بازگشت

طول عمر، بر خلاف طبيعت نيست و با طبيعت انسان سازگار است


طول عمر، بر خلاف طبيعت نيست و با طبيعت انسان سازگار است


برگرفته از آثار مرحوم آية الله سيد رضا صدر




حضرت عسكرى در سال 260 قمرى از دنيا رفت و بايستى فرزند بزرگوارش ، پيش از
اين سال ، ولادت يافته باشد.


سـال ولادت حـضـرت مـهـدى ، سـال نور است كه سال 256 هجرى است و آن حضرت ، هنگام
وفات پدر بزرگوارش ، چهارساله بوده است .


اكنون عمر شريفش 1157 سال است (1) كه عمرى دراز و طولانى است و اين خود
معجزه اى است از معجزات و خرق عادتى است از خرق عادات و دليلى است بر ارتباط مستقيم
حـضـرتـش بـا ذات مقدس حضرت احديت . رابطه تكوينى كه حضرتش ارتباط وجودى با
وجود حضرت حق دارد.


البـتـه طول عمر، بر خلاف طبيعت نيست و با طبيعت انسان سازگار است و خواسته فطرى
بـشـر نـيـز است و شايد در آينده روزى برسد كه اين خواسته فطرى بشر، تحقق يابد.
حـيـات ، نـه تـنـهـا مـحـبوب انسانهاست ، بلكه محبوب حيوانات نيز است . هر بشرى ، خود
ناآگاه از جان خود دفاع مى كند؛ چنانچه هر حيوانى نيز از حيات خود، دفاع مى كند.


فـطـرى بـودن حـب حـيـات ، مـسـتـلزم فـطـرى بـودن دوام حـيـات اسـت كـه بـجـز
طـول عـمـر چيز دگرى نيست و طول عمر، امرى واقعى و حقيقى ، چون ديگر فطريات بشر
اسـت كـه خـطـا نـدارنـد. در عـصـر نـوح ، پيش از توفان ، عمر بشر طولانى بوده است ؛
چـنـانـچـه خـود حـضـرت نـوح نـيـز عمرش طولانى بوده ، دعوت آن حضرت نهصد و پنجاه
سـال طـول كـشـيـد. و پـيـش از دعـوت بايد عمر حضرتش به اندازه اى برسد كه به مقام
پـيـغـمـبـرى آن زمان و مردمان كهن سالش برسد. و پس از پايان دعوت نيز، حضرت نوح
چندى بوده و توفان رخ داده و آن را به چشم ديده و پس از توفان نيز، زنده است .


ولى پـس از توفان ، عمر بشر كوتاه شده است ، و اين سرى است كه بايد روزى روشن
شود.


نـه تنها طول عمر حضرت مهدى ، معجزه است ، بلكه امامت آن حضرت ، نظير نبوت حضرت
عيسى عليه السّلام نيز، معجزه است .


حـضـرت مـهـدى ، در چـهـار سـالگـى بـديـن مـنـصـب مـقـدس الهـى
نـايـل گـرديـد و ليـاقـت چـنـين منصبى را داشت كه بزرگسالان چنان لياقتى را نداشته و
ندارند.


و اين معجزه نيز، رابطه تكوينى امامت را با حضرت حق نشان مى دهد و ارتباط تشريع را
با تكوين روشن مى سازد.


اراده خـلل نـاپذير حق ، تعلق گرفت كه حضرت مهدى ، عمرى دراز داشته باشد و تفكيك
اراده از مراد، محال است ؛ به خصوص اگر اراده حق باشد.


عـلل طـبـيـعـى پـس از تـوفـان نـوح قـادر بـه دادن
طـول عـمر نيستند چون خودشان محدود به وقت هستند و عمرى كوتاه دارند مگر آن كه عللى
پـى در پـى ايـن نـقـيـصـه را جـبـران كـنـد. آنـچـه قـطـعـى اسـت ،
طول عمر حضرت مهدى ، علل الهى دارد.


وجـود مـقـدس حـق ، ازلى اسـت و ابـدى و جـاودانـى و قـديـم . پـس
معلول بلا واسطه اش بايستى داراى عمرى دراز باشد.


دين ، بايستى با حقايقى اعجاز انگيز همراه باشد، تا دانسته شود كه خواسته حضرت حق
اسـت . اگـر ديـن صـد در صـد فـاقـد اعـجـاز بـاشـد، ارتـبـاطـش بـا حـضـرت حـق
مجهول مى ماند و نظير مسلكى از مسلكهاى بشرى خواهد بود.


تمام پيامبران ، داراى معجزاتى بودند كه بشر از آوردن آنها عاجز و ناتوان بود. دعوت
حـضـرت مـحـمـد صـلى الله عليه و آله ، جد حضرت مهدى ، با معجزاتى بسيار آغاز شد و
انـجـام آن دعـوت هم ، كه به وسيله حضرت مهدى است ، بايستى با معجزه همراه باشد كه
وجود مبارك حضرت مهدى ، خود معجزه بلكه معجزاتى است .