بازگشت

حسني و شيصباني و عوف سلمي




در تعدادى از روايات سخن از حسنى به ميان آمده است كه اشاره دارد، وى حركتى را در عراق آغاز مى نمايد اما اين روايات نياز به دقت بيشتر دارد چرا كه اين احاديث نام سه نفر، حسنى مدينه ، حسنى مكه و حسنى عراق را بيان مى كند، همچنين حسينى خراسانى كه در منابع حديث اهل سنت و برخى منابع خبرى شيعه ((حسنى )) ناميده شده است و هم اوست كه در سال ظهور حضرت مهدى عليه السلام با سپاهيانش وارد عراق مى گردد بنابراين احتمال دارد مراد از روايات مربوط به جنبش حسنى در عراق ، همين قيام و حركتش باشد و احتمال اينكه حسنى ديگرى قبل از او باشد نيز وجود دارد.

امام شيصبانى ، در مورد اين شخص روايتى از كتاب غيبت نعمانى كه از منابع درجه اول حديث مى باشد از جابربن يزيد جعفى نقل شده است كه گفت : از امام باقر عليه السلام در مورد سفيانى سؤ ال كردم حضرت فرمود:

((دسترسى به سفيانى پيدا نمى كنيد تا اينكه قبل از او شيصبانى در سرزمين عراق مانند آبى كه از زمين بجوشد، ناگهان ظاهر مى شود و خروج مى نمايد، او نمايندگان شما را بقتل مى رساند و بعد از ماجرا در انتظار سفيانى باشيد كه حضرت قائم نيز خروج مى كند)) (218)

گر چه من روايت ديگرى را پيرامون وى نيافتم اما همين روايت داراى چند نكته درباره اين شخص مى باشد از آن جمله :

الف او به شيصبانى توصيف شده است كه نسبت به شيصبان دارد و آن صفتى كه امامان عليه السلام از آن تعبير به طاغوتها و اشرار مى نمايند، بگونه اى كه در شرح قاموس زبيرى آمده است ، شيصبان در اصل نام ابليس ‍ و مورچه نر مى باشد.

ب اينكه او قبل از سفيانى خروج مى كند، از روايت چنين برداشت مى شود كه بين او و سفيانى فاصله چندانى نيست و يا اينكه بلافاصله بعد از او سفيانى خروج خواهد كرد، بدليل مفاد كلام امام باقر عليه السلام كه فرمود: ((بعد از او منتظر سفيانى باشيد))

ج محل خروج وى عراق است كه به آن زمين كوفان نيز گفته مى شود و يا اينكه در خود شهر كوفه است به هر حال خروج و يا انقلاب و يا حكومت او ناگهانى و غير منتظره است ((مانند آب كه از زمين مى جوشد)) او انسانى است طغيانگر و خونريز كه مؤ منان را به قتل مى رساند و ظاهرا معناى جمله ((و نمايندگان شما را مى كشد)) در كلام امام باقر عليه السلام اين است كه مؤ منين عالى رتبه اى را كه معمولا پيشاپيش و در صدر هيئت نمايندگى حضور دارند بشهادت مى رساند. چه اينكه گفته مى شود و فد قبيله نمايندگان قبيله و يا و فد مدينه - نمايندگان شهر بمعانى صاحبان جاه و مقام و شخصيتهاى آنان است البته احتمال هم دارد معنا اين گونه باشد كه هيئتهايى را كه قصد زيارت بيت الله الحرام و امثال آن را دارند، به قتل مى رساند.

ما در حركت و جنبش سفيانى و لشكركشى وى به عراق ترجيح داديم ، كه حاكميت شيصبانى در عراق پيش از خروج سفيانى و بعد از برقرارى حكومت مهيا گران مقدمات ظهور و پيروانشان خواهد بود البته از ديدگاه برخى چنين شخصى با اين اوصاف بر صدام حاكم فعلى عراق انطباق دارد. چون همه اين صفات در او وجود دارد، بنابراين اگر سفيانى بعد از او در شام خروج نمايد مى توان ادعا كرد كه صدام همان شيصبانى عراق است كه در روايت وارد شده است .

اما عوف سلمى در مورد اين شخص نيز روايتى در كتاب غيبت طوسى كه آن هم از منابع درجه اول حديث بشمار مى رود وارد شده است . حذلم بن بشير از امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده كه گفت :

((به على بن الحسين عليه السلام عرض كردم ، كيفيت خروج حضرت مهدى عليه السلام را برايم توصيف نموده و دلائل و نشانه هاى ظهورش را به من بشناسان حضرت فرمود: قبل از ظهور او مردى بنام عوف سلمى در سرزمين جزيره خروج مى نمايد كه جايگاه او تكريت و محل قتل وى مسجد دمشق مى باشد و بعد از آن شعيب بن صالح از سمرقند خروج مى كند و آنگاه سفيانى ملعون كه از ذريه عتبه پسر ابوسفيان است از منطقه وادى يا بس (بيابان خشك ) خروج مى نمايد كه در هنگام خروج او حضرت مهدى عليه السلام مخفى است و پس از آن خروج مى نمايد)) (219)

البته پيرامون اين شخص (عوف ) روايت ديگرى را نيافتم . اما آنچه كه در متن همين روايت درباره شعيب بن صالح آمده كه وى اهل سمرقند است مخالف با مطالبى است كه در مصادر روايتى شيعه مشهور است كه او از اهالى رى مى باشد، مگر اينكه بگوئيم وى اصالة اهل سمرقند است و همچنين كيفيت خروج ايشان قبل از سفيانى را كه در جاى خودش ذكر نموديم .

ظاهرا عوف سلمى عليه حكومت سوريه قيام مى كند نه عراق و مدت كوتاهى قبل از سفيانى بسر مى برد. امام جزيره كه مركز جنبش و قيام اوست نام منطقه اى است در مرز عراق و سوريه و هرگاه لفظ جزيره بدون اضافه ذكر شود همين معنا از آن استفاده مى شود آنگونه كه در كتب تاريخ و حديث نيز چنين آمده است البته اين جزيره به نام جزيره ربيعه و جزيره ديار بكر نيز ناميده مى شود بنابراين از لفظ جزيره نمى توان جزيرة العرب و يا جزيره ديگرى را لحاظ نمود مگر در صورت اضافه شدن اين كلمه و ظاهرا معناى جمله ((و جايگاه وى تكريت است )) اين است كه جايگاه او قبل از قيام و حركتش و همچنين بعد از شكست او و فرارش شهر تكريت خواهد بود كه امروزه يكى از شهرهاى معروف عراق است و آنچه كه اين مطلب را تاءييد مى كند اين است كه تكريت نزديك منطقه حركت او يعنى جزيره واقع شده است . و عبارات ديگرى كه در برخى از نسخه ها ((جايگاه وى بكريت و يا بكويت )) آمده است در اثر اشتباه نسخه هاست كه بجاى تكريت نقل شده است و مؤ يد اين معنى اين است كه در بحار و غيبت طوسى فقط تكريت آمده است روايت اشاره به اين معنا دارد كه او عوف سلمى در مسجد دمشق كشته مى شود يعنى در آنجا بوسيله ترور بقتل مى رسد و يا اينكه در آن محل دستگير و كشته مى شود بنابراين قضيه خروج او از جمله حوادث و پيشامدهاى سرزمين شام است كه با حوادث عراق نيز بى ارتباط نيست

پاورقي



218- بحار ج 52 ص 250 به نقل از غيبت نعمانى .

219- بحارج 52 ص 213 به نقل از غيبت طوسى