بازگشت

خلوص كامل و حقيقي


وجه سوّم آنكه در مقام عبادت قصد واقعى او هيچ امرى نباشد ، و در واقع در قلب بنده جز رضاى الهى چيز ديگرى نباشد ، واين خلوص كامل حقيقى است كه بنده بواسطه آن واقعاً در زمره عبادالله مخلصين داخل مى شود ، و به درجه مخلصين مى رسد .



و لكن منافات ندارد كه بنده با اين درجه از خلوص و در همين حال خلوصش كمال رغبت و اشتياق هم به نعمتهاى الهى در بهشت ــ حتّى به نعمتهاى جسمانيه آن ــ بلكه به نعمتهاى دنيوى هم ــ كه جمله از آنها در نظر او محبوب و مطلوب باشد ــ داشته باشد ، و همچنين از عذاب الهى در جهيم ــ بلكه از شدائد دنيويه نيز ــ خائف و ترسان باشد ، بواسطه آنكه خلوص او در مقام عبادت و بندگى است كه در اين مقام جز رضاى الهى هيچ امر ديگرى را ملاحظه نمى كند .



و امّا نعمتهاى الهى در بهشت و نعمتهاى دنيوى را در حالى كه سبب غفلت او از ذكر الهى نشود آنها را از فضل و رحمت واسعه حضرت احديت جلّ شأنه سئوال مى نمايد ، و همچنين نجات از عذاب او در جهنم و از شدائد دنيوى را از جود و عفو او سئوال مى نمايد ، بدون آنكه هيچ يك از اينها را در حال عبادت در قصد و نيّت خود ملاحظه كرده و به نظر آورد .



چنانچه حال اولياء الله چنين بوده ، و شرح حال مناجات آنها و فقرات دعاهاى آنان قوى ترين شاهد بر اين مطلب مى باشد.



علاوه بر آن اين اشتياق و رغبت ، و اين حالت خوف و ترس ، و اين سئوال و طلب از فضل و رحمت الهى خود فى نفسها امرى محبوب و مرضى عند الله است ، و از لوازم همان مقام خلوص حقيقى مى باشد ، به خاطر آنكه بعد از آنى كه بنده در طلب رضاى الهى مقام خلوصش چنان شد كه زحمت و مشقّت عبادت را تحمّل مى نمايد ، پس خلوص او در هر مقامى چنين خواهد بود ، و در هر چيزى كه بداند رضاى الهى و وسيله رضا جوئى او است در حصول آن سعى و كوشش خواهد كرد.



و از بزرگترين وسائل آن ــ يعنى رضا جوئى او ــ همان دعا و طلب از فضل او و تذلّل در نزد او است ، حتّى در امور جزئى دنيوى كه آنها را هم از خداوند سئوال نمايد به قصد و غرض آنكه كمال تذلّل و احتقار و مسكنت را در جنب جلال و كبريائى حضرت واجب الوجود جل شانه نموده باشد.



و اين درجه از خلوص نيز در چند عنوان ذكر مى شود:



عنوان اوّل: عنوان شكر گذارى از نعم الهى است .



عنوان دوّم: حياء است .



عنوان سوّم: مسكنت و اظهار فقر و حاجت است .



عنوان چهارم :حبّ است .



عنوان پنجم: خشوع و و خضوع و خشيت و ترس است ، و اينكه ذات مقدّس الهى در مقام ملاحظه كبريائى و عظمت و جلال و مجد و بزرگوارى او براى اين عنوان اهليّت دارد .



چنانچه سرور صدّيقين و امام المتّقين حضرت علىّ عليه صلواة المصلين در مناجات خود اظهار مى كنند:



« إلهي ما عبدتك خوفاً من نارك ، و لا طمعاً في جنّتك ، بل وجدتك أهلا للعبادة فعبدتك ».( [28] )





درجات سه گانه نيّت در انتظار و ظهور حضرت قائم (عليه السلام))و بر همين منوال است امر در انتظار فرج كه افضل و احبّ عبادات الهى است كه نيّت و انگيزه در آن بر اين درجات سه گانه مى باشد .



درجه اول : بعضى از بندگان عمده غرض و داعى آنها در انتظار فرج حضرت صاحب الأمر صلوات الله عليه اشتياق به سوى آنچه در زمان ظهور است ، مثل زيادى نعمتهاى الهى و وسعت در امور زندگى ، و رفع شدائد و سختيها و بلاهاى دنيوى ، و اين خود بر دو نوع است :



نوع اوّل : آنكه غرض و هدف مجرّد رسيدن به همين جهات مزبوره است ، به گونه اى كه اگر چنانچه در همين حال از براى او اين جهات اصلاح شود ، يعنى خداوند به او وسعت و كثرت در نعمتهاى خود عطا فرمايد ، و از او سختيها و بليّات را دفع نمايد ، پس آن حال اشتياق از او زائل مى شود ، و به كلّى از ذكر آن حضرت(عليه السلام) و از تذكر امر فرج و ظهور ايشان غافل مى گردد ، و از همّ و غصّه آن منصرف خواهد شد .



پس اگر عمده غرض در آن اشتياق بر اين وجه باشد بطور كلّى از عنوان خلوص خارج خواهد بود ، و به فيوضات مقرّره از براى انتظار فرج فائز نخواهد شد ، ودر اين انتظارش از اهل دنيا خواهد بود.







چنانچه در «كافى» از ابى بصير از حضرت صادق (عليه السلام)روايت كرده كه گفت: عرض كردم: كى فرج خواهد شد؟



فرمود: « وأنت ممّن تريد الدنيا ؟» يعنى: «قصد و اراده تو در طلب اين امر دنيا است؟».



بعد فرمود:« هر كس به اين امر معرفت پيدا نمايد پس به تحقيق از براى او فرج حاصل شده است ، بواسطه انتظار فرج الهى».( [29] )



و نوع دوّم : آنكه غرض او از اشتياق داشتن او به آن جهات مزبوره به ملاحظه آن است كه آن فرجهاى عظيمه و آن نِعَم كثيره مخصوص آن زمان است ، و چيزى است كه آن را خداوند ازبراى اولياء مقرّبين او صلوات الله عليهم اجمعينپسنديده است .



و اين حال اشتياق به اين عنوان اگر چه فى نفسه امرى محبوب عندالله است ، چنانچه مضمون حديثى است كه از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام)روايت شده كه فرمود:



« ما اهلبيت در مقام رضاى الهى چنانيم كه اگر خداوند فقر را بر ما مقرّر كند دوست مى داريم ، واگر وسعت و غنا مقّرر نمايد آن را نيز دوست مى داريم».



و در روايت ديگرى نقل شده است كه: چون خداوند عالم براى حضرت ايّوب (عليه السلام)بعد از كشف و رفع بلا ملخ طلا نازل كرد ، آنحضرت (عليه السلام)تمام دانه هاى آن ملخها را از اطراف بر مى داشتند ، حضرت جبرئيل (عليه السلام)عرض كردند خوب در ضبط آنها اهتمام داريد ، فرمود: چونكه عطاى پروردگار من است .( [30] )



پس از اينگونه احاديث ظاهر مى شود كه هرگاه بنده نِعَم دنيوى را به اين عنوان كه آن عطائى است كه خداوند به رضاى خود مرحمت فرموده است ، دوست داشته باشد ، اين دوستى از موضوع اخبارى كه در مذمّت دنيا و دوست داشتن آن وارد شده است خارج است .



و چونكه همه نعمتهاى الهى كه در زمان فرج آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين وعده داده شده است ، خداوند آنها را بر اولياء مقربين خود پسنديده است ، و براى آنها گوارا قرار داده است ، پس اشتياق به سوى آنها و در انتظار ظاهر گرديدن آنها بودن به اين عنوان مزبور محبوب و مرضى الهى خواهد بود ، چراكه بنده در اين اشتياق و انتظارش رضاى الهى را ملاحظه دارد ، و لهذا به همه فيوضات و مثوبات مقرّره براى انتظار فرج فائز خواهد شد.



لكن اين نوع قصد و غرض درجه اوّل خلوص در امر انتظار فرج مى باشد ، بواسطه آنكه نهايت اين غرض طلب نِعَم و منافع دنيوى است كه برگشت به خود او مى شود.







درجه دوّم آن است كه عمده غرض در اشتياق به فرج آن حضرت(عليه السلام)و انتظار كثرت و وفور علوم و معارف و حكمتهاى الهى باشد.



زيرا علومى كه درآن زمان ظاهر مى شود ما فوق تمام علومى است كه از اوّل عالم تا آن زمان ظاهر شده ، و نيز آنكه در آن زمان هركس به كمال علم خود از ديگرى بى نياز است ، و در تفسير اين آيه مباركه (يُغْنِ الله كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ )( [31] ) آمده است كه حتّى زنان در خانه هاى خود به احكام دين به درجه علماء كامل عارف و عالم مى شوند ( [32] ).



و عطاى اين كثرت و وفور در علوم بوسيله دست مبارك آنحضرت (عليه السلام)است كه بر سر شيعيان مى گذارند ، و در اين حال عقول آنها كامل مى شود ، چنانچه در روايات متعددى در «كافى» و غير آن وارد شده است.( [33] )



و وسيله ديگر ظاهر فرمودن جمله بيست و هفت حرفى است كه مبناى همه علوم الهى است كه حضرتش افاضه مى فرمايند ، و از اوّل عالم تا كنون همه علومى كه براى هركس ظاهر شده دو حرف از آن بيست و هفت حرف است.



و وسيله ديگر آنچه در قضيّه شمشيرهاى آسمانى است كه براى اصحاب ايشان نازل مى شود كه هزار حرف نوشته شده است ، و از هر حرفى هزار در از علم باز مى شود.



و همچنين است اشتياق به سوى فرج آنحضرت به خاطر آنكه در آن زمان اسباب عبادت به اعلى درجه آن آماده است ، كه هركس بخواهد خداوند متعال را عبادت نمايد و اين به يمن و بركت وجود مقدّس اولياء معصومين (عليهم السلام)و ظهور امر آنها ، و هم نبودن موانع است ، چونكه شيطان و اتباع او همگى مقتول و منقرض مى شوند ، و به خاطر مخذول بودن شياطين ظاهرى ترس از بندگان بر داشته مى شود .



پس هر گاه غرض اصلى و حقيقى در اشتياق و انتظار فرج آنحضرت رسيدن به اين دو مقصد مهّم باشد ــ يعنى كمال معرفت و عبادت ــ روشن است كه در صورت خلوص چندين برابر از درجه اولى كاملتر است ، و به همين جهت به آن فيوضات و ثوابهاى خاصّه انتظار فرج هم به كاملترين درجه فائز مى شود.



و لكن اين درجه هم خلوص كامل نيست ، چرا كه خلوص كامل آن است كه بنده در مقام عبادت هيچ جهت از جهاتى كه برگشت به خود او دارد و از منافع راجحه و محبوبه اُخروى است ملاحظه ننمايد


پاورقي

[28] ــ ترجمه : خدايا تو را بخاطر ترس از آتش تو و نه بخاطر طمع براى بهشت تو عبادت نكردم ، بلكه تو را اهل براى پرستش يافتم و عبادت كردم.(بحارالانوار ج41 ص14 حديث 4).



[29] ــ كافى ج1 ص372 حديث 3.



[30] ــ بحارالانوار ج12 ص352 حديث22.



[31] ــ ترجمه : خداوند هركس رابه رحمت واسع خودبى نياز خواهد كرد (سوره نساء آيه130)



[32] ــ بحارالانوار ج52 ص309 .



[33] ــ بحارالانوار ج51 ص35 و ج52 ص328