بازگشت

بيوگرافي سفياني




بين دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است ، چرا كه وى از تبار ابوسفيان بشمار مى آيد، همانگونه كه فرزند زن جگرخوار نيز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفيان كه در جنگ احد وقتى حمزه سيدالشهداء به شهادت رسيد هند كوشيد تا جگر حمزه را از فرط كينه بدندان بكشد.

از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:

((فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك ) خروج مى كند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پيداست وقتى او را مى بينى پندارى كه يك چشم دارد، نامش ‍ عثمان و پدرش عيينه (عنبسه نسخه بدل ) او از فرزندان ابوسفيان است وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گيرد.)) (117)

ميان شيعه معروف است كه او از اولاد عنبسه پسر ابوسفيان است و شايد از اين رو آن را عيينه دانسته اند كه كلمه عيينه در روايت با عنبسه اشتباه شده است . و در روايتى ديگر كه شيخ طوسى آن را روايت كرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفيان ياد مى كند. (118) و فرزندان ابوسفيان پنج نفرند: عتبه ، معاويه ، يزيد، عنبسه و حنظله .

ولى در يكى از نامه هاى اميرمؤ منان (عليه السلام ) به معاويه ، بطور صريح آمده است كه سفيانى از فرزندان معاويه است .

((اى معاويه ، مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبك مغز و ستمكار و واژگون دل و سختگير و عصبانى است . خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائى هاى او همچون سگ خون آشام اند. گوئيا من ، هم اينك او را مى بينم اگر مى خواستم او را نام مى بردم و توصيف مى كردم كه او پسرى چند ساله است ، لشكرى به سوى مدينه گسيل مى دارد. آنها وارد مدينه مى شوند و بيش از اندازه دست به كشتار و فحشاء مى زنند در اين حال مردى پاك و پرهيزكار از آنها فرار مى كند، كسى كه زمين را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است و من نام او را مى دانم و مى دانم كه در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چيست .))

از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:

((او از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان است )) (119)

و ممكن است جدش عنبسه يا عتبه يا عيينه يا يزيد از نسل معاويه پسر ابوسفيان باشد كه در اين صورت اشتباه ، برطرف مى شود.

و مشهور نزد علماى سنت اين است كه نام وى عبدالله است و در نسخه خطى ابن حماد ص 74 نامش عبدالله پسر يزيد است و نيز در روايتى از منابع ما نام او عبدالله آمده است (120) ولى همچنانكه گفتيم ، مشهور اين است كه نام او عثمان است .


پاورقي



117- بحار ج 52 ص 205.

118- بحار 52 ص 213.

119- نسخه خطى ابن حماد ص 75.

120- بحار ج 52 ص 208.