بازگشت

احياء دوباره اسلام و جهان شمولي آن




در تفسير آيه شريفه :

((اوست خدائى كه رسول خد را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر تمام اديان عالم تسلط و برترى دهد هر چند كافران ناراضى و مخالف باشد)) (416)

از امير المؤ منين (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((آيا خداوند مصداق اين آيه را اكنون آشكار ساخته است ؟ هرگز، سوگند به كسى كه جانم بدست اوست هيچ آبادى نمى ماند مگر اينكه هر صبح و شام در آن شهادت به وحدانيت خدا و رسالت محمدى (ص ) بدهند)) (417)

از ابن عباس روايت شده است كه گفت :

((هيچ يهودى و نصرانى و يا پيرو دينى نمى ماند مگر آنكه به اسلام گرايش پيدا مى كند. تا اينكه جزيه (ماليات سرانه ) برداشته شود و صليب شكسته و خوك كشته مى شود و آن مصداق فرموده خداوند است كه : ((اسلام را بر تمام اديان جهان پيروز مى گرداند هر چند كافران ناراضى و مخالف باشند)) و اين امر در زمان قيام قائم (ع ) پديد مى آيد)) (418)

معناى اين جمله كه جزيه برداشته مى شود اين است كه از اهل كتاب غير از اسلام پذيرفته نخواهد شد. ابوبصير گويد: از امام صادق (ع ) درباره اين آيه سؤ ال كردم :

((اوست خدايى كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا اسلام را بر تمام اديان جهان پيروز گرداند هر چند كافران ناراضى و مخالف باشند)) امام فرمود: سوگند به خدا هنوز تفسير اين آيه تحقق نيافته است عرض كردم : فدايت شوم ، پس چه زمانى تحقق مى يابد؟ فرمود: وقتى با اراده خدا، قائم قيام نمايد و چون حضرت ظهور نمايد كافران و مشركان از قيام و ظهور وى ناراضى و نگرانند، زيرا اگر كافر و يا مشركى در پشت صخره اى نهان شود، آن صخره به صدا در آيد و گويد: اى مسلمان ، در پناه من كافر و يا مشركى مخفى شده است او را بقتل برسان وى اقدام كرده و او را بهلاكت مى رساند)) (419)

و از امام باقر (ع ) منقول است كه فرمود:

((قائم ، به دست پيدايش ترس (در دل دشمنان ) پيروز مى گردد و به يارى شدن از ناحيه خدا تاءييد مى گردد و زمين براى او پيموده مى شود گنج هاى زمينى برايش آشكار مى گردد و فرمانروائى و سلطنت وى شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد و خداوند دين خود را بوسيله او بر تمام مكاتب جهان پيروز مى گرداند هر چند مشركان ناخشنود و مخالف باشند، ويرانى هاى زمين آباد مى گردد و عيسى روح الله (ع ) به زمين فرود مى آيد و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد)) (420)

و نيز از آن حضرت در تفسير آيه ياد شده آمده است كه فرمود:

((كسى باقى نمى ماند مگر آنكه به رسالت محمد صلى الله عليه و آله اعتراف و اقرار مى كند)) (421)

از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((درباره آين آيه از پدرم (امام باقر) پرسيدند ((با همه مشركان مبارزه كنيد چنانكه آنها همگى به مبارزه شما بر خاستند تا اينكه در زمين فتنه اى باقى نمانده و دين و آئين از آن خدا باشد)) او فرمود: تفسير اين آيه هنوز فرا نرسيده ، چنانچه قائم قيام نمايد كسانى كه او را درك مى كنند چگونگى تفسير اين آيه را خواهند ديد و سرانجام آيين محمد (ص ) مانند پايان شب به صبح صادق روشن شده و اثرى از شرك بر روى زمين باقى نخواهد ماند، همچنانكه خداوند فرمود)) (422)

همچنين در تفسير اين آيه : ((آن نيست مگر يادآورى براى جهانيان و يقينا خبرش را بعد از آن هنگام خواهند دانست )) (423) امام باقر (ع ) فرمود:

((هنگام خروج قائم خواهد بود)) (424)

و نيز در تفسير آيه شريفه ((بزودى نشانه هاى خود را در آسمان و زمين به آنان مى نمايانيم تا براى آنان آشكار شود كه اوست حق )) (425) از امام باقر (ع ) منقول است كه فرمود:

((خداوند مسخ شدن آنها را (بصورت بوزينه و خوك ) به خودشان نشان مى دهد و در آفاق ، فرو ريختن آفاق آسمان و اضطراب شهرهايشان را به آنها نشان مى دهد و قدرت خداوند را در خودشان و در سراسر جهان احساس مى كنند و مراد از گفته خداوند كه فرمود: ((تا براى آنان آشكار گردد كه اوست حق )) خروج قائم است كه از جانب خداوند حق است و اين مردم ناگزير او را خواهند ديد)) (426)

رواياتى آمده است كه بعضى از كافران و منافقان مخالف حضرت مهدى (ع ) بطور ناگهانى به شكل ميمون و خوك مسخ مى شوند و مراد از فرو ريختن آفاق ، آشفتگى و نابسامانى شهرها و شورش و خارج شدن ملت ها از حاكميت سلطه گران خود است و منظور از فرو ريختن آفاق آسمان ، پيدايش نشانه ها و علاماتى براى آنان است .

امام كاظم (ع ) در تفسير آيه شريفه ((هر كه در آسمانها و زمين است خواه ناخواه تسليم او شده است )) فرمود:

((آيه ياد شده ، در شاءن قائم نازل گرديده ، چون ظهور نمايد اسلام را بر يهوديان و مسيحيان و ستاره پرستان و بى دينان و مرتدان و كافران در شرق و غرب جهان عرضه نمايد هر كس از روى تمايل و داوطلبانه اسلام را بپذيرد او را به نماز و زكات و انجام دستوراتى كه بر هر مسلمان واجب است ، مكلف مى سازد و هر كس تن به پذيرش آئين اسلام ندهد گردنش را مى زند، بطوريكه در سراسر جهان جز موحد و يكتاپرست كسى باقى نمى ماند عرض كردم : فدايت شوم ، مردم (كافر و بى دين ) بسيارند فرمود: البته وقتى كه خداوند انجام كارى را اراده فرمايد، بسيار را اندك و اندك را بسيار مى گرداند)) (427)

و از جمله موارد افزايش دادن اندك ، اعطاء معجزات و وسائل ارتباطى و تسلط حضرت مهدى (ع ) بر جهان است ، از پيامبر (ص ) روايت شده است كه فرمود:

((اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى باشد خداوند مردى را بر مى انگيزد كه نام وى همچون نام من و اخلاقش چون خلق و خوى من و كنيه اش ابوعبدالله است و مردم بين ركن و مقام با وى بيعت مى كنند و فتوحاتى نصيب او گردد و همه اهل زمين گوينده لااله الا الله شوند، در اين هنگام سلمان فارسى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا (ص ) (اين مرد) از ذريه كدام فرزند شماست ؟ فرمود: از فرزندان اين پسرم و با دست مبارك خود به امام حسين (ع ) اشاره فرمود)) (428)

اما روايات معتبر در اين باب نزد شيعه و تسنن اين است كه كنيه آن بزرگوار ابوالقاسم است كه همان كنيه پيامبر اكرم (ص ) مى باشد. از رسول خدا (ص ) است كه فرمود:

((مهدى از خاندان من و از فرزندان فاطمه است او بر اساس ‍ شيوه و روش من مبارزه مى كند آنگونه كه من بر اساس وحى مبارزه نمودم )) (429)

و در روايتى ديگر آمده است كه :

((او در آخر الزمان قيام به آئين (اسلام ) مى نمايد همچنان كه من در آغاز اسلام قيام به آن نمودم )) (430)

همچنين فرمود:

((در جهان جز فرمانروائى اسلام وجود نخواهد داشت و زمين چون لوح سيمين خواهد شد)) (431)

يعنى زمين از لوث كفر و نفاق پاك و پيراسته خواهد شد مانند شمش نقره خالص و ناب ، از امير مؤ منان (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((او (قائم ) راءى و نظر را از قرآن مى گيرد، آنگاه كه ديگران قرآن را بر راءى و انديشه خود باز مى گردانند، به آنان شيوه عدالت را نشان مى دهد و كتاب و سنت را كه متروك و منزوى شده ، زنده مى كند)) (432)

به اين معنا كه حضرت مهدى (ع ) از قرآن پيروى نموده و مانند منحرفان ، تفسير آنرا تحريف نمى كند.

از امام باقر (ع ) نقل شده است كه فرمود:

((گوئيا مشاهده مى كنم دين شما را همچون پرنده اى كه مى گريزد و در خون خود مى تپد كسى آن را به شما باز نمى گرداند مگر مردى از خاندان ما اهل بيت ، در آن هنگام وى در سال ، دو پاداش و بخشش و در ماه دو روزى به شما مى دهد و در زمان او به حكمت دست مى يابيد بگونه ايكه كه زن در خانه اش بر اساس كتاب خدا و سنت رسولش ‍ (ص ) داورى مى كند)) (433)

اينكه امام مى فرمايد: ((همچون پرنده اى كه در خون خودش مى تپد)) تشبيه دقيقى از وضع اسلام است كه مانند پرنده مجروحى كه بالهاى خود را مى گشايد و از آسيب و ضربه هاى ظالمان در خون خود مى تپد يعنى اسلام را تحريف و مسلمانان را از آن دور مى سازند تا آنكه حضرت مهدى (ع ) آن را نجات بخشيده و زنده كند و دوباره به مسلمانان برگرداند و مراد از اينكه (در سال دو بخشش و در ماه دو روزى به شما مى دهد) يعنى هر شش ماه يك پاداش و بخشش مالى از بيت المال و توزيع مواد غذائى و خوار و بار هر دو هفته يك بار صورت مى گيرد، امام صادق (ع ) فرمود:

((خداوند اسلام را پس از خوار شدن بوسيله او عزت مى بخشد و پس از متروك ماندن ، آنرا دو باره زنده مى كند و جزيه (ماليات سرانه ) قرار مى دهد و با شمشير (كافران و منكران ) را بسوى خدا دعوت مى كند هر كس ‍ سرپيچى كند كشته مى شود و هر كه با او در افتد خوار و بيچاره مى گردد)) (434)

و نيز مى فرمايد:

((خداوند هر گونه بدعتى را بوسيله او از بين خواهد برد و هر گمراهى را محو و هر سنتى را زنده خواهد ساخت )) (435)

از امام باقر (ع ) روايت شده كه فرمود:

((در روى زمين هيچ ويرانه اى نمى ماند مگر اينكه آباد مى گردد. و هيچ معبودى جز خداوند متعال از بت و غير آن نمى ماند مگر اينكه دچار حريق گشته و مى سوزد)) (436)

طبيعى است اگر انسان با تعجب از خود سؤ ال كند، چگونه حضرت مهدى (ع ) خواهد توانست اسلام را در ميان ملت هاى غير مسلمان گسترش دهد، با آنكه آنها در زندگى مادى غوطه ورند و از ايمان و ارزش هاى معنوى بدورند و نسبت به اسلام و مسلمانان بدبين هستند؟! ولى بايد به عوامل فراوان اعتقادى ، سياسى و اقتصادى كه پاره اى از آنها در بخش نهضت ظهور حضرت گذشت توجه گردد، از آن جمله اينكه ملت هاى جهان ، زندگى مادى و فاقد دين را تجربه نموده و خلاء موجود آن و عدم پاسخگوئى آنرا به وجدان انسان و انسانيت ، گوئيا به دست خود لمس كرده اند.

از جمله عوامل اينكه اسلام دين فطرى است و اگر زمامداران طاغوتى بگذارند نور اسلام به واسطه علماء و مؤ منان راستين به ملت ها برسد مجذوب نور آن شده و گروه گروه به اسلام مى پيوندند. و ديگر پديد آمدن نشانه ها و معجزاتى است كه توسط حضرت مهدى (ع ) براى ملل جهان بوجود مى آيد و از بارزترين آنها نداى آسمانى است كه قبلا گذشت . گرچه تاءثير اين معجزات بر حكام جور، زود گذر و ضعيف و يا بى اثر است اما بر ملت هاى آنها به شكل هاى گوناگون ، مؤ ثر واقع مى شود و شايد از مهمترين عوامل تاءثير بر آنها پيروزى هاى پى در پى امام (ع ) باشد زيرا ملت هاى غربى طبعا نيروهاى پيروزمند را دوست داشته و ستايش مى كنند اگرچه دشمن آنها باشد.

عامل ديگر، فرود آمدن مسيح (ع ) است و نشانه ها و معجزاتى كه خداوند بدست با كفايت او براى ملت هاى غرب و مردم دنيا آشكار مى سازد، بلكه ظاهرا نقش و فعاليت حضرت مسيح (ع ) اساسا در بين غربى ها است و طبعا ملل غربى و فرمانروايان آنها در آغاز بسبب وجود او مسرور شده و همه به او ايمان مى آورند. اما همينكه وى گرايش و تمايل خود را نسبت به حضرت مهدى (ع ) و اسلام ابراز مى نمايد، دولت هاى غربى نسبت به آن حضرت دچار ترديد و تشويق مى شوند و موج حمايت همگانى از او كاهش ‍ مى يابد ولى در اين حال ياران و هوادارانى از ملت هاى غربى براى او باقى ماند كه در آنان تحولى اعتقادى و سياسى بوجود مى آيد بگونه ايكه در سرزمين هاى خود موجى از حركت ايجاد مى كنند چنانكه قبلا نيز به آن اشاره كرديم .

از ديگر عوامل ، جنبه اقتصادى است كه امكانات و وسائل رفاه بدست مهدى (ع ) بسوى جهان اسلام بصورت مناسب تحول مى پذيرد و به گفته روايات مسلمانان ، در عصر او آنچنان از وفور نعمت برخوردار مى شوند كه در تاريخ جهان و ملت ها بى سابقه است و در مقابل آن ، بحران هاى اقتصادى و سياسى در كشورهاى غير اسلامى بوجود مى آيد، بديهى است چنين اوضاع و شرائطى تاءثير فراوانى بر ملت هاى غربى خواهد داشت .






پاورقي



416- توبه 33.

417- محجة بحرانى ص 86.

418- محجة بحرانى ص 87.

419- محجة بحرانى ص 86.

420- بحار ج 52 ص 191.

421- تفسير عياشى ج 2 ص 87.

422- تفسير عياشى ج 2 ص 56.

423- تفسير عياشى ص 88.

424- روضه كافى ص 287.

425- سجده 53.

426- غيبت نعمانى ص 143.

427- تفسير عياشى ج 1 ص 183.

428- بيان شافعى ص 129.

429- بيان شافعى ص 63.

430- بحار ج 51 ص 78.

431- ملاحم و فتن ص 66.

432- شرح نهج البلاغه ج 4 ص 36.

433- بحار ج 52 ص 352.

434- بشارة الاسلام ص 297.

435- كافى ج 1 ص 412.

436- كمال الدين صدوق ص 331.