بازگشت

عناوين تقوا كه مؤمن با آنها امام زمان (ع) را ياري مي كند


بنابراين مؤمن در تحصيل صفت تقوا با چند عنوان امام (عليه السلام)را نصرت و يارى مى نمايد ، كه در هركدام نفعى است نسبت به وجود مبارك امام (عليه السلام) در همه جهاتى كه بيان كرديم .



عنوان اوّل : از بزرگترين و مهمترين امورى كه آنحضرت از جانب خداوند جلّ شأنه دارند هدايت بندگان و ارشاد آنها بسوى خير و صلاح است ، تا آنكه در طريق حقّ ثابت قدم بوده و از اهل آن بشوند .



پس هر گاه انسان يك نفر از بندگان را هدايت و ارشاد كند تا آنكه از اهل خير و صلاح شود ، اگر چه در واقع رسيدن او به درجه و رتبه صلاح از افاضه خود ايشان از جانب خداوند جلّ شأنه مى باشد ، لكن به همان مرتبه ظاهرى كه انسان در هدايت او وسيله شده است امام (عليه السلام)را يارى كرده است ، و در اين امر فرقى نمى كند كه انسان ديگرى را ارشاد و هدايت به صلاح و تقوا نمايد يا خودش را اصلاح نموده و با تقوا شود ، پس خود او هم يكى از آنهائيست كه امام (عليه السلام)بايد او را به خير و صلاح هدايت و ارشاد فرمايند .



و چون تقواى واقعى چه ظاهرى و چه قلبى موقوف به تحصيل معرفت و علم به دستورات ائمّه اطهار (عليهم السلام)ــ دستوراتى كه در بيان حقيقت تقوا و وظائف و آداب آن است ــ، و به تبعيت و پيروى و عمل به آن دستورات است روشن است كه اين معرفت و عمل و تبعيّت با احياء امر ائمّه اطهار(عليهم السلام) و احياء اخبار و احاديث آنها و تضييع نشدن اوامر شان نسبت به اين بنده متّقى ، و ابقاء و اظهار آن اخبار حاصل شده و تحقّق پيدا مى نمايد.



و اين احياء و ابقاء از بزرگترين و مهمّترين اقسام نصرت نسبت به امام(عليه السلام)است كه مورد رضايت و محبوبيّت ايشان بوده ، و تأكيد زيادى به آن شده است .



عنوان دوّم : آنكه در مقام هدايت هدايت عملى چندين برابر هدايت گفتارى مؤثر است و اثر واقعى دارد ، بلكه هدايت گفتارى بدون هدايت عملى چندان اثرى پيدا نمى كند ، پس هرگاه كسى اهل تقوا شد همان آثار ظاهرى تقواى او موجب تنبّه و تذكّر و هدايت ديگران مى شود .



و ان شاء الله تعالى بيان خواهد شد كه هدايت بندگان از انواع نصرت و يارىِ ولىّ الله در امر دين است ، و به اين مطلب در « كافى » در باب « ورع »( [6] ) و باب « علم »( [7] ) تصريح شده است .



عنوان سوّم : آنكه هر گاه بنده مؤمن واقعاً به وصف تقوا متّصف شد و آثار كمال از او ظاهر گرديد ، اين موجب عزّت و شرف امام (عليه السلام)است ، چنانچه وارد شده : « كُونُوا لَنا زَيناً و لا تَكُونُوا لَنا شَيناً ».( [8] )



واضح است كه كمال فرزند موجب عزّ و شرف پدر است ، و كمال عبد موجب عزّ و شرف مولى است ، و كمال مصاحب و دوست ــ و هر چه متعلّقات انسان باشد ــ موجب شرف و عزّ انسان است ، و همه اين انتسابات ما بين امام (عليه السلام)و مؤمنين ثابت است ، و اخبار زيادى در اين مورد وارد شده است.( [9] )



عنوان چهارم : آنكه مراتب تقواى واقعى بر آن وجهى است كه از ائمّه اطهار (عليهم السلام)وارد شده است ، بنابراين چنانچه هر شخص مؤمن واقعاً در پى تحصيل تقوا باشد ، حتماً بايد افعال و اقوال آنها(عليهم السلام)را كاملا تبعيّت نمايد و در اين تبعيت و پيروى تسليم شدن به امر آنها و تعظيم شأن جليل آنها(عليهم السلام)حاصل مى شود ، و اين امر نسبت به ظاهر گرديدن مقام رفيع آنها نصرت و يارى كاملى است .



عنوان پنجم : آنكه بنده بواسطه اتّصاف به وصف شريف تقوا در زمره اولياء و شيعيان واقعى آنها(عليهم السلام)داخل خواهد شد ، و همين دخول در زمره در دوستان و اولياء آنها ــ كه موجب زيادتى عدد آنها است ــ نصرتى آشكار است ، و اين نصرت نسبت به عزّ و شرف آنها است ، و مؤيّد اين هم حديث نبوى (صلى الله عليه وآله)است كه فرمود :



« تناكحوا و تناسلوا تكثروا فإنّي اُباهي بكم الاُمم يوم القيامة و لو بالسقط ».( [10] )



كه آنحضرت : زياد شدن عدد شما اُمّت را ــ ولو سقطى باشد ــ موجب مباهات خود در ميان اُمّتهاى ديگر مى داند .



عنوان ششم : به مقتضاى اخبار زيادى وجود اهل تقوا در هر مكانى و مجمعى موجب رفع بلا و نزول رحمت است ، ولو اينكه اهل آن مكان مستحق عذاب و بلا باشند ، به طورى كه اگر وجود آنها نباشد بلا نازل مى شود .



و اين عنوان نصرت كاملى است نسبت به امام (عليه السلام)در مقام ظهور آثار وجود مباركش ، چرا كه همه فيوضات الهيّه به يمن وجود مبارك حضرت ولىّ الله (عليه السلام)نازل و مقدّر مى شود ، و آن فيوضات از طرف آنحضرت (عليه السلام)در هر مكانى و مجمعى بخاطر وجود شيعيانشان كه از اهل تقوا مى باشند افاضه مى شود ، كه اگر تقواى آنهانباشد اعمال قبيحه ديگران مانع از ظهور آن آثار مى شود ، پس افراد متّقى بواسطه تقواى خود امام (عليه السلام)را در افاضه اين فيوضات نصرت و يارى مى كنند .



عنوان هفتم : آنكه تقوا يارى است نسبت به آنحضرت (عليه السلام)در مقام دفع ضرر از متعلّقانشان ــ يعنى جهّال از دوستان ايشان ــ به خاطر آنكه گفتيم: اگر اهل تقواى از دوستان و شيعيان نباشند بلا و نقمت بر غير آنها وارد مى شود .



عنوان هشتم : آنكه هرگاه بنده مؤمن تقواى حقيقى پيدا كرد و به درجه كمال رسيد ، خداوند متعال بعضى از كرامات را در برخى از مواقع از آنها ظاهر مى فرمايد ، و هر گاه مردم كراماتى را كه از شيعيان حضرت ولىّ الله صلواة الله عليه ظاهرمى شود ديدند ، موجب كمال و استحكام عقيده و معرفت و محبّت آنها نسبت به وجود مبارك آنحضرت (عليه السلام)مى شود .



بنابراين اين نصرت است هم نسبت به عزّ و شرف ايشان كه هم در نظر اخيار و هم در نظر اغيار ظاهر مى شود ، و هم نصرت است براى متعلّقان و دوستان ايشان ، زيرا موجب ثبات و بقآء آنها در طريق ولايت آنها و صراط مستقيم حق است .



عنوان نهم : آنكه هر گاه بنده مؤمن واقعاً اهل تقوا شد محل وثوق و اعتماد ما بين بندگان مى شود ، و به اين سبب هر چه بگويد يا خبر دهد مورد اطاعت واقع مى شود ، پس تقواى او نصرت است نسبت به احياء و ابقاء احاديث و اخبار ائمّه معصومينصلواة الله عليهم اجمعين .



و همچنين موجب نشر فضائل آنها و تقويت قلوب مردم در معرفت و محبّت با ائمّه (عليهم السلام)بوسيله اين احياء و انتشار كه از اثر تقواى او است مى شود ، حتّى آنكه در حقّ بعضى از بزرگان و موثّقين از اصحاب اين مضمون وارد شده است كه : « لولا هؤلاء لاندرست آثارنا ».( [11] )



عنوان دهم : آنكه تقواى مؤمن نسبت به شيعيان و دوستان امام (عليه السلام)در امر آخرت آنها نيز نصرت و يارى است ، زيرا بواسطه اعتماد و وثوق به آنها ــ يعنى به اهل تقوا ــ به فيض جماعت آنها در نماز فائض مى شوند .



عنوان يازدهم : آنكه تقواى مؤمن نصرت است نسبت به ولىّ الله صلواة الله عليه در امر دنياى شيعيان و دوستان ايشان ، زيرا بواسطه اعتماد به قول آنها در امر نكاح و طلاق و شهادات و امثال اين اُمور ، اُمور دنيوى آنها نيز منظم مى گردد .



عنوان دوازدهم : آنكه تقواى مؤمن يارى است نسبت به ظهور مراتب شئونات و كمالات حضرت ولىّ الله (عليه السلام)در قلب خودش مى باشد . زيرا تقواى حقيقى وقتى محقق مى شود كه ما بين تقواى ظاهرى و قلبى جمع شود ، و هر گاه قلب بوسيله وصف تقوا از رذائل ــ كه اصل و عمده آنها حبّ دنيا است ــ پاك شد ، دل منوّر مى شود ، همچون چشمى كه باز شده و نور خورشيد و جلال او را ديده و به كمال او عارف شود دل مؤمن متقى بينا مى شود ، و به جلال و كمال امام (عليه السلام)عارف و بصير مى گردد ، و مرتبه نورانيّت ايشان در نزد او ظاهر مى شود ، و قلب او نسبت به جلال و مقام رفيع ايشان خاضع و خاشع مى شود .



و اين عنوان هم نصرت قلبى و هم نصرت جسمى مى شود ، بر حسب آنچه در تحصيل اسباب تقوا سعى مى كند ، تا آنكه موجب بصيرت و نور قلبى شود .



بلكه بنابراين عنوان علاوه بر آنكه تقواى حقيقى سبب ظهور مراتب كماليه آنها در قلب خود او مى شود ، وسيله ظهور اين مراتب از براى ديگران نيز مى شود ، به خاطر آنكه در بعضى از اخبار وارد شده است :



« هر گاه قلب به تقواى از حبّ دنيا و آثار آن متّصف شد پس خداوند بر زبان او كلمات حكمت را القاء مى كند ، كه حسن كلمات مورد تعجّب شنوندگان مى شود ».( [12] )



پس بنده مؤمن بعد از اينكه بوسيله نور تقوا در قلب خود نسبت به شئونات و مقامات رفيعه آنها (عليهم السلام)بصيرت و بينائى كامل پيدا نمود پس زبان او به آنچه در قلب ظاهر گرديده ناطق و گويا مى گردد ، و با بيان او حجّت و دليل فضل و كمال آنها بر دوستان ظاهر و هويدا شده و به آن منتفع و هدايت مى شوند ، و بر دشمنان اتمام حجّت شده و موجب رغم انف آنها مى گردد .



پس به اين عنوان تقوا هم نسبت به ظهور مقام امام (عليه السلام)در نظر دوستان و دشمنان نصرت مى شود ، و هم نصرت مى شود نسبت به شيعيان و دوستان ايشان كه به سبب آن در صراط مستقيم ثابت مى مانند ، و از فتنه اتباع شيطان رجيم سالم مى مانند.



و همين عنوان از تقوا يكى از وجوهى است كه در معنى و مراد از نصرت قلبى در هر مقام وارد شده است ، چنانچه در بعضى از اخبار فضيلت نصرت و يارى امام (عليه السلام)ذكر شد ، و بعضى ديگر از وجوه در معناى نصرت قلبى در كيفيّت هشتم ان شاء الله تعالى خواهد آمد .



عنوان سيزدهم : آنكه تقواى مؤمن نسبت به حقوق و اموال امام (عليه السلام)نصرت است ، زيرا هرگاه بنده واقعاً با تقوا شد ، پس آنچه از حقوق واجبه ماليّه امام (عليه السلام)به او تعلّق گيرد ــ كه در امر خمس واجب مى شود ــ در هر موردى كه به رضاى آنحضرت قطع پيدا كند انفاق مى نمايد ، بر حسب آنچه در جاى خود بيان شده است .



و از جمله مواردى كه مورد رضاى امام (عليه السلام)است ــ از حقوق واجبه و غير واجبه( [13] ) ــ مقامى است كه احياء امر ايشان شود ، و در چنين موردى نصرت و عزّ و شرف ايشان هم حاصل مى شود ، كه بواسطه امر تقوا سهم ديگر از خمس را در مورد سادات از شيعيان ايشان انفاق مى كند . و نيز حقّ زكات را به عوام دوستان ايشان انفاق مى كند ، و همچنين بواسطه اعتماد به او بسا از اين حقوق نزد او آورند ، و او به اهلش و موردش بر وجه مزبور برساند .



پس بنابراين نصرت و يارى كرده نسبت به شيعيانى كه آن حقوق را اداء مى كنند و به فيوضات و آثار دنيوى و اُخروى آن فائز مى شوند ، و هم نسبت به شيعيانى كه نيازمندند ، پس اصلاح امر آنها مى شود و در فرج واقع مى شوند ، پس همه اين خصوصيّات نصرت و يارى است نسبت به ولىّ الله صلواة الله عليه ، و در مورد متعلقان ايشان كه به وسيله تقواى مؤمن نصيب او شده است .



عنوان چهاردهم : آنكه چون وارد است در اخبار و واضح است در انظار كه از آثار تقوا هيبت و عزّت الهى است كه در حال مؤمن ظاهر مى شود ، و در دل منافقين و اشرار تأثير مى كند كه از او خائف و ترسان مى شوند ، پس بسا باشد به اين سبب منكرات دفع شود ، و حدود الهى اقامه گردد ، و شرّ اشرار و فسّاق از اخيار مى شود ، و همه اينها نصرت و يارى امام (عليه السلام)در امر دين است ، چنانچه در كيفيّت چهارم ان شاء الله تعالى بيان خواهد شد .



عنوان پانزدهم : آنكه از جمله شئونات و مقامات رفيعه امام (عليه السلام)ــ كه آثار و بركات آن به شيعيان و دوستانشان اختصاص دارد ــ دعاو شفاعت آنحضرت (عليه السلام)است ، كه به اين وسيله خداوند اعمال آنها را قبول فرموده ، و نقصان آن اعمال را اصلاح ، و از سيّئات آنها عفو مى فرمايد ، كه اگر شفاعت و دعاى ائمّه اطهار (عليهم السلام)در حقّ اوليائشان نباشد هر آينه در دنيا و آخرت در سختى ها و نقمات الهى هلاك خواهند شد ، و از ثوابهاى آن اعمال و حسنات محروم خواهند شد ، و اين امر در روايات بسيارى بيان شده است.( [14] )



و تأثير دعاى امام (عليه السلام)در اعمال دوستان بر وجه مزبور نسبت به عبادات و اعمال صالحه آنها چنين است كه دوستان آنها در مقام عبادت و اهتمام در تكميل آن به حسب شرايط ظاهرى و باطنى هر چند نهايت سعى و كوشش را بكنند مَثَل آن عبادات صحيح و كامل مانند قطعه مسى است كه هر گاه كيميا به آن برسد ، قدر و قيمت پيدا مى نمايد طورى لياقت پيدا مى كند كه براى سلاطين و عمارات عالى آنها زينت و زيور مى شود ، و بدون كيميا قدر و قيمت آن ناچيز است و به آن مرتبه نخواهد رسيد .



پس همچنين است آن اعمال هر گاه به دعاى امام (عليه السلام)مقرون شود از جهت قبولى آنهاپيش خداوند مقام و مرتبه آنها جليل و بلند خواهد بود ، به گونه اى كه مؤمن بخاطر زينت يافتن به آنها ، و نيز بواسطه تزكيه و تكميل شدن نفس او به آنها لايق مى شود كه در مقامات عاليه جنان در رضوان و در جوار قرب الهى داخل شود ، و در زمره اولياء طاهرين (عليهم السلام)بوده ، و با آنها در مسكن آنها قرار گيرد ، و به نعمتهاى آنان متنعّم شود .



امّا تأثير دعاء امام (عليه السلام)نسبت به معاصى و گناهان مَثَل آن مانند ترياقى است كه به شخص مسمومى مى دهند ، و بواسطه آن اثر زهر از بين مى رود و از هلاكت سالم مى ماند ، پس همچنين است دوستان كه به جهت دعاى امام (عليه السلام)گناهانشان بخشيده و از هلاكتى كه در اثر معاصى است ــ به آنكه ايمان آنها فاسد و زائل شود ــ سالم بمانند ، چرا كه بعضى از معاصى و گناهان چنين اند كه گرچه به ظاهر صغير و كوچك ديده مى شود و لكن نزد خداوند عظيم و بزرگ است ، و موجب سلب ايمان و كفر و شرك و ضلالت مى شود ، پس بوسيله دعا و طلب مغفرت امام (عليه السلام)از شرّ چنين معاصى و از چنين هلاكتى سالم مى ماند .



و با اين بيان روشن شد كه يك وجه در مراد و معناى بعضى از اخبارى كه وارد شده است كه : « فائده صله نمودن مؤمنين با امام (عليه السلام)به مال خود تطهير و تزكيه آنها مى باشد» ،( [15] )كه اين تزكيه نسبت به اعمال صالحه آنها آن است كه آنچه ناقص باشد رفع نقصان مى شود ، و آنچه تمام و كامل باشد رفعت قدر پيدا مى نمايد ، به وجهى كه بيان شد كه چون مسى است كه به كيميا طلا شود .



و نسبت به قلوب آنها آن است كه آن ظلمتهائى كه از آثار معاصى پيدا شده است رفع مى شود ، پس اخلاق آنها نيكو مى شود ، و ايمان آنها در قلوب از فساد سالم مى ماند .



و نسبت به جسم آنها آن است كه از بسيارى از بليّات و آفات سالم مى ماند .



و نسبت به مال آنها آن است كه مال آنها گوارا و با بركت مى شود ، و از بسيارى از خطرات مانند شرّ حسودان و صاحبان چشم بد و امثال اينها سالم مى ماند .



چنانچه در اين آيه شريفه هم (خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرهُمْ وَ تُزَكّيهِمْ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلوتَك سَكَنٌ لَهُمْ )( [16] ) اشاره به اين نوع تزكيه شده است ، كه حاصل مضمون آن اينست كه : گرفتن اموال بندگان و دعاى ايشان در حقّ آنها سبب تزكيه و تطهير آنها مى شود ، و سبب سكون و آرامش قلوب آنها ــ از آنچه سبب اضطراب قلب است از شكوك شيطانى و شبهات نفسانى ــ مى شود.



پس لازمه كمال ايمان و معرفت به اين مقام نسبت به امام (عليه السلام)آن است كه بنده مؤمن به عمل صالح خود مغرور نشود ، و براى او در عمل هر چند به نظر او بزرگ و زياد آيد عُجب حاصل نشود .



و بنابراين هر چند تقواى او كامل باشد كمال سعى را بنمايد ، و آنچه كه لازمه مودّت واقعى و موالات حقيقى نسبت به امام زمان (عليه السلام)است به عمل آورد ــ چه در مال خود يا به زبان يا به فعل يا هرنحو ديگرى كه ممكن شود ــ تا آنكه بوسيله اين مرتبه موالات مورد دعاى حضرت واقع شده ، و بوسيله آن قلب و جسم او و اعمال و صفات و مال از جميع قذارات ظاهرى و باطنى دنيوى و اُخروى تزكيه و تطهير شود.



البتّه به بعضى از كيفيّات مودّت و نصرت با آنحضرت در فصل سوّم اشاره خواهدشد .



ولكن بسا شود كه بنده بواسطه زيادى گناهان يا كوچك شمردن فرائض الهى قابليّت تأثير دعاى معصوم در حالش از او سلب مى شود ، چنانچه در اين آيه كريمه است :



( اِسْتَغْفَرْ لَهُم اَو لاتَسْتَغْفِر لَهُمْ اِن تَسْتَغْفِر لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فلَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ ).( [17] )



و همچنين از او قابليّت تأثير مواعظ بالغه رسول و امام (عليهما السلام)سلب مى شود ، چنانچه در اين آيه مباركه است : ( ء اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لايُؤمِنُونَ ).( [18] )



پس با اين حال نه دعا در حقّ چنين كسى مى فرمايد ، نه شفاعت براى او مى نمايد .



بنابراين هرگاه بنده مؤمن در تقوا سعى نمايد ، و از اعمال ناپسند و گناهان كبيره و نيز تسامح در فرائض ــ به گونه اى كه سبب استخفاف شود ــ اجتناب كند ، پس با اين حال قابل و لايق شده و جاى اميد هست كه مورد دعا و شفاعت حضرت ولىّ الله صلواة الله عليه واقع شود ، و دعاء و شفاعت ايشان در حقّ او تأثير نمايد .



بنابراين هر مؤمن متّقى به تقواى خود ، امام (عليه السلام) را در وقوع شفاعت و دعا نصرت و يارى كرده است ، و اين در ظهور عزّت و جلال ايشان كه مقرّر است نسبت به مقام رفيع ولايتشان نصرت خواهد شد ، چنانچه در همين عنوان فرمايش حضرت حجّت الله صلواة الله عليه ظهور دارد ــ كه قبلا ذكر شد ــ به اين مضمون كه :



« بپرهيزيد از خداوند ، و يارى نمائيد ما را به بيرون آوردن شما از فتنه اى كه مشرف بر شما شده ، و رو به شما آورده است( [19] ).



عنوان شانزدهم : آنكه از اعظم اقسام نصرت و يارى ايشان دعاى در تعجيل فرج آنحضرت (عليه السلام) مى باشد ، و اينكه از اعظم شرايط تأثير دعا در استجابت ــ به خصوص اين دعا ــ تقوا است ، و در فرمايش نبوى هم مروى است كه :



كافى است از دعا با وصف تقوا آن مقدارى كه كافى است از نمك براى طعام .



البته در اين مورد در كيفيّت هفتم مفصّلا بحث خواهيم كرد.



پس دعاء و طلب فرج آن عاليمقام (عليه السلام)بر و جهى كه به آن واقعاً نصرت آنحضرت حاصل شود در حالتى است كه بنده حقيقتاً داراى وصف تقوا باشد .



بنابراين بنده بواسطه سعى و كوشش در تحصيل تقوا در وقوع اين نصرت كامله نيز سعى مى كند ، خصوصاً اگر در هنگام سعى و كوشش در امر تقوا متذكّر اين امر بود ، و خصوصاً قصد نصرت نمايد ، و اين مطلب نيز در كيفيّت پنجم و هفتم ذكر مى شود .


پاورقي

[6] ــ كافى ج2 ص76.



[7] ــ كافى ج1 ص30.



[8] ــ ترجمه: براى ما زينت باشيد ، و براى ما مايه ننگ و عار نشويد. بحارالانوار ج71 ص31 حديث3 با اندكى تفاوت.



[9] ــ رجوع شود به بحارالانوار ج36 ص4 باب «انّ الوالدين رسول الله واميرالمؤمنين(عليهما السلام)».



[10] ــ جامع الاخبار ص 101 .



[11] ــ ترجمه : اگر اين اصحاب نبودند هرآينه آثار ما كهنه و مندرس مى شد .( وسائل الشيعة : ج27 ص142 حديث33429 با اندكى اختلاف) .



صـ بحارالانوار ج70 ص249 حديث25 با اندكى تفاوت.



[13] ــ حقوق غير واجبه حقوقى است كه در جمله اى از اخبار وارد است كه : هر كس در طىّ سال بايد از مال خود چيزى در وجه امام (عليه السلام)و در امور ايشان انفاق نمايد ، غنى به قدر غناء خود و فقير به قدر فقرش و فضل آنهم بسيار است . «منه ره»



[14] ــ رجوع شودبه بحارالانوار: ج27 ص198 حديث62 ، وص308 باب8 ، وص311 باب9.



[15] ــ كافى ج1 ص38 حديث7.



[16] ــ سوره توبه : آيه103 .



[17] ــ ترجمه: خواه بر آنان طلب آمرزش كنى يا استغفار نكنى ، اگر هفتاد مرتبه بر آنان طلب آمرزش كنى خداوند هرگز آنان را مورد غفران خود قرار نمى دهد.(سوره توبه آيه80) .



[18] ــ ترجمه: خواه انذار كنى و بترسانى آنها را يا نترسانى آنها را ، آنان ايمان نمى آورند.(سوره بقره آيه 6).



[19] ــ به صفحه 29 مراجعه شود