بازگشت

طرح موضوع طول عمر حضرت مهدي در پرتو قرآن



طرح موضوع طول عمر حضرت مهدى در پرتو قرآن



برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني


بـا ايـن مـقـدمـه كـوتاه ، اينك موضوع طول عمر حضرت مهدى (ع ) را از سه ديدگاه
بصورت فشرده طرح مى نماييم :

1ـ در پرتو قرآن

2ـ از ديدگاه عقيدتى

3ـ در پرتو دانش جديد

هـنگامى كه مساءله طول عمر را به پيشگاه قرآن شريف مى بريم نمونه هايى از انسانها
را مى يابيم كه خداى جهان آفرين در مورد آنان چنين مقرر فرموده است كه قرنهاى طولانى
زندگى كنند و اينجاست كه نه تنها طول عمر حضرت مهدى (ع ) يك پديده طبيعى جلوه مى
كـنـد، بـلكه طول عمر انسانهاى معمولى و عادى نيز يك پديده طبيعى جلوه مى نمايد، اينك
نمونه هايى از قرآن شريف :

((
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِث فِيهِمْ أَلْف سنَةٍ إِلا خَمْسِينَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطوفَانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ .))
(83)

يـعـنـى : مـا نـوح را بـه سـوى قـومـش فـرسـتـاديـم ، پـس او در مـيان جامعه خويش ، 950
سـال درنگ كرد و آنان را به سوى حق و عدالت فرا خواند... و آنگاه آن جامعه را در حالى
كه ستمكار و بيداد پيشه بودند، طوفان فرا گرفت .

ايـن آيـه شـريفه بيانگر اين حقيقت است كه تنها، دورانى را كه نوح (ع ) در جامعه خويش
درنـگ كـرد و مـردم را بـه سـوى خـدا دعـوت نـمـود، 950
سـال بـود، حال ، عمر او به هنگامه بعثت چقدر بوده ؟ و پس از طوفان چقدر زيسته است ؟
ايـنـهـا دو دوره نـامـشـخـص ديـگـرى اسـت كـه بـايـد بـه 950
سال افزوده شود تا عمر آن پيامبر بزرگ معلوم گردد.

در روايـتـى از امـام صـادق (ع ) آمـده اسـت كـه : نـوح پـيـامـبـر 2300
سـال زنـدگـى كـرده اسـت . ايـن 2300 سـال بـديـنـگـونـه بـود كـه : 850
سـال پـيـش از بـعـثـت خـويـش زيـسـت و 950 سـال بـه پـيـام رسـانـى گـذرانـيـد و 500
سـال هم پس از طوفان و نابودى ستمكاران بود كه از كشتى معروف خويش فرود آمد. آب
فـروكـش كـرد و بـنـاى شـهـرهـا و زنـدگـى نوين را نهاد و فرزندان خويش را در شهرها
سكونت داد.(84)

و در روايـت ديـگـرى آمـده اسـت كـه : ((نـوح (ع ) 2500
سال زيست .))

بـه هـر حـال روشـن اسـت كه نوح (ع ) اين قرنهاى طولانى را به خواست خدا و در پرتو
اراده او و قدرت بى كرانش ‍ زندگى نموده است .

و از حضرت سجاد (ع ) آورده اند كه فرمود:

((فى القائم سنة من نوح و هى طول العمر.)) (85)

يـعـنـى : در قـائم مـا خـانـدان وحـى و رسـالت ، نـشـان و شـيـوه اى از نـوح (ع ) است و آن
طول عمر مى باشد.

2ـ و نـيـز قـدرت بى كران خدا در تحقق خواست حكيمانه اش و به فرمان در آوردن طبيعت ،
در داستان حضرت يونس ‍ (ع ) تجلى مى كند كه مى فرمايد:

((الْتَقَمَهُ الحُْوت وَ هُوَ مُلِيمٌ
فَلَوْ لا أَنّهُ كانَ مِنَ الْمُسبِّحِينَ
لَلَبِث فى بَطنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
.))
(86)

يـعـنـى : و ماهى دريا او را به كام خود فرو برد در حاليكه مردم ملامتش مى كردند و اگر
نـه ايـن بـود كـه از سـتـايـشگران خدا بود، بى ترديد تا قيامت مى بايست در شكم ماهى
بماند.

از ظاهر اين آيه شريفه دريافت مى گردد كه اگر حضرت يونس (ع ) از ستايشگران خدا
نـبـود و در شـكـم مـاهى خدا را ستايش نمى كرد، در همانجا زنده و پاينده تا روز رستاخيز
به اراده خدا مى ماند.

و ايـنـكـه بـرخـى از مـفـسران گفته اند كه : شكم ماهى آرامگاه او بود و جسدش در آنجا تا
قيامت مى ماند، سخنى است برخلاف ظاهر آيه .

در تفسير كشاف آورده است كه : ظاهر آيه شريفه كه مى فرمايد: ((للبث فى بطنه ))
ماندن به صورت زنده است و زندگى در آنجا تا روز رستاخيز مى باشد.(87)

و نظير اين مطلب را تفسير بيضاوى نيز دارد.(88)

بـه هـر حال شايد معناى آيه شريفه اين باشد كه آن پيامبر بزرگ تا روز رستاخيز در
شكم ماهى و با زنده ماندن ماهى زندانى مى گشت .

و بـديـن سـان از اين آيه شريفه ، استفاده مى شود كه خداوند مى تواند در جايى كه نه
هـوايـى جـريان دارد و نه غذا و نه چيزى از ضروريات زندگى و ادامه حيات موجود است ،
انـسـانـى را از مـرگ حفظ كند و نه تنها او را زنده بدارد كه از هضم شدن در شكم ماهى و
تـجـزيـه شـدن و جـزو پـيـكـر آن مـوجود بزرگ دريايى و آبزى شدن نيز، طى ميليونها
سال ، حراست و حفاظت كند.

ايـنـك ! ايـن خـداى تـوانـا، آيا قادر نيست كه ((ولى )) خويش را از مرگ محافظت و صدها
سال عمر پرافتخار ـ به منظور اهدافى والا به او ـ ببخشايد؟