بازگشت

ابن ابي الحديد معتزلي




وى در شرح نهج البلاغه در بيان اين سخن امام (ع ) كه مى فرمايد: ((و بنا يختم لابكم ))

مى گويد:

((اين گفته اشاره به مهدى است كه در آخر زمان ظهور مى كند و بيشتر محدثان بر آنند كه وى از فرزندان فاطمه مى باشد و پيروان معتزله اين نظر را انكار نمى كنند بلكه در كتاب هاى خود به بيان آن تصريح كرده و اساتيد و بزرگانشان به اين امر اعتراف نموده اند.

با اين تفاوت كه به اعتقاد ما او هنوز آفريده نشده و آفريده خواهد شد. و اربابان حديث نيز به اين عقيده گرايش دارند)) (483)

و در شرح اين سخن امام (ع ) كه فرمود: ((لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها)) و در پى آن اين آيه را تلاوت نمود: ((و نريد اءن نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و تجعلهم الوارثين )) مى گويد:

((اماميه بر اين عقيده اند كه آن وعده راجع به امام غايب است كه در آخر زمان بر زمين حكمرانى خواهد كرد. و هم كيشان ما (معتزله ) مى گويند: مسلما اين وعده مربوط به امامى است كه بر زمين فرمانروائى كرده و بر ممالك استيلا مى يابد ولى لازم نيست او حتما وجود داشته باشد... و فرقه زيديه مى گويد: بى ترديد كسى كه بر زمين حكمرانى مى كند شخصى فاطمى است و جماعتى از فاطمى ها كه بر مذهب زيديه هستند از او پيروى مى كنند، هر چند اكنون كسى از آنان وجود ندارد)) (484)

و در شرح اين گفته حضرت ((پدرم فداى فرزند بهترين كنيزان )) مى گويد:

((اما اماميه بر اين باورند كه امام دوازدهمين آنان فرزند كنيزى است بنام نرجس ولى معتزله مى گويند او فاطمى است و در زمان آينده از كنيزى ولادت خواهد يافت و اكنون متولد نشده است ... و زمين را همانگونه كه از ستم انباشته شده ، از عدل و داد مملو خواهد كرد و از ستمكاران انتقام مى گيرد و با سخت ترين مجازات آنان را كيفر مى دهد)) (485)

اما اگر مثلا در عصر ما تولد يابد، كنيز كجا خواهد بود و فرزند كنيز و فرزند بهترين كنيزان چگونه ممكن خواهد بود؟ ابن ابى الحديد مى گويد:

((اينكه امام (ع ) فرمود: ((پنهان از مردم بسر مى برد)) اشاره به شخص ياد شده است و اين گفته در مذهب شيعه سودى براى آنان ندارد هر چند تصور كرده باشند كه امام نظر آنها را بيان كرده است . زيرا جايز است خداوند اين امام را در آخر زمان بيآفريند و مدتى ميان مردم پنهانى بسر ببرد و داراى مبلغانى باشد كه اءمر و دعوت او را اجرا كنند و پس از آن اختفاء، ظهور نمايد و بر كشورها فرمانروائى و بر دولت ها استيلا يابد و مالك زمين گردد)) (486)


پاورقي



483- الامام المهدى عند اهل السنه ج 1 ص 164.

484- الامام المهدى عند اهل السنه ج 1 ص 174.

485- الامام المهدى عند اهل السنه ج 1 ص 152.

486- الامام المهدى عند اهل السنه ج 1 ص 163.