شباهت با حضرت موسي (ع)
موسي (ع) : دوران حملش مخلي بود .
قائم (ع) : نيز همين طور ، دوران حملش مخفي بود .
موسي (ع) : ولادتش مخفيانه انجام شد .
قائم (ع) : نيز ولادتش مخفيانه انجام شد .
موسي (ع) : از قومش دو غيبت داشت كه يكي از ديگري طولاني تر بود ، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامي كه به سوي ميقات پروردگارش رفت ، مدت غيبت نخستين بيست و هشت سال بود ، چنانكه در روايت شيخ صدوق در كمال الدين به سند خود از عبدالله بن سنان آمده كه گفت : شنيدم ، حضرت ابي عبدالله صادق (ع) مي فرمود : در قائم (ع) سنتي از موسي بن عمران هست . عرضه داشتم : سنتي كه از موسي بن عمران در او هست چيست ؟ فرمود : مخفي بودن ولادتش وغيبت از قومش . گفتم : موسي بن عمران (ع) چند وقت از قوم و اهلش غايب بود؟ فرمود: بيست و هشت سال . [1] و مدت دومين غيبت چهل شب بود ، خداوند متعال فرموده : ( فتم ميقات ربه اربعين ليله ) [2] ؛ كه ميقات (وعده گاه ) پروردگارش چهل شب به پايان رسيد .
قائم (ع) : نيز دو غيبت داشته يكي از ديگري طولاني تر ـ چنانكه گذشت ـ .
موسي (ع) : خداوند تعالي با او سخن گفت و چنين فرمود : ( اني اصطفيتك علي الناس برسالاتي و بكلامي فخذما اتيتك و كن من الشاكرين ) [3] ؛ همانا من به وسيله رسالتها و كلام خودم تو ار بر مردم برتري دادم پس آنچه به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش .
قائم (ع) : نيز همين طور ، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامي كه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند ، چنانكه در بحار از حضرت ابو محمد عسكري (ع) آمده كه فرمود : هنگامي كه پروردگار من مهدي اين امت را بهمن موهبت فرمود ، دو فرشته فرستاد ، او را به سراپرده عرش بردند تا اينكه او را در پيشگاه خداوند عزوجل نگهداشتند ، از جانب خداوند خطاب آمد : مرحبا به تو اي بنده من ؛براي ياري دينم و آشكار نمودن امر و راهنمايي بندگانم ، ( برگزيده شده اي ) سوگند خورده ام كه به ( خاطر ) تو بگيرم و به (راه) تو بدهم و به تو ببخشايم و به تو عذاب كنم . [4]
موسي (ع) : از قوم خود و ديگران از ترس دشمنانش غايب شد ، خداوند عزوجل مي فرمايد : (فخرج منها خائفا يترقب ) [5] ؛ پس از آن (ديار) ترسان و نگران بيرون رفت .
قائم (ع) : نيز از ترس دشمنان از قومش و غير آنها غايب شد .
موسي علي نبينا و آله و عليه السلام وقتي غايب شد ، قومش در منتهاي رنج و فشار و مشقت و ذلت واقع شدند ، كه دشمنانشان پسران آنها را مي كشتند و زنانشان را زنده مي گذاشتند . قائم (ع) : نيز شيعيانش و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاي سخن و فشار و ذلت مي افتند ( تا خداوند كساني را كه ايمان آورده اند پاك كند و كافرين را هلاك سازد ) [6]
در كمال الدين از حضرت باقر (ع) در بيان شباهت حضرت قائم (ع) به جمعي از پيغمبران آمده است كه فرود: و اما روش موسي (ع) ترس مداوم و طول غيبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شيعيان بعد از او بر اثر آزار و خواري كه از دشمنان ببينند تا آنگاه كه خداي عزوجل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را ياري كند و بر دشمنش تاييد نمايد . [7]
و در بحار از شيخ نعماني به سند خود از اميرالمومنين (ع) روايت شده كه فرمود : اين شيعه روزي بيايد كه مانند بزهايي باشند كه شير درنده نداند روي كداميك از آنها دست بگذارد ، عزت آنها از دست رفته و احترامي برايشان نمانده و تكيه گاهي نداشته باشند . [8]
و در همان كتاب از امالي شيخ از اميرالمومنين (ع) آمده كه فرمود : زمين پر از ظلم و ستم خواهد شد تا جايي كه ا حدي كلمه الله را جز مخفيانه نگويد ، سپس خداوند متعال قوم صالحي را خواهدآورد كه آن را پر از قسط و عدل نمايند چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد . [9]
و در همان كتاب در علامات زمان غيبت در حديثي طولاني از امام صادق (ع) آمده كه فرمود : .. و مومن را اندوهناك ، ذليل و خوار خواهي ديد و ببيني كه مومن جز در دلش نتواند باطل را انكار نمايد ، و ببيني كه دوستمان ما را به دروغ نسبت دهند و شهادتشان را نپذيرند ، و ببيني كه حكمران به خاطر كافر ، مومن را خوار نمايد . [10]
و از امير المومنين (ع) در بيان حال شيعيان در آن زمان آمده :
و الله آنچه آرزو داريد نخواهد شد . تا اينكه باطل جويان هلاك ؛ و جاهلان از هم گسيخته شوند و تقوي پيشگان در امان بمانند [11] ـ كه بسيار كمند ـ تا جايي كه براي هر يك از شما جاي پايي نماند، و تا آنجا كه از مردار نزد صاحبش هم در نظر مردم بي ارزش تر شويد . [12]
و در حديث ديگري آمده كه در آن روزگار مومن هر شب و روز تمناي مرگ خواهد كرد . [13] . و اخبار در اين باره بسيار است . ولي بدترين احوال ، زمان خروج سفياني است ، كه در بحار از كتاب غيبت شيخ طوسي به سند خود از عمر بن ابان كلبي از حضرت صادق (ع) آورده كه فرمود : گويا سفياني ـ يا نماينده سفياني ـ را مي بينم كه در رحبه كوفه رحل اقامت افكنده ، و سخنگوي او در ميان مردم اعلام كند : هر كس سر يكي از شيعيان علي (ع) را بياورد ، هزار درهم جايزه دارد . پس همسايه بر همسايه خود حمله مي برد و مي گويد : اين از آنها است ، و سر از بدنش جدا مي كند و هزار درهم مي گيرد ، و البته امارت و حكومت شما در آن روز جز به دست زنازادگان نخواهد بود ، و گويا من آن نقابدار را مي بينم ، عرض كردم ، نقابدار كيست ؟ فرمود : مردي از شما است كه معتقدات شما را قائل شويد او نيست مگر زاده حرام . [14]
مي گويم : خروج سفياني از جمله علائم حتمي پيش از ظهور حضرت قائم ـ عجل الله فرجه ـ مي باشد ، چنانكه روايات بسياري در اين باره آمده است ، او از نوادگان بني اميه ـ لعنهم الله تعالي ـ مي باشد و نامش عثمان به عيينه (عنبسه ) است .
و از امام صادق (ع) روايت است كه فرمود : پسر هند جگر خوار از وادي يابس خروج مي كند ، او مردي ميان بالا ، با صورت وحشتناك و جمجمه ضخيم و آبله آور مي باشد . [15]
تفصيل مطالب در بحار و غير آن مذكور است .
مويس (ع) هنگامي كه قومش در بيابان سرگردان و گم شدند و در ان حال سالها بسر بردند ، هرگاه فرزندي بر ايشان متولد مي شد ، پيراهني بر او بود به قامت خودش ـ مانند پوست بدن ـ اين را طبرسي در مجمع البيان نقل كرده است . [16]
قائم (ع) ، براي شيعيانش در عصر ظهور همين امر خواهد بود ،چنانكه در كتاب المحجه از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود : وقتي قائم ما بپاخيزد زمين به نور پررودگارش روشن مي گردد ، و بندگان از نور خورشيد بي نياز مي شوند و شب و روز يكسان مي گردد ، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر كند و هر سال برايش پسري متولد شود ، و دختري برايش متولد نگردد ، پيراهني به قامتش او را مي پوشاند و هر چه بزرگتر شود آن پوشش نيز بزرگتر مي گردد ، و به هر رنگي كه بخواهد مي شود . [17]
موسي (ع) ، بني اسرائيل منتظر قيامش بودند ، چون كه به آنها خبر داده شده بود كه فرج آنها به دست او است .
قائم (ع) نيز شيعيانش منتظرش هستند ، زيرا كه به آنها خبر داده اند كه فرجشان بر دست آن حضرت است ، و در حرف فاء مطالبي كه بر اين معني دلالت داشت ، گذشت : خداوند تعالي ما را از شيعيان و منتظران و مدافعان و فدائيان آن حضرت قرار دهد ، مولف گويد :
فيارب عجل في ظهور امامنا و هذا دعا للبريه شامل
پروردگارا در ظهور امام ما تعجيل فرماي و اين دعا به سود همه بندگان است
موسي (ع) : خداوندمتعال دربارهاش مي فرمايد : ( و لقد اتينا موسي الكتاب فاختلف فيه ) [18] ؛ ما به موسي كتاب را داديم پس در ان اختلاف شد .
طبرسي در مجمع البيان گفته : منظور اين است كه قومش در آن اختلاف كردند يعني در صحت كتابي كه بر او فرود آمد . [19]
قائم (ع) : نيز همين طور ، در كتابي كه با اوست ـ كه امير المومنين (ع) جمع كرده روايتي است كه در روضه كافي به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر (ع) درباره آيه ( و لقد آتينا موسي الكتاب فاختلف فيه ) [20] ؛ ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد .
آمده كه آن حضرت فرمود : در آن اختلاف كردند همچنان كه اين امت در كتاب اختلاف نمودند، و در كتابي كه با قائم هست نيز اختلاف خواهند كرد تا جايي كه مردم بسياري آن را منكر خواهند شد ، كه آنها را پيش مي كشد و گردنشان را مي زند . [21]
و در بحار از شيخ طوسي به سند خود از حضرت امام صادق (ع) مروي است كه فرمود : اصحاب موسي به نهري آزمايش شدند و اين همان است كه خداوند تعالي مي فرمايد : ( ان الله مبتليكم بنهر ) [22] ؛ همانا خداوند شما را به نهر آبي خواهد آزمود .
اصحاب قائم (ع) نيز به مانند آن مبتلا خواهند شد . [23]
موسي (ع) : خداوند متعال او را عصايي عنايت فرمود ، و آن را معجزه آن جناب قرار داد .
قائم (ع) : به همان عصا اختصاص يافته است ،چنانكه در كمال الدين از حضرت ابو جعفر باقر (ع) آمده كه فرمود : عصاي موسي از آن آدم بود ، سپس به شعيب رسيده بود ، و آنگاه به موسي بن عمران رسيد ، آن عصا نزد ما است و من آن را پيشتر ديده ام سبز رنگ است به همان وضعي كه از درختش گرفته شده ، و اگر استنطاق شود سخن ميگويد ، براي قائم ما (ع) آماده شده ، به وسيله آن همان كارها را انجام دهد كه موسي انجام مي داد ، و هر چه مامور شود انجام مي دهد ،و هر كجا افكنده شود با زبان خود نيرنگ هاي دشمنان را بر مي گيرد . [24]
و فاضل مجلسي در مجلد سيزدهم بحار به نقل از كتاب بصائر الدرجات همين روايت را آورده و در آن آمده است : براي قائم ما (ع) آماده شده تا هر آنچه موسي (ع) انجام ميداد با آن عصا انجام دهد , و آن مي ترساند و آنچه نيرنگ و جادو كنند مي بلعد ، و آنچه امر شود انجام مي دهد و به هر سوي كه رو كند خدعه ها را مي گيرد ( و خنثي مي كند ) ، دولب ـ يا دو سر ـ دارد يكي در زمين و ديگري بالا كه بين آنها چهل ذراع است ، با زبان خود نيرنگهاي ، دشمنان را بر ميگيرد . [25]
نظير همين روايت را ثقه الاسلام كليني در كافي آورده است . [26]
و در كتاب تذكره الائمه منسوب به فاضل مجلسي ـ كه هنوز نسبتش برايم ثابت نشده ـ از محمد بن زيد كوفي روايت است كه امام صادق (ع) فرمود : مردي از اهل فارس به نزد حضرت قائم (ع) مي آيد و از او معجزه موسي (ع) را در خواست مي كند ، پس آن حضرت عصا را مي افكند و به صورت اژدها در مي آيد . آن مرد مي گويد : اين سحر است ، پس عصا ـ به امري شبيه امر موسي (ع) ـ آن مرد را مي بلعد .
تذكر
اينجا مناسب است درباره آن عصا و اوصاف آن مطالبي بياوريم : عالم فاضل بزرگوار مجلسي در مجلد پنجم بحار از كتاب عرايس المجالس ثعلبي نقل كرده كه گفت : در نام عصا اختلاف است ، ابن جبير گفته : اسمش ماشاء الله است ، و مقاتل گفته : نامش نفقه است , و بعضي : غياث ، و بعضي ديگر : عليق گفته اند .
و اما وصف آن وحوائجي كه در آن براي موسي (ع) بود : آگاهان به علم گذشگان چنين گفته اند : عصاي موسي دو سر داشت كه بيخ هر كي از آنها گژي داشت و نيزه آهنيني در انتهايش بود ، پس هر گاه موس (ع) شب هنگام به بياباني وارد مي شد و مهتاب نبود ، دو سر عصا تا آنجا كه چشم كار مي كرد روشنايي مي داد ، هر گاهبا كمبود آب مواجه مي شد ن را درچاه وارد مي كرد كه تا ژرفاي چاه امتداد مي يافت ، وسر آن مانند دلو مي شد ، و هر وقت به غذا نياز داشت ، با عصاي خود به زمين مي كوفت خوردني ها از آن بيرون ميآمد ، و چنان بود كه هرگاه ميوه اي اشتها مي كرد آن را در زمين مي نشاند ، پس غنچه هاي همان درختي كه موسي اشتها كرده بود در آن ظاهر مي شد و همان موقع ميوه مي داد . وگفته مي شود كه : عصاي موسي ازچوب بادام بود ، هرگاه گرسنه مي شد آن را در زمين مي نشاند برگ و ميوه مي داد ، و از آن بادام مي خورد ، و هر گاه با دشمن خود مقائله مي كرد بر دو شاخه عصا دو مار آشكار مي شد كه به هم نبرد ميكردند ، عصا را بر كوه سخت ناهموار مي زد و نيز به درختها و خارها و يگاهها مي زد راه باز مي شد ، و هر وقت مي خواست از رودي بدون كشتي عبور كند عصا را بر آن ميزد ،راه وسيعي برايش باز مي شد كه در آن مي رفت .
و آن حضرت ـ كه درود خداوند بر او باد ـ گاهي از يك شاخه عصا شير مي نوشيد و از ديگرش عسل ، و چون دراه خسته مي شد بر آن مي نشست كه به هر كجا مي خواست بدون دويدن و پا زدن او را مي رساند، و نيز راه را نشانش مي داد و با دشمنانش مقاتله مي كرد ، هنگامي كه موسي (ع) به بوي خوش نيازمند مي شد ، از آن عصا بوي خوشي بيرون مي زد تا جايي كه لباسهاي او را خوشبو مي كرد ، اگر در راهي بود كه دزداني داشت كه مردم از آنها ترس داشتند ،عصا با او تكلم مي كرد وبه او ميگفت: به فلان سمت راهت را تغيير ده ، به وسيله آن برگهاي درختان را بر گوسفندان خود فرو مي ريخت ، با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع مي كرد ، چون به سفر مي رفت آن را بر گرده مي نهاد و سائل و لباس و غذا و آب و ... را به آن مي آويخت ... . [27]
تا آخر آنچه ذكر كرده كه آوردن آنها لزومي ندارد , و اين مقدار را كه آورديم براي اين بود كه اين عصا در اين زمان متعلق و مخصوص به مولا و آقاي ما حضرت مهدي صولات الله عليه مي باشد ، چنانكه اخبار حاكي از اين امر مي باشد .
و در مجلد سيزدهم بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابي عبدالله صادق (ع) آمده كه فرمود : عصاي موسي چوب آس و از درخت بهشتي است كه وقتي خواست به سوي مدين برود جبرئيل آن را برايش آورد ، و آن عصا با تابوت آدم در درياچه طبريه است نه مي پوسند و نه تغيير مي يابند ، تا آنكه قائم (ع) آنها را هنگام قيامش بيرون آورد . [28] موسي (ع) با ترس از مصر فرار كرد ، خداوند عز وجل به نقل از او مي فرمايد : (ففررت منكم لما خفتكم ) [29] ؛ پس آنگاه كه از (كيفر ) شما بيمناك شدم از شما گريختم .
قائم (ع) : از ترس اشرار ، از شهرها گريخت و در بيابانهاي بي آب و علف مسكن گزيد ، با وجود اين به نزد مردم مي آيد ، و در ميان آنها راه مي رود و از احوالشان با خبر مي شود درحالي كه آنها حضرتش را نمي شناسند ـ چنانكه گذشت ـ .
هنگام ظهورش نيز به خاطر ترس از سفياني از مدينه فرار خواهد كرد . دليل بر آن روايتي است كه در بحار و غير آن از حضرت ابو جعفر باقر (ع) منقول است كه درباره سفياني ـ لعنه الله ـ فرمود : و سفياني گروهي را به مدينه مي فرستد پس مهدي (ع) از آنجا به سوي مكه فرار مي كند به امير ارتش سفياني خبر مي رسد كه مهدي (ع) به سوي مكه رفته ، لشكري در تعقيب آن حضرت مي فرستد ولي به آن جناب نمي رسند ، تا اينكه قائم (ع) هراسان و ترسان ـ به روش موسي بن عمران ـ وارد مكه مي شود و امير ارتش سفياني در بيابان بيداء فرود مي آيد ، و جارچي از سوي آسمان به آن بيابان خطاب مي كند كه : « يا فقط سه نفر از آنها باقي مي ماند كه خداوند چهره هايشان را به پشت باز مي گرداند ، و آنها از قبيله كلب هستند ، و درباره آنها اين آيه نازل شده : ( يا ايها الذين اوتو الكتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا" لما معكم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علي ادبارها ) [30]
اي كساني كه كتاب به ايشان داده شده ، به آنچه فرو فرستاده ايم و تصديق كننده نشانه هايي است كه همراه شما است ايمان آوريد پيش از آنكه چهره هايي رامحو كنيم آنگاه به پشت سر باز گردانيم .
موسي (ع) : خداوند دشمنش ـ قارون ـ را به زمين فرو برد چنانكه خداوند عزوجل مي فرمايد : (فخسفنا به وبداره الارض) [31] ؛ پس او وخانه اش را در زمين فرو برديم .
قائم (ع) : نيز ـ چنانكه گذشت ـ خداوند متعال دشمنانش ـ لشكر سفياني ـ را به زمين فرو خواهد برد .
موسي (ع) : چون دستش را بر مي آورد ، مي درخشيد و سفيدي آن بينندگان را خيره مي ساخت ... . [32]
قائم (ع) : نوش مي درخشد تا جايي كه مردم از نور آفتاب و ماه بي نياز شوند كه ان شاء الله تعالي در بحث نور آن حضرت مطالبي در اين باره خواهد آمد .
موسي (ع) : از سنگ برايش دوازده چشمه جوشيد .
قائم (ع) نيز ، در بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر (ع) آمده كه فرمود : هرگاه قائم (ع) ظهور نمايد باپرچم رسول الله e و انگشتري سليمان و سنگ و عصاي موسي قام خواهد كرد ، پس دستور مي دهد كه منادي آن حضرت اعلام كند كه : هيچ كس از شما آب و غذا و علوفه بر ندارد .اصحاب آن حضرت مي گويند : مي خواهدما و چهار پايانمان را از گرسنگي و تشنگي بكشد ! پس آن حضرت حركت مي ند اصحاب هم در خدمتش حركت مي كنند ، و اولين منزلي كه فرود ميآيد به سنگ مي زند از آن غذا و آب و علوفه بيرون مي آيد ، پس از آن مي خورند و مي آشامند و چهار پايان را نيز علوفه مي دهند تا در پشت كوفه به نجف برسند . [33]
و در كمال الدين از آن حضرت (امام باقر (ع) ) آمده كه فرمود : چون قائم (ع) از مكه خروج نمايد ،سخنگوي آن حضرت بانگمي زند : احدي خوردني و آشاميدني با خود برندارد ، وبا خود سنگ موسي بن عمران را بر مي دارد كه بار شتري است وهيچ منزلي فرود نيايند مگر آنكه از آن سنگ چشمه ها برآيد ، پس هر كه گرسنه باشد سير و هر كه تشنه باشد سيراب خواهد شد ، چهار پايانش هم سير وسيراب ميشود تا اينكه به نجف در پشت كوفه فرود آيند . [34]
مي گويم : ثقه الاسلام كليني (رحمه الله) دراصول كافي نظير همين روايت را از امام صادق از پدرش (ع) بااندك تفاوتي آورده است . [35]
چون قائم (ع) در مكه قيام كند و بخواهد به كوفه برود ، سخنگوي آن حضرت ندا مي كند : كسي از شما خوردني و آشاميدني بر ندارد ، و آن حضرت سنگ موسي بن عمران را ـ كه از آن دوازده چشمه جوشيد ـ با خود بر مي دارد ، پس به هيچ منزلي فرود نيايد مگر اينكه آن را نصب فرمايد وچشمه ها از آن جوشد پس هر كه گرسنه باشد سير و هر كه تشنه باشد سيراب مي گردد و همين توشه آنها خواهد بود تا به نجف برسند ـ پيشتر از كوفه ـ و چون به آنجا فرود آيند آب و شير از آن پيوسته جاري خواهد بود ، هر كه گرسته باشد سير و هر كه تشنه باشد سيراب مي گردند . [36]
موسي (ع) : فرعون براي رسيدن به او افراد بسياري را كشت , ولي آنچه خدا خواست همان شد .
قائم (ع) : نيز ، فرعونهاي زمان ائمه اطهار (ع) به منظور قتل حضرتش چه بسيار از فرزندان پيغمبر e را كشتند ، چنانكه در كمال الدين از امام صادق (ع) ضمن حديثي طولاني در بيان شباهت آن حضرت به موسي (ع) چنين آمده : وقتي فرعون مطلع شد كه زوال و نابودي حكومتش بر دست او ( موسي ) است دستور داد كاهنان را حاضر كنند ، پس آنها او را بر نسب براندازنده حكومتش دلالت كردند ، و اينكه آن شخص از بني اسرائيل است ، پس پيوسته دستور ميداد كه شكم زنان باردار بني اسرائيل را پاره كنند تا آنجا كه بيست و چند هزار نوزاد را كشت ولي نتوانست به موسي دست يابد ، زيرا كه خداوندتبارك و تعالي او راحفظ كرد . و همين طور بني اميه و بين العباس وقتي دانستند كه سقوط سلطنت و رياست امرا و جبارنشان بهدست قائم ما خواهدبود ،به دشمني ما پرداختند و شمشيرهاي خود را در كشتن آل رسول (ع) و نابود كردن نسل آن حضرت به كار گرفتند به طمع اينكه به قتل قائم (ع) دست يابند . البته خداوند عز وجل نمي پذيرد كه امر خود را براي يكي از ستمكاران فاش نمايد .مگر اينكه نور خود را به كمال رساند هر چند كه مشركين را خوش نيايد . [37]
اين حديث طولاني است كه در بخش هشتم خواهد آمد .
موسي (ع) : خداوند در يك شب امرش را اصلاح فرمود .
قائم (ع) : خداوند در يك شب امرش را اصلاح خواهد كرد . چنانكه در كمال الدين از حضر امام جواد (ع) در وصف حضرت قائم (ع) روايت شده كه فرود : و به تحقيق كه خداوند تبارك و تعالي امراو را در يك شب اصلاح خواهد كرد ، همچنان كهامر كليم خود موسي (ع) را در يك شب اصلاح خواهد كرد . چنانكه در كمال الدين از حضرت امام جواد (ع) در وصف حضرت قائم (ع) روايت شده كه فرمود : و به تحقيق كه خداوند تبارك وتعالي امر او را در يك شب اصلاح خواهد كرد ، همچنان كه امر كليم خود موسي (ع) را در يك شب اصلاح فرمود كه براي بر گرفتن آتش براي خانواده اش رفت ولي در حالي كه به پيغمبري و رسالت مبعوث شده بود بازگشت . [38]
و ان شاء الله اين حديث به طور كامل در بخش هشتم خواهد آمد .
موسي (ع) : خداوند متعال به منظور امتحان قومش ظهور آن حضرت را تاخير انداخت تا كساني كه گوساله پرسيدند از كساني كه خداي عزوجل را پرستيدند جدا شوند .
قائم (ع) نيز خداوند به همين منظور ظهورش را به تاخير انداخته است ، كه مطالبي در اين باره گذشت
پاورقي
[1] كمال الدين 1 / 340
[2] سوره اعراف ، ايه 142
[3] سورهاعراف ، آيه 144
[4] بحار الانوار ، 51 / 27
[5] سوره قصص ، آيه 21
[6] سوره ال عمران ، آيه 141
[7] كمال الدين ، 1 / 327
[8] بحار الانوار ، 51 / 114
[9] بحار الانوار ، 51 / 117
[10] بحار الانوار ، 52 / 257 , 258
[11] منظور از هلاكت و امان ، در اينجا در امر دين است نه دنيا . (مترجم)
[12] الزام الناصب. 229 چاپ جديد ، 2 / 303
[13] الزام الناصب. 229 چاپ جديد ، 2 / 303
[14] بحار الانوار ، 52 /215
[15] بحارالانوار، 52 / 205
[16] محمع البيان، 1 / 117
[17] المحجه ، 184ـ 185
[18] سوره هود ،آيه 110
[19] مجمع البيان، 5 / 198
[20] سوره هود ،آيه 110 .
[21] روضه كافي ،287
[22] سوره بقره ،آيه 249
[23] بحار الانوار، 52 / 332
[24] كمال الدين ،2 / 673
[25] بحار الانوار، 52 / 318
[26] كافي ، 1 /231
[27] بحار الانوار، 13 / 60
[28] بحار الانوار، 52 / 351 و غيبت نعماني ، 238
[29] سوره شعرا ،آيه 21
[30] بحارالانوار، 52 / 328
[31] سوره قصص ،آيه 81
[32] سوره اعراف ،آيه 108
[33] بحار الانوار، 52 / 351 و غيبت نعماني ، 238
[34] كمال الدين ن2 / 670 .
[35] كافي ، 1 /231
[36] خرايج ، 110.
[37] كمال الدين ،2 / 354
[38] كمال الدين ،2 / 377