بازگشت

امکان رجعت به اصل شرقي و ظهور بقية الله و پايان تاريخ از نگا


پس در عصر زمستان فرهنگي غرب با توجه به سازش نسبي آن با اراده ي شرقي در صورت خيزش اين اراده ي وضعيت برزخي چالش تمدني اسلام و شرق با غرب را ايجاد خواهد کرد که در اين ميان اسلام هويت جو در صورت بازگشت به پارسايي و معنويت و گذر از چنبره هاي ماديت، فساد و محيط پريشان فرهنگي ـ اقتصادي که حاصل نفوذ اقتصاد و اخلاق صنعتي در قلمرو سنت هاي انحطاط يافته ي شرقي و اسلامي است، مي تواند به صورت انقلاب اسلامي آماده گر ظهور «بقية الله» (عج) باشد و تاريخ چنان که در اخبار آمده است با قيامت صغري مرحله ي پاياني آخرالزماني خود را آغاز مي کند.

در اين دوران حضور بعد از غيبت و فرج بعد از شدت با مظهريت تام و تمام تاريخ جهان از «اسم الله» که حقيقت اسلام است و اسلام با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده است، به پايان مي رسد. با ظهور همه ي کمالات و حقايق منطوي در حقيقت محمدي (صلي الله عليه وآله) [1] عصر«اسم طاغوت اعظم»که درتمدن غربيومدرنيته وتفکرتکنيکيآن حکومت وآن را اداره و تدبير مي کند نسخ مي شودوآن آيه يشريفه: لمن الملک اليوم لله الواحد القهّار [2] ظهور کلي اين را اعلام ميکند که: هو الذي أرسل رسولَه بالهُدي و دين الحقّ ليُظهِرَه علي الدين کلّه و لو کَرِه المُشرکون [3] و اين چنين نور اعظم الله تبارک و تعالي بر جهان مي افتد. به قول شيخ محمود شبستري:



ظهور کل او باشد به خاتم

بدو يابد تمامي هر دو عالم



در اين جا رستاخيز کبري فرا مي رسد، دوره ي عالم پايان مي يابد و به اعتقاد عرفا تمام کمالات فطرت و بدايت و مبدأ انساني در نهايت و معاد از مقام قوه به مقام فعليت مي رسد و همه ي صور کوفي انحلال و به آخرت يعني ذات الهي انتقال مي يابد و طومار جهان پيچيده مي شود.


پاورقي

[1] حقيقت محمدي (صلي الله عليه وآله) دو ساحت ظهور و بطوني دارد. ساحت ظهوري نبوت و بطوني ولايت است، که اولي با مبعث وجود مقدس حضرت ختمي مرتبت در صدر تاريخ اسلام ختم يافته، و دومي ساحت ولايت است که در وجود امامان معصوم و آخرين آن بزرگواران سلام الله عليهم اجمعين ختم پيدا مي کند، امّا از آن جا که اين ساحت در غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) هنوز در ممکن مستوري است، دور ظهور حقيقت محمدي (صلي الله عليه وآله) که با آدم شروع شده هنوز پايان نيافته است، با ظهور اوست که خاتم ولايت است، تاريخي که با ادواري از آدم تا خاتم بايد تحقّق مي يافت، هنوز کامل نشده تا طومار عالم و پايان تاريخ بسته شود. از اين جا تاريخ اسلام در عصر آخر الزمان در مغاک برزخي مهيبي فرو رفته است که تشخيص حق و باطل در آن تنها از سوي انسان هاي فرد آمده و تشرّف يافته ممکن است. انقلاب اسلامي به نحوي در دنياي برزخي مدرن ما تجديد عهد ثانوي را براي ملل مسلمان فراهم کرد، اين انقلاب مي تواند مقدمه ي نهضتي فراگير جهان اسلام و غرب شود.

[2] غافر: 40 / 16. يعني: «براي کيست حکومت امروز؟ براي خداي يکتاي چيرگي جوي».

[3] التوبة: 9 / 33. يعني «اوست آن که فرستاد فرستاده اش را با هدايت و آيين حق، تا چيره گرداندش بر همه ي آيين ها، هر چند مشرکان نپسندند.».