بازگشت

پاسخ هاي محكم اهل سنت به ترديد كنندگان در عقيده به مهدي




با گذشت زمان ، عقيده به حضرت مهدى (عليه السلام ) از عقائد ثابت اسلامى شد كه علماى اهل سنت و عموم آن مردم براين عقيده چنان هماهنگى و توافق يافتند كه اگر مخالفى پيدا مى شد و آنرا انكار مى كرد و يا در آن ترديد و شبهه ايجاد مى كرد، دانشمندان و محققان با او به مخالت برخاسته و پاسخگوى وى بودند، زيرا آن شخص به حقيقت ، در يكى از عقائد مسلم اسلام كه روايات آن در حد تواتر از رسول صلى الله عليه و آله رسيده و ثابت شده است ، ترديد كرده بود.

اينك دو نمونه از كسانى كه در اين عقيده ترديد نموده و دانشمندان اهل سنت به آنان پاسخ داده اند:

نخست : ابن خلدون ، از دانشمندان قرن هشتم و صاحب تاريخ معروف در مقدمه تاريخ خود (چاپ ، داراحياء التراث العربى ) ص 311 مى گويد:

((بدان كه بين همه مسلمانان مشهور است كه با گذشت روزگاران ناگزير در آخر زمان مردى از اهل بيت ظهور مى كند كه دين را يارى و عدالت را آشكار مى سازند و مسلمانان از او پيروى مى كنند وى بر ممالك اسلامى استيلا مى يابد و مهدى ناميده مى شود و خروج دجال و حوادث پس از او كه از نشانه هاى مسلم قيامت است بعد از ظهور وى اتفاق مى افتد و عيسى بعد از فرود مى آيد و دجال را مى كشد و يا همزمان با ظهور مهدى فرود مى آيد و او را در كشتن دجال يارى مى نمايد و در نماز به مهدى اقتدا مى كند.)) (471)

آنگاه ابن خلدون بيست و هفت روايت را كه درباره مهدى (عليه السلام ) آمده است مورد بررسى قرار مى دهد و در مورد برخى از روايان آن انتقاد مى كند و در پايان مناقشات خود، اين عبارت را مى آورد.

((اين است همه رواياتى كه راويان در شاءن مهدى (عليه السلام ) و ظهور وى در آخر زمان آورده اند، و چنانكه ملاحظه نمودى بجز اندكى ، بقيه خالى از نقد و انتقاد نيست )) (472)

سپس برخى از آراء اهل تصوف را درباره مهدى منتظر مورد نقد و بررسى قرار داده و آنگاه بحث خود را با اين گفتار پايان مى دهد.

((و حقيقتى كه شايان ذكر است اينكه هيچ دعوتى نسبت به دين و حكومت كامل نمى شود مگر با وجود قدرت و حمايت قبيله اى كه از آن پشتيبانى و دفاع كنند تا آنكه امر خدا در آن آشكار گردد. و اين مطلب را قبلا بيان كرديم و با براهين قطعى نشان داديم كه همبستگى شديد فاطمى ها و حتى قريش در سراسر جهان بكلى متلاشى شد و ملت هاى ديگرى پيدا شدند كه تعصبى بالاتر از تعصب قريش داشتند مگر گروهى از طالبيان از جمله بنى حسن و بنى حسين و بنى جعفر كه در سرزمين حجاز در مكه و ينبع در مدينه باقى ماند و در آن شهرها پراكنده اند و بر آن نقاط غالب هستند، آنها دسته هايى هستند كه از لحاظ وطن و حكومت و راءى و عقيده بصورت متفرق و پراكنده بسر مى برند و شمار آنان به هزاران تن مى رسد. بنابراين چنانچه ظهور اين مهدى صحيح باشد دليلى برظهور و دعوت او وجود ندارد مگر آنكه از ايشان باشد و خداوند دلهاى آنان را در پيروى از وى بيكديگر الفت و پيوند دهد تا با قدرت تمام و حمايت كامل به ابراز دعوت خود بپردازد و مردم را به پذيرفتن آن وادار سازد اما به غير اين روش ، مانند اينكه فردى فاطمى در گوشه اى از جهان بدون حمايت و پشتيبانى (فاطمى ها) و بدون قوت و قدرت و صرفا به خاطر انتساب به اهل بيت دست به چنين دعوتى بزند، نمى تواند موفق باشد)) (473)

با اينكه ابن خلدون اعتقاد به حضرت مهدى (عليه السلام ) را بطور قطع رد نكرده اما آنرا بعيد دانسته و در تعدادى از روايات آن مناقشه مى كند، دانشمندان نظرات وى را در اين مورد و نسبت به يك عقيده اسلامى كه روايات مربوط به آن مستفيض و متواتر است ، ناروا و انحرافى دانسته اند و او را بدينگونه مورد سرزنش قرار داده اند كه او مورخ است و تخصصى در روايت ندارد تا شايستگى اين را داشته باشد كه آن را مورد جرح و تعديل و اجتهاد قرار دهد، بزرگترين نقدى كه در پاسخ او ديده ام كتاب ((الوهم المكنون من كلام ابن خلدون )) از دانشمندان محدث احمد بن صديق مغربى است با بيش از يكصد و پنجاه صفحه كه مؤ لف مقدمه اى مفصل بر آن نوشته و نظريات راويان حديث را كه در صحت و تواتر روايات مربوط به حضرت مهدى است در ضمن مقدمه آورده و سپس ‍ اشكالاتى كه بوسيله ابن خلدون به سندهاى بيست و هشت روايتى را كه او ذكر كرده است يك به يك مورد نقد و پاسخگوئى قرار داده و آنها را بى اساس و ضعيف دانسته آنگاه روايات مربوط به حضرت مهدى (ع ) را تا يكصد روايت كامل كرده است .

اما نمونه دوم : كتاب ((لامهدى ينتظر بعد الرسول خيرالبشر)) (بعد از پيامبر(ص ) مهدى اى نيست كه انتظارش رود) است كه توسط شيخ عبدالله محمود رئيس دادگاه هاى شرع امارات قطر بدنبال حركت محمد عبدالله قرشى مدعى مهدويت در مسجدالحرام ، تاءليف و منتشر شد. و عده اى از علماى حجاز با وى مخالفت كردند و بر رد او پاسخ نوشتند، از آن جمله دانشمند محدث استاد عبدالمحسن عباد استاد دانشگاه اسلامى مدينه منوره كه پاسخ وى را بصورت پژوهشى كامل تحت عنوان ((الرد على من كذب بالاحاديث الصحيحة الوارده فى المهدى )) در بيش از پنجاه صفحه در مجله ((الجامعة الاسلامية )) شماره 45 محرم 1400 ه منتشر ساخت و در مقدمه اين بحث در همان مجله چنين گفته است :

((بدنبال وقوع اين حادثه كه دل هر مسلمانى را مى آزارد (...) بعضى پرسش ها درباره ظهور مهدى (ع ) در آخرالزمان مطرح گرديد و آيا چه مقدار از روايات نبوى در اين مورد صحيح است ؟ از اين رو برخى از دانشمندان در راديو و روزنامه ها صحت بسيارى از رواياتى را كه در اين باره از پيامبر(ص ) رسيده است توضيح دادند، از آن جمله شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز رئيس اداره پژوهش هاى علمى و تبليغ و ارشاد بود كه با روشنگرى از طريق رسانه هاى گروهى ، راديو و بعضى روزنامه ها ثابت بودن آن را بوسيله روايات مستفيض و صحيح كه از ناحيه رسول اكرم (ص ) رسيده است بيان كرد و بى حرمتى و تجاوز احمقانه آن گروه منحرف نسبت به بيت الحرام را، تقبيح كرد. و ديگر شيخ عبدالعزيز بن صالح ، پيشوا و خطيب مسجد پيامبر(ص ) مى باشد كه در يكى از خطبه هاى نماز جمعه ، تجاوز اين گروه خاطى و ستمگر را به زشتى و بدى ياد كرد و خاطرنشان ساخت كه آنها و كسانى كه او را مهدى پنداتند در يك سو و آن مهدى كه در روايات ذكر شده است در طريقى ديگر است و با يكديگر متفاوت است ، (ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است ).

((و در مقابل آن شيخ عبدالله بن زيد محمود رئيس دادگاه هاى شرع دولت قطر است كه به تقليد پاره اى از نويسندگان قرن چهاردهم كه هيچگونه شناخت و تخصصى درباره روايت نبوى و صحيح و سقيم آن نداشتند، دست به انتشار جزوه اى بنام ((لا مهدى ينتظر بعد الرسول خير البشر)) زد و در آن با تكيه به شبهه هاى عقلى ، تمام رواياتى را كه درباره مهدى (ع ) آمده تكذيب كرد و همان حرف هايى را زد كه آنها گفته بودند باينكه اين روايات خرافه است و...

و من مصلحت ديدم كه اين چند سطر را نگاشته و خطاها و خيال بافى هاى نويسنده اين جزوه را برملا سازم و توضيح دهم كه عقيده به ظهور مهدى (ع ) در آخرالزمان بر اساس روايات صحيحه بوده و علماى اهل سنت و روايت در گذشته و حال به استثناى اندكى بر آن اتفاق نظر دارند.

بجاست كه در اينجا اشاره كنم كه من سابقا پژوهشى تحت عنوان ((عقيده اهل السنه و الاءثر فى المهدى المنتظر)) نگاشتم و در مجله ((الجمامعة الاسلامية )) شماره 3 سال اول ، ذى قعده 1388 در مدينه منوره چاپ و منتشر گرديد كه اين مقاله مشتمل بر ده قسمت بدين ترتيب است :

1 اسامى صحابه اى كه روايات مربوط به حضرت مهدى (ع ) را از پيامبر(ص ) روايت كرده اند.

2 اسامى پيشوايان اهل سنت كه روايات و اءخبار وارده درباره آن حضرت را در كتاب هاى خود آورده اند.

3 دانشمندانى كه درباره حضرت مهدى (ع ) تاءليف جداگانه اى دارند.

4 دانشمندانى كه حكم به تواتر مربوط به حضرت نموده اند و نقل كلام آنان .

5 بيان برخى از رواياتى كه درباره مهدى (ع ) در صحيح بخارى و مسلم آمده است .

6 بيان پاره اى از رواياتى كه درباره حضرت مهدى (ع ) در غير دو كتاب ياد شده آمده است همراه با ذكر سندهاى بعضى از آنها.

7 بعضى از دانشمندانى كه به روايات مربوط به آن حضرت اعتراض ‍ كرده اند.

8 كسانى كه روايات مربوط به آن حضرت را انكار و يا در آن ترديد نموده اند همراه با بيان مختصرى از گفته آنان .

9 بيان مطالبى كه تصور مى شود با روايت مربوط به مهدى (ع ) تعارض دارد و پاسخ آنها.

10 پايان گفتار ما درباره اينكه اعتقاد به ظهور حضرت مهدى (ع ) در آخر زمان ناشى از ايمان به غيب است و اعتقاد اهل سنت به مهدى (ع ) ارتباطى به عقيده شيعه ندارد.))

در حقيقت نقد و بررسى ابن صديق مغربى در پاسخ ابن خلدون و دو نقد ياد شده از شيخ عباد، از غنى ترين پژوهش هاى روائى و اعتقادى اهل سنت درباره مهدى منتظر(ع ) است .

من مايل بودم بعضى از قسمت هاى آن را نقل كنم هر چند آوردن آراء دانشمندان ديگر، از كتاب ((الامام المهدى عند اهل السنه )) سودمندتر است اين كتاب اخيرا از سوى ((كتابخانه اميرالمؤ منين (ع ))) در اصفهان چاپ و منتشر گرديده است و حاوى فصل هايى از كتب احاديث و رساله هاى جداگانه و پژوهشهايى پيرامون مهدى (ع ) بوده ، كه به قلم بيش از پنجاه تن از دانشمندان و پيشوايان اهل سنت مى باشد و كتابخانه ياد شده وعده داده است ساير منابع خطى را در مجلدى ديگر منتشر سازد.


پاورقي



471- مقدمه ابن خلدون ص 311.

472- مقدمه ابن خلدون ص 322.

473- مقدمه ابن خلدون ص 327.