بازگشت

غرض از تحرير اين رساله


بديهى است كه اداى فرض نصرت الهى بر وجه مزبور و نيز اداى حقّ رسالت نبوى به عنوان مسطور مهمتر و بزرگتر از آن است كه مثل اين بنده ضعيف حقير بتواند ــ بر آن وجهى كه سزاوار باشد ــ از عهده آن بر آيد .



امّا به مقتضاى كلام الهى :( لايُكَلِّفُ الله نَفْساً اِلاّ وُسْعَها )( [7] ) ، و همچنين به مضمون شريف :« ما لا يدرك كلّه لايترك كلّه »( [8] ) و به فرموده اميرالمؤمنين (عليه السلام)در « نهج البلاغه » :



« فليس أحد و إن اشتدّ على رضا الله حرصه ، و طال في العمل اجتهاده ببالغ حقيقة ما الله أهله من الطاعة له ، و لكن من واجب حقوق الله على العباد النصيحة بمبلغ جهدهم ، و التعاون على إقامة الحقّ بينهم ».( [9] )



پس بنابراين لازم و مهم است هر كس بر حسب امكانات خود ــ در حالى كه اقرار و اعتراف به قصور و تقصير خود دارد ــ در اداء آن حقّ سعى و كوشش لازم را بنمايد ، و هر چند سعى و كوشش او بزرگ جلوه كند ، ولى بايد بداند كه در كنار حقّ عظيم الهى جلّ شأنه و حقّ جليل نبوى (صلى الله عليه وآله) بسى حقير و اندك است .



و از بزرگترين نوع نصرت ايشان احياء و ابقاء امر آنها و تحبيب قلوب دوستان ، و دعوت و هدايت آنان بسوى امر اهل بيت(عليهم السلام) است و اين عنوان با نوشتن و تأليف فرمايشات آنها خصوصاً آنچه مربوط به فضائل و مناقب و شئونات و خصائص آنها است حاصل مى شود .



و بهمين جهت بوسيله الهام الهى جلّ شأنه و توفيق و يارى او در خاطر قاصر اين عبد ضعيف محمّد باقر الشريف « فقيه ايمانى » غفر له الله اللطيف چنين آمد كه در اين چند ورقه كيفياتى كه به آنها عنوان نصرت و مودّت مزبوره تحقّق پيدا مى كند ذكرشود ان شاء الله تعالى واز جهت تيمّن اين رساله شريفه را « لواء انتصار فى كيفية نصرة الانصار لحجة الله الغائب عن الابصار» ناميدم .



و اينك با يارى خداوند متعال شروع در مقصود مى كنيم ، و مقصود در ضمن دو باب( [10] ) بيان مى شود :



باب اوّل :در بيان كيفيّت حصول نصرت الهى كه بنده مؤمن بايد در امر دين نسبت به وجود مبارك حضرت صاحب الأمر (عليه السلام)نصرت و يارى نمايد .







باب اوّل :مشتمل بر سه فصل است :



فصل اوّل :در بيان احاديث وارده در فضل نصرت و يارى ائمّه أطهار (عليهم السلام).



فصل دوّم :دربيان روشهاى نصرت و يارى امام زمان (عليه السلام)در امر دين .



فصل سوّم :در بيان طريقه هاى نصرت و يارى حضرت صاحب الأمر(عليه السلام) ، در آن جهت كه راجع به خود ايشان است ، گر چه در واقع برگشت آنهم به يارى در امر دين مى شود .



باب دوّم مشتمل بر دو فصل است :



فصل اوّل : در بيان روايات وارده در تفسير آيه شريفه : (قُلْ لا اَسئَلُكُم عَلَيهِ اَجراً اِلاّ المَوَدَّةَ فِى الْقُربى) از فضل محبّت و مودّت با ذوى القربى ، و در بيان مصداق و مراد از ذوى القربى .



فصل دوّم : در بيان انواع و چگونگى مودّت با ذوى القربى و على الخصوص به وجود مبارك آنحضرت (عليه السلام) و در بيان اسباب و وسائل تحقيق و تكميل مودّت


پاورقي

[7] ــ سوره بقره آيه 286 .



[8] ــ عوالى اللآلى :ج 2 ص 58 حديث 207



[9] ــ ترجمه :هيچ كس به حقيقت اطاعتى كه شايسته مقام خداوند است نمى رسد ، گرچه سخت در بدست آوردن خشنودى خداوند حريص باشد ، و در اين راه آنچه مى تواند سعى و تلاش نمايد . ولى از حقوق واجب خداوند بر بندگانش اين است كه به اندازه قدرت و توانائى خود در خيرخواهى و نصيحت كوشش كنند ، و در راه بر قرارى و اجراى حقّ در بين خودشان همكارى نمايند . ( نهج البلاغه فيض :خطبه 207 )



[10] ــ لازم به توضيح است كه متأسفانه در نسخه خطىّ موجود از مرحوم مؤلف مطالب باب دوّم بيان نشده است. و فقط مطالب باب اوّل به رشته تحرير در آمده است