت عدل كدام است ، و زنده كردن كتاب و سنت چيست ؟
از اين سخن روشن مى شود كه كتاب و سنت در دوران قبل از ظهور مرده است ، با اينكه به ظاهر نامى از آنها برده مى شود، و از اين معلوم مى گردد كه مرگ كتاب و سنت به معناى مرگ حاكميت واقعى كتاب و سنت در زندگى انسان است ، و مرگ حاكميت واقعى كتاب در عدم عدالت است . نبود عدل يعنى موت كتاب و سنت . اگر كتاب و سنت زنده باشد، عدل هست و اگر عدل باشد كتاب و سنت نيز زنده است .
امام صادق عليه السلام :
((ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول اللّه من جهال الجاهلية ، قلت و كيف ذلك ؟ قال : ان رسول اللّه صلى الله عليه و آله اءتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور و العيدان و الخشب المنحوته ، و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب اللّه ، و يحتج عليه به ... ))
- آزارى كه قائم به هنگام رستاخيز خويش ، از جاهلان آخرالزمان بيند، بسى سخت تر است از آن همه آزار كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم جاهليت ديد. راوى مى گويد: گفتم اين چگونه مى شود؟ امام فرمود: پيامبر به ميان مردم آمد در حالى كه ايشان سنگ و صخره و چوب و تخته هاى تراشيده شده (بتهاى چوبى ) را مى پرستيدند، و قائم ما كه قيام كند مردمان همه از كتاب خدا براى او دليل مى آورند و آيه هاى قرآن را تاءويل و توجيه مى كنند.
با توجه به سخن مشهور پيامبر صلى الله عليه و آله كه : ((ما اوذى نبى مثل ما اءوذيت : هيچ پيامبرى مثل من (در راه تبليغ رسالت الهى ) آزار نديد)) عمق دشوارى كار در دوران رستاخيز امام مهدى عليه السلام روشن مى گردد، و محور اصلى اين دشوارى آموزشهاى انحرافى و بد تفسير كردن قرآن و آيين خداست .
امام صادق عليه السلام :
((القائم عليه السلام يلقى فى حربه ما لم يلق رسول اللّه صلى الله عليه و آله . ان رسول الله اءتاهم و هم يعبدون حجارة منقورة و خشبا منحوتة ، و ان القائم يخرجون عليه فيتاءولون عليه كتاب اللّه و يقاتلونه عليه . ))
- (امام ) قائم در جنگ خويش (با مخالفان ) به دشواريهايى برمى خورد كه پيامبر برخورد نكرد. زيرا پيامبر آمد و مردم بتهاى سنگى و چوبهاى تراشيده را مى پرستيدند (و گرفتار تعاليم انحرافى نبودند)، ليكن قائم (در هنگام رستاخيز خويش ) با مردمى روبرو مى شود كه روياروى او مى ايستند و آيه هاى كتاب خدا را در برابر او به نظر خود تاءويل مى كنند، و در همين راستا با او به نبرد برمى خيزند.
مشكل امام موعود عليه السلام ، مشكل توده هاى جاهل و نادانى است كه در دوران عمر خود گرفتار بدآموزيهاى گسترده در تعاليم دين بوده اند، و به رهبرى و راهنمايى تزوير گران عالم نما، از سر جهل ، روياروى امام و منجى خويش مى ايستند، و با تحريك مدعيان دروغين علم دين ، با امام بر حق به ستيز برمى خيزند، و درگيرى ، با حربه تاءويل قرآن خواهد بود.
كوشش امام و رسالت او تطبيق درست و دقيق تعاليم قرآن بر مسائل حيات بشرى و مشخص كردن حد و مرزهاى واقعى احكام اسلام است ، به گونه اى كه توجيه و تاءويل بردار نباشد، و راه هر انحراف و تحريف و كژى و بدآموزى را مسدود سازد.
دگروار تفسير كردن تعاليم اسلامى ، منحصر به احكام فرعى و فقهى و مسائل اجتماعى و اقتصادى نيست ، بلكه اصول دين نيز مشمول اين جريان است . مى توان گفت كه اصول دين به دليل نفوذ فلسفه ها و جهان بينى بيگانه يونانى و هندى و اسكندرانى و... دچار تحريفهايى ريشه گشت ، و تفسير به راءيهايى در مسائل توحيد و معاد صورت گرفت ، كه براستى توحيد و معاد قرآنى را از محتواى واقعى خود تهى ساخت . از برنامه هاى آن امام منجى نيز اين است كه اين تحريفها را - در كنار ديگر تحريفها - از دامن قرآن بزدايد، و توحيد و عدل و معاد قرآنى را چنانكه هست و مفهوم واقعى قرآن و حديثى است عرضه كند، و فلسفه هاى ساخته فكر بشرى و عرفانهاى بافته را كه در لابلاى تعاليم دين جا خورده و به نام دين باور گشته است ، به كنار زند، و شناخت غير قرآنى را از ميان بردارد.
وحدت عقيدتى و مرامى براى تشكيل جامعه واحد
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
براى تشكيل جامعه واحد، و امت واحده ، يك موضوع ضرورى است و آن جهان بينى واحد و اعتقاد واحد است .
جهان بينى هاى گوناگون و متضاد، به طور قطع تفرقه و دوگانگى و ناسازگارى اجتماعى پديد مى آورد، و از وحدت و يگانگى مردمان مانع مى گردد. چون جهان بينى (اعتقاد) زيربناى تفكر اجتماعى و روابط انسانى است . اختلاف در مبانى جهان بينى ، موجب ناسازگارى انسان در محيط اجتماعى است . برنامه ريزها و معيارها در روابط اجتماعى اگر برخاسته از جهانبينى ها و مرامهاى متضاد باشد، فعاليتهاى انسانى را در همه زمينه ها ناهمگون و متضاد مى سازد، و در زمينه هاى اقتصادى ، سياسى ، تربيتى و... روشهاى گوناگونى را بر جامعه حاكم مى كند، و از هر گونه يكسويى و يكسانى مانع مى گردد. به اين جهت تنوع و چند گانگى در مرامها و ايدئولوژيها زمينه ساز اختلافات و تضادها و برخوردها دشوار در زيست اجتماعى است ، و در اين شرايط انتظار وحدت و يگانگى و تشكيل امت واحد، پوچ و نامعقول است .
بنابراين بايد جهان بينى واحدى بر جامعه حاكم باشد.تا انسجامى پولادين و وحدتى خلل ناپذير در جامعه پديد گردد. و امت واحد، به معناى واقعى كلمه ، تحقق يابد.
بر اين اصول ، بايد براى وحدت عملكرد اجتماعى برنامه يگانه و يكسانى نيز بر جامعه حاكم شود تا وحدت اجتماعى ماندگار و خدشه ناپذير گردد. از اينرو بايد در ايدئولوژى واحدى مسائل اقتصادى جامعه حل شود، و حد و حدود مالكيت مشخص گردد، رابطه كارگر و كارفرما معين شود، ارتباط مالك و مستاءجر روشن گردد، رابطه انسان و زمين محدود شود، ارتباط انسان با كار و كالا و مصرف معلوم گردد. ضابطه در نظام توليد و توزيع محدود و معين شود. در برنامه ريزيهاى فرهنگى و سياسى و... نيز اصولى يكسان و همآهنگ در كار باشد. و در كل اين مسائل و ديگر مسائل اجتماعى ، راه و روشهاى متناسب و يگانه اى مورد عمل قرار گيرد در اينگونه اجتماعى ، يگانگى و وحدت اصولى و زيربنايى تحقق مى يابد، و برخورد منافع و ديگر برخوردها و ناسازگاريهاى اجتماعى به حداقل ممكن مى رسد.
در دوران ظهور و روزگار دولت عدل بنياد مهدوى عليه السلام ، جهان بينى واحدى بر جهان حاكم مى گردد، و راه و روش و برنامه ها نيز يكى است . و يكپاچگى و يگانگى واقعى در عقيده و مرام پديد مى آيد. و مردمان همه يكدل و يك زبان به سوى سعادت و صلاح حركت مى كنند. ناسازگارى و دوگانگى در انديشه ها و عقيده ها نيست ، چنانكه در راه و روشهاى اجتماعى نيز اختلاف و چندگانگى ديده نمى شود.
امام مهدى عليه السلام ، با اين اصل اساسى و زيربنايى در ساختن جامعه يگانه بشرى به توفيقى بزرگ و بى مانند دست مى يابد، و همه علل و عوامل ناسازگارى و برخورد و درگيرى را نفى مى كند، و تضادها و كشمكشهاى اجتماعى را كه خاستگاه اصلى آن در اختلاف عقيدتى و مرامى جامعه نهفته است از بن بر مى آورد، و با عرضه جهان بينى و ايدئولوژى واحدى - كه آثار آن در عينيت و عمل براى همگان آشكار و ملموس گردد - راه هر گونه اختلافى را مى بندد. بويژه اگر دورانهايى پيش بيايد (چنانچه پيش آمده است )، كه انسانها از همه ايدئولوژى هاى بشرى ماءيوس گردند، و كارآيى آنها در عمل هيچ باشد، و بروشنى ناتوانى آنها در سامان دادن به جامعه و انسان آشكار گردد.
اين چنين وحدت و يگانگى در عقيده و مرام و جهان بينى و ايدئولوژى به صورتى گسترده و فراگير، كه در سراسر آباديهاى گيتى گسترش يابد و همه جا را در فروغ خود روشن كند تاكنون پيش نيامده است . وحدتهايى در بخشهايى از جهان - در گذشته و حال - ديده شده است كه بر اساس برخى از مرامها و جهان بينيها ملت اين امتى را تاحدودى و در چهارچوبهايى يگانه و يكپارچه ساخته است ، و در دوره هايى كوتاه مردمانى را گرد همه آورده است ، و ليكن آنها وحدتهايى عميق و پايدار نبوده است چون آن جهان بينيها و ايدئولوژيها، محتوايى حقيقى و مطابق با قانون جاودان حق و عدل نبوده است ، و صلاح و سعادت مادى و معنوى انسانها را پديد نياورده است . از اين رو ديرى نپاييده است و تضادها و درگيريهايى مريى و نامريى اساس آنها را بر همه زده و روزگار آنها را به سر آورده است .
امام مهدى عليه السلام ، كه مصلحتى حقيقى است ، و راه و روش او بر قانون جاويدان حق و عدل استوار است ، و با فطرت و سرشت انسانها هماهنگ و سازگار است ، وحدتى واقعى را بر اساس اصول توحيد و ايدئولوژى اسلامى پى مى ريزد، و همه انسانها را در زير شعار يگانه و دين واحد گرد مى آورد.
امام على عليه السلام :
(( يا مالك بن حمزه ! كيف انت اذا اختلفت الشيعه ... فقلت يا امير المومنين ، ما عند ذلك من خير؟ قال : الخير كله عند ذلك . يا مالك عند ذلك يقوم قائمنا... ثم يجمعهم على امر واحد. ))
- اى مالك بن حمزه ! چگونه خواهى بود هنگامى كه شيعه اختلاف كنند، (و به جان هم بيفتد...)
گفتم : يا اميرالمومنين در اين دوره خيرى نيست . امام فرمود: تمام نيكى در اين روزگار است . اى مالك ، در اين زمان قائم ما قيام كند و همه را بر (محور) يك مرام و عقيده گرد آورد.
رفع اختلافها در زمان ظهور، در همه مسائل و مشكلات صورت مى گيرد. از مسائل اختلافى و مهم درباره مبداء و معاد، و مسائل اقتصاد و مالكيت و عدالت ، تا مسائل كوچك و ريز در روابط فردى و روزمره زندگى . مسائلى كه هر ساعت و هر روز در متن زندگى پيش مى آيد و چهار چوب واحدى ندارد، و معيارى براى آنها نيست ، و هر كس در راه و عمل خويش شيوه و روشى را انتخاب مى كند، و موجب ناسازگارى و برخوردهاى اجتماعى مى گردد.
امام حسين عليه السلام :
(( لا يكون الامر الذى تنتظرونه حتى ييراء بعضكم من بعض ، و يتفل بعضكم فى وجوه بعض ، و يشهد بعضكم على بعض بالكفر، و يلعن بعضكم بعضا. فقلت له : ما فى ذلك الزمان من خير؟ فقال الحسين عليه السلام : الخير كله فى ذلك الزمان ، يقوم قائمنا، و يدفع ذلك كله . ))
- امرى (ظهور و فرجى ) را كه انتظار داريد، تحقق نخواهد يافت تا آن هنگام كه از يكديگر بيزارى جوييد، و تف به روى يكديگر بيندازيد، و برخى از شما برخى ديگر را كافر خواند، و بعضى بعضى ديگر را نفرين و لعن كند. گفتم : در اين روزگار خيرى نيست ؟ حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: تمام خير در اين روزگار است ، چون قائم قيام مى كند، و همه (اين اختلافها) را از ميان بر مى دارد.
اختلاف و برخوردهاى ناهنجار در جامعه هاى مذهبى ، بويژه اسلامى ، دشوارتر است ، زيرا كه همراه با تكفير و تفسيق است ، و يا ابزار دين صورت مى گيرد، هر گروه و عده اى از دين برداشتهايى دارند و از افكارى پيروى مى كنند، و با پندار محدود و بسته خويش آنها را دين خدا مى دانند، و با كسان ديگرى كه افكار و انديشه ها و برداشتهاى ديگرى دارند درگير مى شوند، و يكديگر را تكفير مى كنند، و هر گروه ، گروه ديگر را مخالف و منكر دين خدا مى شمارد. و اين چگونگى موجب از هم پاشيدگى عميق اجتماعى مى گردد، و جامعه مؤ منان را دچار تضادهاى فراوانى مى سازد. اين تضادها و برداشتهاى ناهمگون و متضاد، به دست خدايى امام منجى ، از ميان مى رود و برداشتها و شرح و تفسيرهاى منسجم و هماهنگ و يكسانى از دين خدا و آيين اسلام عرضه مى گردد، و جامعه را از گرداب كشنده اختلافات عقيدتى و مرامى مى رهاند، و از سرگردانى تفسيرها و برداشتهاى متضاد رهايى مى بخشد.
امام صادق عليه السلام :
(( فوالله يا مفضل ! ليرفع على الملل و الاءديان الاختلاف ، و يكون الدين كله واحدا.... ))
-... مفضل ! (امام قائم عليه السلام ) از ميان ملتها و آيينها اختلاف را بر ميدارد، و يك دين به همه حاكم مى گردد....
امام مهدى عليه السلام كه در آموزش منسجم و هماهنگ خود، جامعه را به انسجام و يگانگى رهنمون مى شود، دستياران و كارگزارانى ندارد كه هر كدام به شيوه اى دين خدا را تفسير كنند، و كارها را به تفرقه و تضاد بكشانند، و مردمان را به حيرت و سردرگمى دچار سازند، بلكه كارگزاران و مجريان امور، در جامعه الهى مهدوى عليه السلام نيز در مسائل اصلى و فرعى ، در پرتو تعاليم امام خويش ، به شناختى دست مى يابند كه هيچ اشتباه و اختلافى در آن نيست ، آنان راه و روش دين خدا و امام بزرگ خويش را يكدست و يكسان و منسجم تبيين مى كنند، و هم راءى و هماهنگ به نشر تعاليم اسلامى و برنامه ريزى و ساختن جامعه و انسان مى پردازند.
امام صادق عليه السلام :
(( ابوبصير: جعلت فداك ليس على الارض يومئذ مؤ من غيرهم (اصحاب المهدى )؟ قال : بلى ولكن هذه التى يخرج الله فيها القائم ، و هم النجياء و القضاة و الحكام و الفقهاء فى الدين ، يمسح الله بطونهم و ظهورهم ، فلا يشتبه عليهم حكم . (102) ))
- ابوبصير گويد: به امام صادق گفتم : فدايت گردم در آن روزگار (روزگار ظهور) مؤ منانى جز ياران مهدى عليه السلام وجود ندارند؟ امام فرمود: آرى مؤ منانى جز آنان هستند، ليكن آن گروه كه قائم هنگامى كه قيام مى كند با او كار مى كنند، نجيبان و قاضيان و حكم گزاران و فقيهان و دين شناسانى هستند كه مسحه (و بركت ) الهى يافته اند، به گونه اى كه هيچ حكمى بر آنان اشتباه نمى شود.
اين حديث ، به تعاليم الهى امام مهدى عليه السلام نظر دارد، كه به شاگردان خويش مى آموزد، و آنان را در مسائل پيچيده حيات بشرى و پاسخ اسلامى به آنها، يارى ميدهد، و انديشه هاشان را بارور مى سازد تا با نورى الهى توان يابند كه در مشكلات و دشواريهاى اقتصادى ، سياسى ، فرهنگى ، تربيتى ، اجتماعى ، خانوادگى ، فردى و... نظر بدهند، هم قانون خدا و آيين سره و خالص اسلام را بيان كنند، و هم يك جهت و يك سو راهنما و راهگشاى اجتماعات بشرى گردند.
در پرتو تعاليم چنين امام ، و چنين يارانى ، دوران تضادها و برداشتهاى ناسازگار از دين ، و تفسيرهاى گوناگون و متضاد از احكام خدا سپرى مى گردد، و در برابر اين تعاليم خالص اسلامى و قرآنى ، ديگر ايدئولوژيهاى بشرى از هر نوع و هر سوى عالم رنگ مى بازد و بى اصالت مى گردد. و همه مدعيان فكر و فرهنگ و مرام در مى مانند و ناتوان مى گردند. و سرانجام همه انسانها پس از دوران توان سوز و سراسر اندوه حيرت و گمراهى و سرگردانى و تاريكى و نادانى - بويژه نسبت به مسائل اصلى حيات بشرى - به سپيده دم سعادت و دانايى مى رسند، و به زلال تعاليم مهدوى دست مى يابند، و پذيراى آنها مى كردند. وحدت واقعى و يكپارچگى درونى و عقيدتى و مرامى در جامعه ها پديد مى آيد، و جهان بينى و ايدئولوژى واحدى بر سراسر آباديها حاكم مى گردد.
رفاه اقتصادى ( و معيشتى )
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
از برنامه ها و اقدامهاى امام مهدى عليه السلام پديد آوردن رفاه در كل جامعه بشرى است . در آن دوران طبق ترسيم آيات و احاديث ، جامعه بشرى واحدى تشكيل مى گردد كه مانند خانواده اى زندگى كنند، و مسئله ناهنجار جوامع پيشرفته و ابر قدرت ، و جامعه هاى در حال رشد، و جامعه هاى عقب مانده و محروم ، از ميان مى رود و بشريت بطور كلى به رفاه اقتصادى و بى نيازى دست مى يابد، و همين چگونگى زمينه اساسى رشد و تعالى معنوى و فكرى انسان را مى سازد.
طبق تحقيقات كارشناسان و متخصصان ، بخش عظيم و مهمى از مسائل عقب ماندگى و وابستگى و كمبود مواد غذايى و معيشتى (اگر نگوييم تمام آن ) به دو عامل بستگى دارد، و اين هر دو عامل با هم در ارتباطند:
1. نظام اقتصادى حاكم بر جهان .
2. نظام سياسى حاكم بر جامعه .
1- ((نظام اقتصادى حاكم بر ميان )) ، يعنى نظام و سيستمى كه قدرتهاى اقتصادى جهان در كشورهاى استعماگر پديد آورده اند، و هدف و آرمان آنها دستيابى به قدرت اقتصادى روز افزون و سلطه بر منابع ثروت جهان است . اين قدرتهاى سلطه گر، با برنامه ريزيهاى دقيق خود، مانع هر گونه استقلال ، خود كفايى و رشد توليد و پيشرفت اقتصادى در كشورهاى عقب نگهداشته شده اند. اين قدرتها از راههاى گوناگون و شيوه هاى تبليغى و برنامه ريزيهاى گسترده و عميق ، در سايه سلطه نظامى و سياسى و فرهنگى ، آزادى فكر و عمل را از آحاد مردم در جهان سوم مى گيرند، و روشها و شيوه هايى در همه مسائل زندگى من جمله در توليد و مصرف تكنولوژى و فرهنگ و راههاى معيشت ، بر آنان تحميل مى كنند كه به سود سرمايه داران بزرگ و سلطه بيشتر جهان پيشرفته است . در سايه اين سلب فكر و سلب شخصيت و سلب آزادى و آزاد فكرى ، پديده عقب ماندگى و نيازمندى تحقق مى يابد، و خود كفايى و خوديابى و اعتماد به نفى مى ميرد، و وابستگى روز به روز در اعماق اجتماعات و عقب مانده گسترش مى يابد. از اين رو، صاحب نظران مسائل اقتصادى - اجتماعى مى گويند: كمك به كشورهاى عقب مانده تنها در اين است كه آنها را به خودشان واگذارند.
2- ((نظام سياسى حاكم بر كشورها)) نيز نوعا عامل و دست نشانده قدرتهاى جهانى هستند، همواره به زيان ملتهاى خود گام بر ميدارند، و براى كسب هر گونه فكر و انديشه از مردم و نفى حس خودشناسى و خوديابى در مردم خويش مى كوشند، و جريانهاى فكرى و فنى فرمايشى را در ميان ملت خويش نشر مى دهند، و با رسانه ها و ابزارهاى تبليغاتى هرگونه استقلال فرهنگى و اقتصادى را از جامعه سلب مى كنند، و توده ها را برده وار به اسارت و پيروى كور كورانه وا مى دارند.
در نتيجه اين دو جريان مسلط و حاكم - يكى بيگانه و ديگرى خودى - نخستين موضوعى كه صدمه مى بيند و يا به كلى نفى ميگردد، اصالت فكر و فرهنگ خودى و حس اعتماد به نفس و بازيابى و باز شناسايى نيروهاى نهفته در دورن خود و جامعه خودى است .
در رستاخيز ظهور امام منجى عليه السلام ، اين بندها و دامها از سر راه برداشته مى شود، و عوامل سلطه برفكر و فرهنگ و اقتصاد و سياست جهان و كشورها نابود مى گردد. و انسانها آزاد مى شوند، و با هدايت آن امام بخود مى آيند و ديگر بار خويشتن خويش را باز مى يابند و باز مى شناسد، و آزادانه فكر مى كنند، و راههاى تحميلى و تبليغى را از راه اصلى و درست جدا مى سازند. و اين است آزادى و آزادگى واقعى ، آزاديى كه در سراسر دنياى كنونى تنها واژه آن وجود دارد و از محتوا و مفهوم آن خبرى نيست .
در دنيايى كه تقسيم بندى جهانى با معيارهاى ظالمانه صورت مى گيرد، و امتهاى ضعيف ، به حال خود واگذار نمى شوند، و از راههاى مريى و نامريى در شبكه هاى پيچيده نظامهاى سلطه و سرمايه دارى جهان گرفتار مى آيند، سخن از آزادى واقعى و آزاد فكرى ، بازى با كلمات است . و گفتگو بر سر استقلال اقتصادى و انتخاب شيوه و راه زندگى و معيشت و دستيابى به رفاه و بسندگى بيهوده است . زيرا در چنين شرايطى ، بخشهاى عظيمى از بشريت مواد لازم زندگى را در اختيار ندارند و دچار كمبود و فقرند، و بخشهاى ديگر نيز طبق الگوها و معيارهايى كه سرمايه داران و توليد كنندگان بزرگ بر جامعه تحميل مى كنند پايه زندگى كنند، و از مواد و كالاها بهره گيرند، و خود قدرت اختيار و انتخاب ندارند.
از اين رو در رستاخيز امام مهدى عليه السلام ، انسان در آغوش آزادى به معناى واقعى كلمه مى آرامد، و در پرتو اين آزادى همه بندها و زنجيرهايى را كه بر پايش نهاده اند مى گسلد، و اسارت در بند نظامهايى كه جهان را به دو بخش پيشرفته و عقب مانده تقسيم كرده اند از ميان مى رود، و پديده شوم فقر و نياز نيز نفى مى گردد، و رفاه اقتصادى در پرتو چنين معيارهايى به جامعه و افراد داده مى شود. ترديدى نيست كه بدترين و ناهنجارترين اسارت براى بشريت ، فقر و نياز روزانه به غذا، لباس ، مسكن ، دارو و ديگر لوازم زندگى است . اين اسارت براى انسان لحظه اى آسايش و فراغت باقى انسان را در انديشه سير كردن شكم و پوشاندن بدن و دست يابى به سايبان و بهبودى از درد و بيمارى و... فرو مى برد، و فرصتى باقى نمى گذارد تا به مفاهيم بالا و برتر زندگى بينديشد، و پايگاه انسانى خود را درك كند، و از عروج و تكامل نوع انسان سخن بگويد.
در دوران رفاه اقتصادى و رفع همه نيازها، آدمى از اين بردگى و اسارت هستى سوز رهايى مى يابد، و از بند مشكلات آن آزاد مى گردد، و به مسائل متعالى و برتر و تكامل و رشد و صعود مى انديشد و در آن راستا گام بر مى دارد.
احاديث درباره رفاه اقتصادى دوران ظهور بسيار است ، و شايد از جمله مسائلى باشد كه بيشترين تاءكيد بر آن شده است . و اين اهميت موضوع و نقش آن را در ساختن جامعه سالم قرآنى مى رساند، و شايد پس از اصل عدالت دومين موضوعى باشد كه در آن دوران در جامعه ها پديد مى آيد. و اين هر دو با يكديگر پيوندى ناگسستنى دارند، زيرا كه اجراى دقيق عدالت براى از ميان بردن روابط ظالمانه و غاصبانه آكل و ماءكولى است تا اقويا حق ضعيفان را نخورند و آنان را محروم نسازند. بنابراين ، رفاه اقتصادى براى همه ، با اجراى اصل عدالت اجتماعى و بر پايى قسط قرآنى امكان پذير است ، بلكه رفاه و بى نيازى از ميوه هاى درخت تناور عدل است ، و امام با تحقق بخشيدن به اصول دادگرى و عدالت اجتماعى ، همگان را به زندگييى درست و سامان يافته مى رساند.
امام صادق عليه السلام :
(( ... ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم .... ))
-.... مردمان بى نياز مى گردند آنگاه كه عدالت ميانشان حاكم باشد....
امام كاظم عليه السلام :
(( ان الله لم يترك شيئا من صنوف الاموال الا وقد قسمه ، واعطى كل ذى حق حقه ، الخاصه و العامه ، و الفقراء و المساكين ، و كل صنف من صنوف الناس ... فقال : لو عدل فى الناس لاستغنوا... ))
- خداوند همه ثروتها را (از همه منابع در آمد) ميان مردم تقسيم كرده است ، و به هر كس حقش را داده است : كارگزاران و توده مردم و بينوايان و تهيدستان و هر گروهى از گروههاى مردم . سپس امام گفت : اگر عدالت اجتماعى برقرار شده بود همه مردم بى نياز شده بودند....
بنابراين در سايه عدالت است كه به رفاه اقتصادى و بى نيازى مادى مى توان دست يافت .
همچنين از نظر تعاليم اسلامى ، حاكميت اگر درست و اسلامى باشد و برنامه ها و مجريانى قرآنى و اسلامى به كار گمارده شوند، محروميت و نيازمندى در جامعه باقى نمى ماند، زيرا كه اصول عدل و حق اجرا مى گردد، و در پرتو آن اجراى اصول ، همه مردم به رفاه و بى نيازى مى رسند.
امام على عليه السلام :
(( اما والذى فلق الحبه ، و برا النسمه ، او اقتبستم من معدنه ، و ادخرتم الخير من موضعه ، و اخذتم الطريق من وضحه ، و سلكتم من الحق نهجه ، لنهجت بكم السبل ، وبدت لكم الاعلام ، و اضاء لكم الاسلام ، و اكلتم رغدا، و ما عال فيكم عائل ، و لاظلم منكم مسلم و لامعاهد.... ))
- سوگند به خدايى كه دانه را (در دل خاك ) بشكافت ، و آدميان را آفريد، اگر علم را از معدن آن اقتباس كرده بوديد، و خير را از جايگاه آن خواستار شده بوديد، و از ميان راه به رفتن پرداخته بوديد، و راه حق را از طريق روشن آن پيموده بوديد، راههاى شما هموار مى گشت ، و نشانه هاى هدايتگر پديد مى آمد، و فروغ اسلام شما را فرا مى گرفت ، و به فراوانى غذا مى خورديد، و ديگر هيچ عائله مندى بى هزينه نمى ماند، و بر هيچ مسلمان و غير مسلمانى ستم نمى رفت .
در پرتو حاكميت قرآنى و محمدى صلى الله عليه و آله و علوى عليه السلام امام مهدى عليه السلام ، و با اجراى اصل عدالت اجتماعى كه سيره انكارناپذير آن امام بزرگ است ، تمام نابسامانيها سامان مى يابد، و نيازها برآورده مى گردد، و رفاه اقتصادى و آسايش معيشتى بر تمام بخشها و زواياى زندگى خانواده بشرى پرتو مى افكند.
با اينكه موضوع رفاه اقتصادى از شاخ و برگهاى عدالت اجتماعى است ، در احاديث جداگانه مطرح گرديده است . و اين اهميت موضوع را آشكار مى سازد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
(( يكون فى امتى المهدى ... يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتتعموا مثله قط، البر و الفاجر، يرسل السماء عليهم مدرارا، و لاتدخر الارض شيئا من نباتها. ))
- در امت من مهدى قيام كند.... و در زمان او مردم به نعمتهايى دست مى يابند كه در هيچ زمانى دست نيافته باشند.(همه ) نيكوكار و بدكار.
آسمان بر آنان ببارد و زمين چيزى از روييدنيهاى خود را پنهان ندارد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
(( يكون فى امتى المهدى .... و المال يومئذ كدوس ، يقوم الرجل فيقول : يا مهدى اعطنى ، فيقول : خذ. ))
-... در زمان مهدى عليه السلام ... مال همى خرمن شود. هر كس نزد مهدى آيد و گويد: ((به من مالى ده !))، مهدى بيدرنگ بگويد: ((بگير)).
امام على عليه السلام :
(( و اعلموا انكم ان اتبعتم طالع المشرق سلك بكم منهاج الرسول ... و كفيتم مؤ ونه الطلب و التعسف ، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق .... ))
-... بدانيد اگر شما از قيامگر مشرق (امام مهدى عليه السلام ) پيروى كنيد، شما را به آيين پيامبر در آورد... تا از رنج طلب و ظلم (در راه دستيابى به امور زندگى ) آسوده شويد، و بار سنگين (زندگى ) را از شانه هاتان بر زمين نهيد...
رفاه تا اين پايه و تاءمين سطح زندگى تا اين سطح ، آرمانى است الهى كه به دست مبشر راستين عدل و انصاف و سعادت آسايش ، امام مهدى عليه السلام ، به پيدايى آيد.
امام على عليه السلام :
(( ثم يقبل الى الكوفه فيكون منزله بها، فلا يترك عبدا مسلما الا اشتراه و اعتقه ، و لا غارما الا قضى دينه ، و لا مظلمه لاحد من الناس الا ردها، و لا يقتل منهم عبد الا ادى ثمنه ، ديه مسلمه الى اهلها، و لا يقتل قتيل الا قضى عنه دينه و الحق عياله فى العطاء، حتى يملا الارض قسطا و عدلا.... ))
...سپس (امام مهدى ((عج ))) به كوفه ، در آيد، و در آنجا مسكن گزيند، و هر برده مسلمانى را (در صورتى كه باقيمانده باشد) بخرد و آزاد كند و دين بدهكاران را بپردازد، و مظلمه ها و حقهايى كه بر گردن كسان است (به صاحبان حق ) باز گرداند، كسى كشته نشود مگر اين كه بهاى آن را (كه ديه است ) به صاحبانش تسليم كند، و آن كس كه كشته شد بدهيش را بپردازد، و (زندگى ) خانواده او را تاءمين كند، تا سراسر زمين را از عدل و داد بيآكند...
تاءمين زندگى و رفاه تا اين پايه است كه اگر از مسلمانان كسى هنوز در بردگى مانده بود به دست امام خريده مى شود و آزاد مى گردد. اگر كسى بدهكارى داشت بدهى او پرداخت مى شود. هر كس حقى و حقوقى از ديگران بر گردن داشت رد مى شود. اگر بنده اى قصاص شد ديه او به صاحبش پرداخت . هر كس به دليل جرمى به اعدام محكوم شد بدهكاريهاى او پرداخت مى شود، پس از اعدام وى زندگى خانواده اش همسان و هم سطح ديگر مردم تاءمين مى گردد. و اينها همه براى اجراى عدالت دقيق در سراسر آباديهاى زمين است . يعنى عدالت در آن دوران چنين مفهومى عميق و گسترده و انسانى دارد، كه هر مشكل و ناهنجارى و گرفتارى را بر طرف مى سازد.
امام باقر عليه السلام :
(( و يعطى الناس عطايا مرتين فى السنة و يرزقهم فى الشهر رزقين ... حتى لاترى محتاجا الى الزكاة و يجبئى اءصحاب الزكاة بزاكاتهم الى المحاويج من شيعته فلا يقبلونها، فيصرونها و يدورن فى دروهم ، فيخرجون اليهم ، فيقولون : لاحاجُة لنا فى دراهمكم ...فيعطى عطاء لم يعطه احد قبله .))
- (امام مهدى عليه السلام ، در سال دوبار به مردم مال ببخشيد و در ماه دوبار امور معيشت بدانان دهد... تا نيازمندى به زكات باقى نماند. و صاحبان زكات ، زكاتشان را نزد محتاجان آورند، و ايشان نپذيرند. و پس آنان زكات خويش در كيسه هايى نهند و در اطراف خانه ها بگردند (براى دستيابى به محتاجى )، و مردم بيرون آيند و گويند:
ما را نيازى به پول شما نيست ... پس دست به بخشش گشايد، چنانكه تا آن روز كسى آنچنان بخشش اموال نكرده باشد.
امام صادق عليه السلام :
(( ان قائمنا اذا قام اشرقت الاءرض بنور ربها... و يطلب الرجل منكم من يصله بماله و ياءخذ منه زكاتة ، فلا يجد اءحدا يقبل منه ذلك و اءستغفى الناس بما رزقهم اللّه من فضله . ))
- هنگام رستاخير قائم ما زمين با نور خدايى بدرخشد... و شما به جستجوى اشخاصى بر مى آييد كه مال يا زكات بگيرند، و كسى را نمى يابيد كه از شما قبول كند، و مردمان همه به فضل الهى بى نياز مى گردند.
سطح زندگى در اين حد بسيار متعالى و آرمانى و رفاه اقتصادى تا اين پايه ، در دنياى سراسر ظلم و جامعه هاى طبقاتى و سرشار از تضاد بر سر منافع و با روابط ظالمانه استثمارى براى ما، قابل درك نيست ، ليكن وعده خدا است و تحقق خواهد يافت .
آيا چنين هدفى با اين بزرگى و عالم گسترى ، با شيوه هاى اخلاقى و پند و موعظه پديد مى آيد، يا امام مهدى عليه السلام تنها با اعجاز و قدرت معنوى اين چگونگيها را در زمين پديد مى آورد؟ يا شيوه هاى و روشهايى ويژه براى رشد ثروت و توليد كافى كالاها به كار مى برد كه تاكنون نبوده است ؟
روشن است كه ايجاد رفاه اقتصادى در اين حد و براى يكايك افراد خانواده بشرى ، كارى بزرگ و مشكلى بسيار عظيم است ، و به دشوارى مى توان تصور كرد كه در آن روزگار چه مسائل و عواملى پديد مى آيد كه چنين زيستى نصيب انسانها مى گردد.
با مطالعه در وضعيت زندگى كنونى بشر و با بررسى دقيق منابع طبيعى و ذخاير موجود در زمين و محاسبه استعداد انسان و محاسبه مقدار مصرف زائد و مسرفانه و تجملى در اجتماعات مختلف بشرى به سه اصل دست مى يابيم :
1. منابع طبيعى و ذخاير زمين اين استعداد را دارد كه پاسخگوى مجموعه نيازهاى انسانها باشد (در هر مقوله از مقولاتى كه در زندگى بدانها نيازى هست )، و كمبودها را برطرف سازد و آدميان را به رفاه و آسايش و تاءمين معاش برساند.
2. محاسبه مقدار مصرف تجملى و مسرفانه اجتماعات بشرى ، روشن مى سازد كه اگر اين اسرافكاريها و شادخواريها به صورتى درست و اصولى مهار گردد، و با انضباط و قانونى سازش ناپذير جلو عياشى و ريخت و پاشهاى زايد گروه اشراف رفاه طلب و شادخوار گرفته شود، نيازهاى كل بشريت برآورده مى شود و زندگى همگان در روى زمين تاءمين مى شود.
3. با بررسى استعداد خلاق و هوش مبتكر انسانى ، روشن مى شود كه انسانها مى توانند در پرتو پيشرفت دانشها، به فور مولها و اصول تازه اى دست يابند كه معاش آنان بهتر تاءمين شود، و نيازها و خواسته ها بيشتر بر آورده گردد، و رفاه و آسايشى عمومى و همگانى پديد آيد. با توجه به اين سه محور، امكان پديد آمدن دوران رفاه مطلق و تاءمين زندگى در سطحى متعالى براى همه مردم روى زمين ، روشن مى گردد. در اين بخش از اين رساله ، به بررسى برخى از علل و عواملى مى پردازيم كه ممكن است در رستاخيز قيام و انقلاب امام مهدى ((عج )) به كار گرفته شود، و با تكيه بر آنها بودجه و مواد و منابع عظيم و كلان براى چنين اقدامى عظيم تاءمين گردد، و در فروغ آن زندگى بشريت سامانى در خور يابد:
1. برقرارى عدالت اجتماعى
عدالت اجتماعى به معناى تعادل و توازن در كليه جريانهاى اقتصادى جامعه است ، و نظام توليد و توزيع مصرف را در بر مى گيرد. عدالت به اين معنا، اگر گستره اى جهانى يابد و دقيق و بى استثنا حدود آن مشخص شود و درست اجرا گردد. تعادل و توزانى در كل جامعه بشرى پديد مى آورد كه آرمان همه عدالتخواهان الهى و بشرى بوده است . در پرتو چنين عدالتى ، فاصله هاى اقتصادى به معناى اسراف و تكاثر در بخشهايى و كمبود و محروميت در بخشهاى فراوان ديگر ريشه كن مى گردد. و چنانكه در بخش نخست ديديم ، اجراى اصل عدالت موجب بى نيازى همگان است .
2.اجراى اصل مساوات
رعايت قاطع اصل مساوات نيز موجب تعديل ثروتها و برابرى در توزيع كالاها و مواد مورد نياز همه مردم است ، و از تراكم و ذخيره سازى و كنز و اسرافكارى نزد طبقات و گروههايى مانع مى گردد، و زمينه هاى اصلى كمبود و نيازمندى را بر طرف مى سازد.
در فصل بعد روشن خواهد شد كه با اجراى اصل مساوات نيازها بر آورده مى گردد، و محتاج و تهيدست باقى نمى ماند. در اين باره چنين تعاليمى بر مى خوريم : ((و يسوى بين الناس حتى لاترى محتاجا الى الزكاة : )) (امام مهدى عليه السلام ) ميان مردم (در تقسيم اموال ) به مساوات رفتار مى كند به طورى كه ديگر نيازمند و محتاجى يافت نمى شود)).
و اين همان سطح متعالى زندگى و رفاه عمومى است كه زكات مورد مصرف نداشته باشد، و همه چيز به همه مردم برسد. اين موضوع در اصل ((مساوات )) روشن خواهد گشت .
3. عمران و آبادى زمين
عمران و آبادى زمين ، و بهره بردارى از امكانات آن تا سر حد امكان ، از ديگر اقدامات امام است . اين كار، در دوران پيش از ظهور با همه پيشرفت علوم و تكنولوژى در همه زمينه ها بطور كامل انجام نشده است . طبق نظر متخصصان ، بسيارى از زمينها قابل عمران و آبادى و كشاورزى و توليد است ، بسيارى از آبها داراى استعداد ذخيره شدن و بهره بردارى است ، و بسيارى از مناطق زمين متروك و رها شده مانده است ، و بسيارى از مناطق به علت نفوذ سياستهاى استعمارى و ايجاد وابستگى و محروميت بطور كامل از آنها بهره بردارى نمى شود، و سيستمهاى توليد و كشاورزيى بر آنها تحميل مى گردد كه به سود طبقات محروم نيست ، بلكه براى كشورهاى سلطه طلب سودمند است .
اين موضوع نيز از نظر متخصصان و آمار گيران ثابت است كه زمين استعداد اداره و تاءمين چند برابر جمعيت كنونى را دارد به سه شرط:
الف - از همه امكانات بهره بردارى شود.
ب - از اسرافكارى و شادخوارى و كامروايى فزون از حد گروههايى اندك مانع گردند.
ج - تكنيكهاى دقيق علمى و فنى و متناسب با محيط و سرزمين ها به كار رود.
4- پيشرفت فنون
چنانكه در فصل ((تكامل علم و عقل )) در دوران ظهور خواهيم گفت ، علم و دانش بشر در رستاخيز امام مهدى عليه السلام به تكامل نهايى مى رسد، و امام با برنامه ريزيهاى دقيق كه از دانش بيكران الهى او برخاسته است ، همه مناطق زمين را آباد مى كند، و براى تاءمين زندگى و ايجاد رفاه همگانى راه و روشهايى را عرضه مى كند كه آن روز براى بشر ناشناخته بوده است . با توجه به اينكه راه اصلى رشد توليد و خود كفايى ، بهره بردارى از علوم و فنون و تخصصهاى ويژه و طرحها و برنامه هاى ماهرانه است .
علوم و فنون بشرى در رستاخيز ظهور با علوم و فنون در دوران پيش از ظهور قابل مقايسه نيست ، از اين رو، پيشرفتها و رشد توليد و سرمايه در آن دوران با هيچ دوره ديگر همانند نيست . امام مهدى عليه السلام در همه زمينه ها به دانش بشر تكامل مى بخشد. و چنانكه در علوم الهى و ماوراى طبيعى همه اشتباهات و جهلهاى بشرى را بر طرف مى سازد و معيارهاى درست در شناخت مبداء و معاد را به انسان مى دهد، در علوم مادى و تكنيكهاى رشد اقتصادى و سامانيابى زيست فيزيكى نيز راه و روشهايى شگفت آور به انسانيت عرضه مى كند، و با شيوه هاى بسيار دقيق ، نظام توليد و بهره بردارى از منابع طبيعى را رشدى توصيف ناپذير مى بخشد و بدينگونه مشكل كمبودها و نارساييها را بكلى برطرف مى كند.
فاصله پيشرفت علمى و عقلانى و وضع دانش انسان در آن دوره با وضع كنونى ، بسى افزونتر است از فاصله دانش امروز بشرى با دورانهاى گذشته تاريخ .
5- بارانهاى مفيد و پياپى
از علل و عوامل مهم و اساسى رشد توليد، بويژه در بخش كشاورزى - كه مادر توليد در بخشهاى ديگر است - نزولات آسمانى و بارانهاى مناسب و بموقع است . طبق تعاليم قرآن و احاديث پارسايى و نيكوكارى و احسان و بخصوص دادگرى موجب نزول رحمتهايى الهى و وفور نزولات آسمانى است ، و گناه بويژه ظلم در روابط انسانى موجب خشكسالى و محروميت از رحمت الهى و قلت نزولات است . در دوران ظهور چون نيكى و احسان و عدل و انصاف بر سراسر گيتى پرتو مى افكند، و روابط انسانى بر اصل عدل و انصاف استوار مى گردد، و مردمان همه به نيكى و نيكوكارى و پارسايى مى گرايند، و ظلم و ستم را يك سو مى نهند، از اين رو، شايسته فضل بيشتر و رحمت بيشتر مى گردند، و بارش بارانهاى مناسب و بموقع سبب رشدى وصف ناپذير در توليد خواهد گشت و بسيارى از مشكلات و كمبودها و نيازمنديها را برطرف خواهد ساخت .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
((...يتنعم امتى فى زمن المهدى ((عج )) نعمة لم يتنعموا قبلها قط يرسل السماء عليهم مدرارا و لا تدع الارض شيئا من نباتها الا اخرجته .. ))
-... امت من در زمان (رستاخيز) مهدى عليه السلام به نعمتهايى دست يابند كه پيش از آن و در هيچ دوره اى دست نيافته بودند. در آن روزگار، آسمان باران فراوان دهد، و زمين هيچ روييدنى را در دل خود نگاه ندارد...
چون مردمان به تقوا و پارسايى روى مى آورند، خداوند بركات و بارانها را فرو مى فرستد و خشكى و كم آبى در مناطق بسيارى بر طرف مى شود؛ و اين وعده الهى كه درباره جامعه تقوا پيشگان مژده داده است آشكار مى گردد:
(( فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا. يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باءموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم اءنهارا )): سپس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است . تا از آسمان برايتان پى در پى باران فرستد. و شما را به اموال و فرزندان مدد كند. و برايتان بستانها و نهرها بيافريند.
امام على عليه السلام :
((...و لو قد اقام قائمنا لانزلت السماء قطرها، و لاخرجت الارض نباتها...حتى تمشى المراءة بين العراق الى الشام لا تضع قدميها الا على النبات ... ))
-... چون قائم قيام كند، آسمان - چنانكه بايد - باران بارد و زمين گياه روياند... به گونه اى كه زن ، از عراق در آيد و تا شام برود و جز بر زمينهاى سر سبز گام ننهد...
6- برنامه ريزى درست و از يك نقطه
چنانكه در آغاز اين فصل يادآور شديم عامل محروميت و عقب ماندگى اكثريت كشورها و اجتماعات بشرى ، كشورهاى قدرتمند و سلطه طلب است . اگر سلطه طلبان از ميان بروند و تقسيم جامعه بشرى به دو يا سه طبقه : پيشرفته و در حال رشد و عقب مانده ، نفى شود و همه برنامه ريزيها و فكر و تخصصها و سرمايه ها و مديريتها تا سر حد امكان بطور يكسان در همه مناطق زمين ، تقسيم گردد و تبعيض و تفاوتى در كار نباشد، و جهان داراى مركزيتى يگانه و واحد شود كه بر اساس عدل و مساوات به همه انسانها يكسان بنگرد، و تقسيم بنديهاى ظالمانه جامعه بشرى را محو سازد، و همه امكانات طبق طبيعى مشكلات و نابسامانيهاى زندگى انسانها بر طرف مى شود و رفاه و آسايش بر سراسر زمين سايه مى افكند.
امام باقر:
((...القائم منا... تطوى له الارض ... فلا يبقى فى الاءرض خراب الا عمر... ))
-... زمين براى قائم ما در هم پيچيده مى شود (و به لحظه اى از هر نقطه به نقطه ديگر مى رسد)... و در زمين جاى ناآبادى باقى نمى ماند...
7 - بهره بردارى از معادن و منابع زيرزمينى
براى دستيابى به خود كفايى و رفاه در سطح جامعه بشرى ، شناسايى معادن و منابع زيرزمينى و استخراج و بهره بردارى از آنها كارى ضرورى است ، و چاره اى جز اين نيست كه از همه امكانات وطن انسان يعنى زمين بهره بردارى شود. بسيارى از ثروتها و مواد لازم براى زندگى ، از معادن به دست مى آيد. اين معادن و مواد ديگرى كه براى بشر امروزى شناخته شده نيست ، در دوران ظهور مورد بهره بردارى قرار مى گيرد
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
((...و يظهر اللّه له كنوز الاءرض و معادنها...))
-... خداوند براى قائم عليه السلام گنجها و معادن زمين را آشكار مى سازد..
امام على عليه السلام :
((...و تخرج له الاءرض اءفاليد كبدها و تلقى اليه سلما مقاليدها...))
-... زمين آنچه را در اعماق خويش دارد براى وى بيرون دهد، و همه امكانات و بركات خويش را در اختيار او گذارد...
امام باقرعليه السلام :
((...و تظهر له (القائم عليه السلام ) الكنوز...))
-... براى قائم ما گنجها آشكار مى گردد...
در دوران پيش از ظهور بسيارى از معادن شناخته شده است و بشر كنونى و آينده بسرعت آنها را استخراج مى كند و در زندگى به كار مى گيرد. بنابراين از تاءكيد فراوان احاديث بر موضوع معادن و آشكار شدن آنها براى امام قائم عليه السلام مى توان حدس زد كه آنچه شناخته شده و قابل اكتشاف براى بشر كنونى است (به علت محدوديت دانش بشرى نسبت به دوران ظهور و تكامل علم و عقل انسان با راهنمايى و تعليم معلم بزرگ الهى حضرت مهدى عليه السلام ) بسيار ناچيز است