بازگشت

سينما ، انتظار و مهدويت


سينما ـ انتظار ـ مهدويت

مي خواهيم بدانيم چرا در فضاي سينماي ما عطر دل انگيز آن غايت هستي به مشام نمي رسد؟ يار غائب ما چون آب است و ما مورچگاني كه به قدر وسع خود از دريا بهره مي جوييم. حكايت آب در لانه مورچگان را حتما شنيده ايد! سؤال ما هم اينچنين ولوله اي در ميان اهل هنر ايجاد كرد. عده اي به قدر وسع خود پاسخمان را دادند، جمعي از جواب دادن طفره رفتند و گروهي هم حاضر به گفتگو نشدند. آنچه از نظر گراميتان مي گذرد پاسخهايي است به اين پرسش كه ( جايگاه انتظار در آثار سينمايي ايران كجاست؟ )



جمال شورجه نويسنده و كارگردان

انتظار نمايش آثار و علائم ظهور حضرت مهدي، عجل الله تعالي فرجه، در آثار سينمايي مستلزم اعتقاد و اهتمام سه قطب و محور تاثيرگذار زير در روند توليدات سينمايي و هدايت آن است: 1- سياستگذاران فرهنگي و هدايتگران كشتي سينما و فرهنگ. 2- جريانها و نهادهاي سرمايه گذار در امر ساخت فيلم در بخش دولتي و خصوصي. 3- سينماگران و نويسندگان سينمايي. در سينماي دو دهه گذشته يعني دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه از سوي هيچ يك از سه ركن روشن كننده چراغ سينما حركت و اثري در جهت اين امر يعني هدايت فكري و فرهنگي جامعه بسوي باور عصر ظهور و موضوعاتي در خصوص حضرت بقية الله الاعظم، عجل الله تعالي فرجه، نديديم . اساسا سينما و نهادهاي فرهنگي مرتبط با آن، اصل مسلم اديان الهي و دين مبين اسلام را كه همان معاد و اعتقاد به روز قيامت است فراموش كرده اند. متاسفانه سياستگذاري و هدايت فكري و فرهنگي جامعه در چند ساله اخير در حد صفر بوده و شايد سير نزولي و انحطاط پيموده است و اين ميوه درخت توسعه سياسي بوده كه بدون بستر سازي مناسب بعمد و يا بسهو در عرض يكي دو ساله اخير كاشته شده! و در اين ميان اسب چموش و وحشي سينما كه به تجربه تاريخ يكصد ساله اش ميل به نفس اماره دارد يله و آزاد رها شده است . تهيه كنندگان و سرمايه گذاران دولتي و خصوصي نيز با توجه به گرايش و رويكرد اقتصادي حاكم بر جامعه و سرمايه و پول سالاري آن و با توجه به نفس حكومتها و جوامع سرمايه سالار و اقتصاد محور بدنبال كسب منافع و سود بيشتر بسوي سوژه ها و موضوعات سطحي در قالبهاي كليشه اي و برانگيزاننده احساسات سطحي و غالبا نفساني رفته تا هر چه بيشتر مخاطبان را پاي اثر خود براي كسب در آمد بيشتر بكشانند و اين سفره به ميمنت حضور تفكر تساهل و تسامح باز و گسترده شده است. در چنين اوضاع نابسامان و آشفته است كه عده اي از روي غفلت و يا بعمد جرات پيدا مي كنند كه به واضح ترين و آشكارترين مقدسات مليونها مردم شريف و متدين توهين كنند چرا كه زمينه از سوي مسؤولان فرهنگي كشور فراهم شده است. با اين حساب و اوضاع و باچنين هدايت فرهنگي كه در راس امور فرهنگي و هنر داريم نبايد انتظار ترويج و تبليغ فرهنگ معنوي و مهدوي داشت. در چنين آشفته بازار فرهنگي به نظر ساده انگاري است كه از سينما انتظار پرداختن به مقولاتي در خصوص حضرت مهدي، عليه السلام، و شناساندن آن حضرت و آماده نمودن فكري جامعه در جهت پذيرش عصر ظهور داشته باشيم



جواد شمقدري نويسنده و كارگردان

غفلت زدگي و سقوط در سراشيبي بي هويتي يكي از آفتهاي جدي روشنفكران و جامعه هنري است. رشد اميال و آرزوها و تقويت و خاستگاه ذهني، نسبت به تمدن و فرهنگ غرب همواره يكي از شاخصه هاي مدرنيسم و تجددگرايي بوده كه فضاي سينماي ايران نيز بشدت تحت تاثير آن بوده و است و بسياري از آرمانها و ارزشهاي اسلامي يا از فضاي ذهني سينماگر ما رخت بربسته يا به موضوعات درجه چندم و كم اهميت تبديل شده است. در واقع تمامي ارزشها و موضوعاتي كه به نوعي ريشه در سنت و تفكر اسلامي ما دارد مورد بي توجهي و بي عنايتي هنرمندان و به تبع آن سينماگران شده است. مگر شخصيت و تاثير شگرف حضرت امام خميني(ره) در قرن حاضر و ايجاد تحولات اساسي در ايران و جهان موضوع كوچكي است كه در سينما كمتر به اين نهضت و موضوعات مرتبط با آن پرداخته شده يا حادثه بزرگ هشت سال دفاع مقدس را مگر مي شود، ناديده گرفت كه از سوي اين جامعه سينمايي مورد بي مهري قرار گرفته و اگر همت و پشتكار و ايمان بسيجيان فيلمساز دفاع مقدس نبود اين آثار محدود هم ساخته نمي شد. به نظر اينجانب هر چه آرمان و موضوع برخاسته از فرهنگ و ارزشهاي اسلامي، عظمت و اهميت بزرگتري مي يابد، بيشتر مورد غفلت قرار مي گيرد و لذا حضرت ولي عصر، ارواحنافداه، و سيد و مولاي ما در اين عرصه از همه مظلوم تر است و شايد هم دامن قدسي آن حضرت رفيع تر و با عظمت تر از آن است كه بخواهد توسط ما خاكيان غفلت زده، جولانگاهي بيابد. بايد عاشق مولا و اهل بيت باشي، بايد فدايي و جانفداي ولايت باشي، بايد سرباز و پاسدار ميراث خميني كبير باشي تا بتواني لايق آن شوي كه از جانان و سيد مولايمان امام زمان، عجل الله تعالي فرجه، بنويسي و فيلم بسازي. اين عرصه، عرصه پاكان و مخلصان و بندگان عاشق اوست و زيبايي آن به همين است كه هر بي سروپايي را به اين محفل قدسي راه نمي دهند .



دكتر محمد مددپور محقق و نويسنده

به نظر بنده فقط سينما اين مشكل را ندارد تا آنجايي كه من اطلاع دارم چه در عرصه سياست و چه در عرصه علم و چه در عرصه هنر، معمولا غافل از اين موضوع هستند. البته در اين ميان هنر نزديكترين مقوله به انتظار است و سينماي جهان زمينه هايي از انتظار را در خود مي پروراند. از جمله انتظار يك آرمانشهر، انتظار يك مدينه فاضله و انتظار يك جامعه انساني توام با عشق و محبت. در واقع هنرمندان اصيل منتظرند و به نظر من سينما از اين نظر از مقولات ديگر جلوتر است. در سينماي ايران هم آثاري كه گاهي حكايت از اين انتظار مي كنند، ديده مي شود گرچه فضاي ما، فضاي غيبت است و در غيبت هم مفهوم عدم حضور نهفته است .



كيومرث پوراحمد نويسنده و كارگردان

آثار هنري، قبل از هر چيز به طور طبيعي بازتاب مشغوليت ذهني پديد آورندگان آن است. موضوع مورد نظر شما، لابد مشغوليت ذهني فيلمسازان نبوده است .



سيدعليرضا سجادپور نويسنده و تهيه كنند ه

در وانفساي جهان معاصر و در عصر حاكميت شيطان و شاگردانش بر زمين و در دوران سروري و آقايي ظالمان و مترفين و كافران بر بيشتر ابناء بشر، به نظر مي رسد كه دنيا را بدجوري ظلمت فراگرفته، تنها از پشت قله ايران، كورسويي از سپيدي فلق به چشم مي خورد ... و «اليس الصبح بقريب »؟ آري، در چنين شرايطي، شيعيان گر چه مظلوم و تنها، اما يگانه قوم اميدوار و خوشبين جهانند. شيعيان گرچه در گوشه هايي از كره خاكي و بخصوص در ايران، درگير مبارزه اي بي امان با تمامي مظاهر كفر و شرك و نفاق و عوامل داخلي شان هستند، اما در دل تك تك مومنان، لحظه لحظه و روز به روز نهال اميد بارور مي شود و شكوفه هاي صبر و استقامت و تلاش مي دهد ... آري، غنچه سربسته انتظار در شرف باز شدن است... اما آيا ما را نصيبي از اين شكوفه ها هست و آيا عطري از اين غنچه سربسته احساس مي كنيم؟ هر يك از ما در جايگاه اجتماعي، اقتصادي، سياسي، و خصوصا فرهنگي خود، آيا تلاش بايسته در گسترش روحيه اميد وانتظار داريم؟ آيا عرصه هاي مختلف فعاليت در اين سرزمين شهيدان، و در اين بزرگترين محل اتكاي قلب و روح عدالت جويان و حق طلبان عالم، توانسته اند منتشر كننده عطر و بوي خوش آن منجي قريب الظهور باشند؟ از ديگران بگذريم و به خود بپردازيم. آيا فضاي فرهنگي و هنري اين كشور، با متوليان ريز و درشتش و با وجود اين همه شعار و فرياد توسعه فرهنگي و اولويت فرهنگي و ... توانسته هرچند اندك، سهمي از باوراندن اين اميد و اين انتظار مقدس و حياتبخش، به دلهاي مردد و قلبهاي تشنه و سرگشته، داشته باشد ؟ دريغ كه همه آن شعارها جز الفاظي پوچ و تهي نبودند و جز به كار خريدن آراء و دستيابي به قدرت نيامدند. بايد گفت اين متوليان فرهنگي غالبا خود حجابي هستند ضخيم، كه راه نور را بر قلوب تشنگان مي بندند. و حكايت سينما در اين ديار و از اين منظر، خود حكايتي تلخ تر است. بگذار بگويم كه در سينماي ما، مدتهاست كه چندان بويي از خدا نيز به مشام نمي رسد الا قليل، و حال آنكه تمام هستي مظهر خداست. طرفه حكايتي است كه سينما اين كاملترين هنري كه با مشهودات و محسوسات سروكار دارد، و گاهي سخت به زندگي واقعي شباهت مي يابد، اما نتوانسته (يا نخواسته؟) خدا را در وراي تمام اين صحنه ها و حركات و حوادث و داستانها به مخاطب بنماياند ... و از سينمايي كه چنين ضعيف و ناتوان است، چگونه مي توان توقع داشت كه بويي از امام عصر، عليه السلام، از آن استشمام شود و روح و معناي انتظار برآن سيطره داشته باشد؟ همه، خصوصا اصحاب هنر بايد بدانند كه وظيفه طرح و نشر ايمان، اعتقاد، اخلاق، ايثار و اميد تنها بر دوش سينماي جنگ و سينماي ديني نيست. بلكه هر سبك و ژانري در سينما - اعم از تاريخي، پليسي، اجتماعي، سياسي، خانوادگي، كودك و نوجوان و حتي كمدي - مي تواند، و بايد، كه مبشر و مبلغ ايمان و اخلاق و اميد باشد. بنابر همين اصل، طرح موضوع صاحب الزمان، عجل الله تعالي فرجه، و نشر مفهوم انتظار را نبايد فقط از سينماي جنگ و سينماي تاريخ صدر اسلام انتظار داشت. عليرغم همه اينها، در دو سال گذشته در اثر تلاش بي وقفه و خستگي ناپذير متوليان فرهنگ و ارشاد كشور، چراغ سينماي جنگ و سينماي ديني در اين سرزمين رو به افول و خاموشي است و در مقابل سينماي افسار گسيخته خشونت و خانواده ستيزي و فمينيستي، و نيز سينماي جواني و عشق و حال، با شتابي چشمگير و با استفاده از تمامي اهرمهاي تشويقي و حمايتي و قانوني رو به توسعه و گسترش دارد يعني بجاي آنكه بتدريج سياستهاي فرهنگي به سمتي سوق داده شود كه طرح مباحث اصيل و ارزشي و در راس آنها، مفهوم ولايت از حيطه محدود سينماي جنگ و سينماي ديني به كليت سينماي خانوادگي ما گسترش يابد، بر عكس آقايان كاري كرده اند كه سينماي موسوم به خانوادگي و اجتماعي يكسره تحت سلطه ضد ارزشها قرار گيرد و سبك وژانر سينماي جنگ و دفاع مقدس - كه ماهيتا و ذاتا نمي تواند جز پيام ولايت و حفظ ارزشها و پايمردي به اصول را در بر داشته باشد - در چنبره فقدان امكانات و محدوديت هاي قانوني و اداري، حذف يارانه ها و كمكهاي دولتي، و بايكوت كامل تشويقي و تبليغي، به يادگاري موزه اي تبديل شود يا لااقل آقايان مي خواهند كه اينطور بشود . اما و صد اما، گرچه قدرت و پول و بودجه و حق امضاء و حق اكران و جواز ساخت و نمايش همه و همه در دست آنان است، اراده و ايمان سينماگران متعهد نسل انقلاب دريد قدرت آنان نيست، همين اراده و ايمان علي رغم تمام ناهمواريها و كمبودها و بايكوتها به لطف و ياري خدا راه خود را باز خواهد كرد و حماسه خواهد آفريد و سرانجام سينماي ايران را در خدمت طرح ارزشها قرار خواهد داد، كه در راس همه اين ارزشها، نعمت ولايت و نعمت انتظار است و عطر جانبخش امام عصر، عليه السلام ...



محمدحسين جعفريان نويسنده، عكاس و فيلمبردار

پاسخ گفتن به چنين سؤالي كار چندان دشواري نيست. امروز در عرصه هنر، و ادبيات ما عطر بسياري از ارزشها به مشام نمي رسد و در عوض انبوه انديشه هاي وارداتي يا انواع ماليخولياي هنري و ادبي جاي پرداختن به اين ارزشها و هنجارهاي مقدس را گرفته است. خوب است در پاسخ به پرسش شما، خاطره اي نقل كنم: يكي، دو سال پيش از اين، يكي از دوستان خارجي من كه به اسلام تشرف يافته و شيعه شده بود، آهنگ وطن كرده و پس از چند سالي اقامت در شهر مقدس قم، به كشور خودش بازگشت. او اسپانيايي بود و اديان متعددي را آزموده تا عاقبت كشتي روحش در ساحل تشيع پهلو گرفته بود. وقتي براي خداحافظي آمده بود، با تلخي مي گفت: شش سال است كه در قم زندگي مي كنم. من از اسپانيا فرار كردم چون در كشور من و اصولا در غرب همه براي پول كار مي كنند، براي شهرت، زن، قدرت، براي... من فرار كردم، به ايران آمدم، به قم، حالا، بعد از پنج، شش سال مي بينم، اينجا هم همين است. اينجا هم همه براي پول كار مي كنند، براي شهرت براي زن، براي قدرت...، پس فرق در كجاست؟ پس من براي چه از آن طرف دنيا آمده ام اينجا پهلوي شما ؟ چرا به اين سرزمين پناه آورده ام؟ جملات او سرشار از حقيقتي تلخ بود، حقيقتي كه جان مرا مي آزرد و در عين حال قابل انكار نبود. گفتار اين مسلمان اسپانيايي و نتيجه اي كه او را از شهر مقدس قم به دامان غرب باز گرداند، پاسخ پرسشي است كه شما به دنبال آن هستيد. خدا كند روزي كه آقا مي آيد، ميان اين همه آدم كه تا اعماقشان پوسيده و نابود شده است، سيصدو سيزده آدم پيدا بشود .



ناصر شفق تهيه كننده و مدير انجمن سينماي دفاع مقدس

سينما ظرف است و هر چه در آن ظرف ريخته شود رنگ و بو و مزه آن را خواهد داشت ... اينكه سينما چرا هم اكنون انديشه امام زماني ندارد برمي گردد به اينكه: 1- صاحب نظران، در سينما جايي ندارند. 2- سينما پديده اي است تازه و شگرف كه صاحبدلان كمتر با آن آشنايي دارند. 3- سينما ريشه معنوي نداشته است و بيشتر به قصد پيشرفت مادي مراحل تكوين خود را طي كرده است ... انقلاب اسلامي مي تواند پيوند دهنده اين منظر غريب با ذكر آن يار غريب باشد .



حسين پاكدل مسؤول تئاتر شهر و دبير جشنواره فيلم كودك و نوجوان



در پاسخ به سؤال شما بايد بگويم كه اين امر به فقدان معنويت در جامعه مربوط مي شود. البته به طور قطع و يقين نمي توان گفت فضاي تئاتر و سينما و هنر كشور با اين مقوله بيگانه است زيرا هر موضوعي كه در مسير معنويت - حتي به طور غيرمستقيم - قرارگيرد در مسير پاسخ به سؤال شماست. امروز بوضوح مشاهده مي كنيم كه فضاي تئاتر و سينماي ايران به سمت معنويت پيش مي رود اما نبايد انتظار داشت كه مقوله اي به عظمت مهدويت در اين فضا بگنجد. به نظر من طرح سؤال به شكل نااميد كننده و منفي صحيح نيست !!



محمد كاسبي بازيگر

در بخش خصوصي سينماي ايران - من به عنوان يك عضو - كوچكترين علاقه اي در تهيه كنندگان بخش خصوصي براي توليد فيلم هايي با مفهوم انتظار نمي بينم، چون اين گونه تهيه كنندگان فقط به گيشه مي انديشند و معتقدند كه در كارهاي سينمايي، صحبت از انتظار و ولايت به كار گيشه نمي آيد . بنابراين به سراغ اين مضامين نمي روند. در بخش دولتي هم متاسفانه مراكزي كه سابق براين باوجهه انقلابي و ديني خود فيلمهايي با مضامين معنوي و الهي توليد مي كردند، امروزه با سرمايه بيت المال، فيلمهايي مبتذل با مضاميني پيش پا افتاده توليد مي كنند و به طور كلي مي توان گفت، رنگ و بوي انقلاب، انتظار، ولايت و مهدويت از آثار سينمايي رخت بربسته است .



بهزاد بهزادپور كارگردان و بازيگر



بزرگي مي گويد: از كوزه همان برون تراود كه دراوست .



عبدالله اسكندري طراح گريم و چهره پرداز

تصور مي كنم پس از انقلاب بار معنوي فيلمهاي ما بسيار زياد شده است. بي انصافي است كه اگر اين فضا را ناديده بگيريم . سينماي دفاع مقدس نيز در اين ميانه بسيار مؤثر بوده است. ضمن اين كه سينما هم هنر است و هم صنعت. مضافا اينكه بايد به وجه اقتصادي آن نيز توجه داشت. توجه به وجه معنوي نبايد از وجه اقتصادي سينما بكاهد .



دكتر محمود عزيزي نويسنده و بازيگر

به نظر من سرمايه گذاري بر روي اين مقولات در درجه اول بايد توسط نهادهايي صورت گيرد كه با انگيزه كار ديني و معنوي و مهدوي شكل گرفته اند. در درجه دوم هم فيلمسازان بايد الگوبرداريهاي مناسب از اين مقوله داشته باشند و آن را به كار بندند. ولي متاسفانه از سينمايي كه تهيه كننده فقط به گيشه مي انديشد و رنگ و بوي معنوي در آن به چشم نمي خورد چگونه انتظار داريد مفاهيم الهي، آرماني، و امام زماني را به كار گيرد!؟ اميرحسين مدرس (مجري تلويزيون، بازيگر و نويسنده): هزار مرتبه شويم دهان به مشك و گلاب هنوز نام تو بردن، كمال بي ادبي است. اينكه چرا درباره وجود مقدس حضرت حجت - سر و جانم فدايش - فيلمي ساخته نشده، محل تامل است. فكر مي كنم نخست بايد بستر مناسب براي ساختن چنين فيلمهايي به وجود بيايد . ساختن فيلم با چنين مفهوم بلندي، مستلزم شناخت دقيق سينما و شناخت و درك عميق مفاهيم اعتقادي است و در نهايت عشق و ارادت اينها همه با هم بايد باشند تا كار انجام پذيرد و گرنه عشق وارادت تنها در اين عرصه راه به جايي نخواهد برد .