بازگشت

وظايف حضرت مهدي در عصر غيبت


سؤال:

امام عليه السلام در غيبت کبري چه مسؤوليت هائي را بر عهده دارند؟ و به چه کارها و اعمالي اشتغال دارند؟ و اين عمر طولاني را در چه شغل و عملي مي گذانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شيعيان، چه برنامه اي را اجرا مي نمايند؟

جواب:

در غيبت کبري کارها و مشاغل و مسؤوليت هاي امام عليه السلام بسيار حسّاس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حکومت ظاهري بر اوضاع نداند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حکم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مي کنند، مع ذلک امام عليه السلام ناظر بر اوضاع مي باشند و عنايت هائي دارند و تصرفاتي مي نمايند.



[ صفحه 44]



و بالجمله شؤون امامت و رهبري و زعامت را در حدود امکان متصدي شده و وظايف خود را به نحو احسن و اکمل انجام مي دهند؛ خلاصه، عمر طولاني ايشان در اطاعت خدا مي گذرد، هم تکاليف فردي خويش را انجام مي دهند و هم بر حسب حکايات متواتر، تکاليف اجتماعي را، آنچه مقتضي و مصلحت باشد، انجام مي دهند؛ مانند هدايت اشخاص، ياري دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشکل، نصيحت و موعظه افراد، شفاي امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، کمک مالي به نيازمندان، فريادرسي گرفتاران و درماندگان و زندانيان، ياري بيچارگان، که بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است [1] .

به نظر اينجانب، يکي از اموري که نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجّه نفس قدسي و اثر عنايت ايشان است، همين بقاء سازمان رهبري و تشکيلات علمي و تبليغي شيعه، فعاليت حوزه هاي علوم ديني و تأليف کتابها، مجالس تبليغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احکام و تأييداتي است که علي الدوام علماء و فقهاء از آن برخوردارند که در واقع اگر چه رسماً حکومت از فقهاء که از جانب امام عليه السلام حکام شرعي مي باشند غصب شده است، مع ذلک حکومت آنها بر قلوب باقي است و مواد اطاعت اختياري جامعه شيعه از علماء، به مراتب بيشتر از مواد اطاعت اجباري آنها از رژيمي است که در هر منطقه و ناحيه برقرار است و از راه ناچاري از آن اطاعت مي نمايند.



[ صفحه 45]



اگر با دقت ملاحظه شود، رژيم رهبري امام عليه السلام به واسطه علماء در سرتاسر زمين، در هر نقطه اي که يک نفر شيعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاکم همه، شخص حاکم الهي، يعني حضرت صاحب الزمان عليه السلام مي باشد.

مسأله اين است که تأسيسات رهبري شيعه که با يک تعبير بسيار کوتاه و غير جامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانيت و جامعه روحانيت مي گويند ـ با تمام موانعي که از آغاز عصر غيبت کبري تا حال براي بقاء و عرض وجود ـ و اجراي برنامه ها و مداخله در کارها و امر به معروف و نهي از منکر، مبارزات ايجابي و سلبي، تربيت علماء و هدايت جوامع شيعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوي ترين بنياد، و ظائف بزرگي را انجام داده و حافظ شيعه از انقراض بوده و هست.

هيچ جمعيت و هيأتي، مثل جامعه روحانيت، هدف تيرهاي خطرناک بيگانگان داخلي و خارجي نبوده و نيست. فِرَق مختلف و اقليت هائي که بيگانگان آنها را به وجود آورده؛ يا فعلاً به مزدوري و خيانت گرفته اند، با روحانيت، سخت دشمن هستند، و از زدن هيچ ضربت کشنده اي به اين جامعه خودداري نمي کنند و حتي با تهمت و بهتان و افترا مي کوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ايمان مردم را به آنها ضعيف سازند.

تبشير و استعمار و الحاد و کمونيسم و مکتب هاي مختلف، همه با اين طبقه به شدت وارد پيکار شده اند، و تمام امکانات مادي و قوائي را که دارند در اين پيکار وارد کرده اند، و پولهاي گزاف و مبالغ سرسام آوري که در راه از پاي در آوردن روحانيت، و تزلزل آن صرف مي شود



[ صفحه 46]



بيش از حد تصور است.

فقط گاهي آمارهائي که از دستشان در مي رود و منتشر مي شود، به ما نشان مي دهد که بيگانگان خصوصاً حکومتهاي آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماي اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استيلاي آنان بر مسلمانان و معادن ذخائر آنها مي دانند.

از يکسو زورمندان و طبقه حاکمه که همواره مي خواسته اند به شکل يک واحد ممتاز، انسانها را استعباد نمايند و حکومت فردي داشته باشند و از ديگران حق اظهار رأي و حقوق انساني ديگر را سلب نمايند و مردم را به تعظيم و تکريم خود و اظهار کوچکي و تملقهائي که ننگ انسانيت است وادار نمايند اين طبقه را براي اين مقاصد کثيف، خطر مي دانستند و براي محو آنها و بي ثمر ساختن تبليغات و اعتراضات آنها، فعالانه کوشش مي کردند و حتي اگر مي توانستند اشتباه کاري کنند، افرادي را مي ساختند و تحت عناوين و القابي در برابر جامعه روحانيت به اسم عالم و روحاني معرفي مي کردند!

اين اقويا و حکومت ها، از ظهور مفاهيم اسلامي و روشن شدن حقايق قرآن سخت بيمناکند، زيرا آنجا که قرآن است و آنجا که اسلام است و آنجا که نداي برابري و مساوات (انّ أکرمکم عند الله أتقاکم) [2] = «همانا گرامي ترين شما در نزد خدا پرهيز کارترين شما است» بلند است، و آنجا که بانگ: (ولقد بعثنا في کل امة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا



[ صفحه 47]



الطاغوت) [3] = «و همانا ما در ميان هر امتي پيغمبري فرستاديم تا بخ خلق ابلاغ کند که خداي يکتا را بپرستيد و از بتان دوري کنيد» شب و روز به گوشها مي رسد، براي حکومت فردي و اين تشريفات و تکريم ها و فردپرستي ها و اين امتيازات و اين همه فاصله ها و جدائيها، جائي و حسابي نيست.

و اين روحانيت است که رساندن و ابلاغ اين نداها، و پياده کردن اين برنامه ها را به عهده گرفته است.

از سوي ديگر مي بينيم روحانيت شيعه چون به اصطلاح امروز دولتي نيست يعني نمي تواند در نظامات غير اسلامي (که متأسفانه در همه نقاط دنيا مسلط هستند) خود را ادغام کند که از آنها حقوق و بودجه بگيرد، و مجري برنامه هاي خاص و معين شده باشد.

اگر چه در نظام اسلامي همه چيز تحت نظر حکومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، و بايد حسن جريان تمام رشته ها را کنترل کند و اداره نمايد که از جمله رشته تبليغات و ارشادات و علوم اسلامي و گسترش دادن آن در بين تمام مردم است بطوري که همه و همه، در مسائل اسلامي وارد گردند، و محققان عاليقدر بتوانند به تحقيق و بررسي مشغول باشند.

اکنون که رسماً نظام اسلام بر تمام دنيا حاکم نيست، و نفوذ اسلام و برنامه هاي آن در نفوس باقي است، روحانيت و به عبارت ديگر: روات احاديث اهل بيت: به صورت صنف خاصي شکل گرفته است، و



[ صفحه 48]



در حقيقت از نظر هر فرد شيعه متوجه و آگاه، روحانيت همان نقش هيأت حاکمه را، که بايد ناظر بر اوضاع و تربيت و تعليم و حسن جريان تمام امور باشد، اجرا مي نمايد؛ ولي هر وقت نظام اسلامي رسماً در تمام دنيا يا در يک جامعه پياده شود، روحانيت به اين شکل فعلي باقي نخواهد ماند که ما در اين مقاله در مقام تفصيل و شرح اين بحث نيستيم.

مقصود اين است که روحانيت از جنبه بودجه و قوه و نظام مالي، نظامي که نيروي انتظامي و قوه مجريه رسمي آن را اجرا نمايد ندارد، و اين خود مردم هستند که با کمال اختيار و بدون اين که تحت فشار مطالبه مأمور و باز پرس و بازرس و اداره تشخيص مالياتها و ادارات وصول و جرائم باشند، وجوه شرعيه خود را تمام و کمال، بدون اينکه يک ريال کمتر بدهند، با نهايت خلوص نيت و با افتخار، ادا مي کنند.

و عجيب اين است که تبليغاتي عليه پرداخت وجوه شرعي به علماء و مراجع در سطوح مختلف و به عناوين بسيار و بطور گسترده، ادامه دارد؛ مع ذلک تأثيري نمي کند و توجه مردم به پرداخت اين وجوه و تقويت بنيه مالي دستگاه رهبري تشيع، هر روز بيشتر مي شود.

آري دشمنان مي دانند که يکي از راه هاي مؤثر در از کار انداختن روحانيت و تعطيل حوزه ها و جلوگيري از نشر معارف اسلام و تربيت علما و محققين روحانيت، استخدام کردن و دستگاهي و دولتي کردن افراد روحاني و تضعيف بنيه مالي اسلام مي باشد؛ از اين جهت با حملات زباني و قلمي و عملي، و تهمت و افترا و انتشارات فريبنده، مي کوشند تا سازمان رهبري اسلام و مراکز فکري و تحقيقي و ثقل روحانيت را نيازمند سازند، و همکاريهاي مالي مردم را قطع کنند؛ ولي آنچه ملاحظه مي کنيم هر چه سعي مي کنند با وسائل مختلف سمعي و



[ صفحه 49]



بصري تبليغي که در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعي و سهم مبارک امام عليه السلام (که پر برکت ترين و مقدس ترين وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بيشتر مي شود و روز به روز وضع مالي حوزه هاي علميه، و کمک هاي مالي به مبلغين، محکمتر و زيادتر مي شود.

چرا؟ براي اينکه خدا مي فرمايد: (يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون) [4] = «مي خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولي خداوند، تمام کننده نورش مي باشد هر چند کفار، اکراه داشته باشند».

چرا؟ براي اينکه قلوب، در تحت تصرف ولايتي امام عليه السلام قرار دارد [5] و هر چه دشمنان بخواهند با تمهيدات و نقشه ها قلوب را از علما و نُوّاب امام عليه السلام منصرف سازند، نمي توانند.

بايد اين چراغ روشن بماند و حجتهاي امام عليه السلام در بين مردم باقي بمانند، و همانطور که خدا زمين و خلايق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام عليه السلام نيز مردم و شيعيان را بدون حجتي از جانب خود نخواهد گذاشت؛ و اين رشته نيابت و هدايت و حکومت از جانب



[ صفحه 50]



امام عليه السلام همانطور که از آغاز و از عصر غيبت کبري تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نيز منقطع نخواهد شد (لئلا يکون للناس علي الله حجة) [6] = «تا مردم بر عليه خداوند حجتي نداشته باشند».

حاصل اينکه امام عليه السلام در عصر غيبت بر امور نظارت دارند، و بطور مطلق از کارها کناره گيري ندارند.

اگر گفته شود: حال که چنين است، اگر چه ظهور کلي حضرت صاحب الامر ـ أرواحنا فداه ـ متوقف بر حصول شرايط و مقدمات و اذن خداوند متعال است؛ ولي اگر اينگونه مداخلات و توجيهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفيابي به حضور آن حضرت بيشتر باشد، که يک ظهور جزئي هميشه در بين باشد، اصلاحات مهمي انجام خواهد شد و بسياري از مصالح تأمين و مفاسد زيادي دفع مي گردد.

مثلاً اگر آن حضرت با علماء و زعماء، به نحوي که او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، ديداري کند و آنها را راهنمائي بنمايد، جريان امور مستقيم مي شود؛ پس چرا چنين برنامه اي نيست البته خود آن حضرت داناتر به وظايف خود هستند و آنچه را وظيفه دارند و به مقداري که مصلحت باشد، اين کارها را انجام مي دهند و يقيناً بهر نحو عمل فرمايند، همان عين وظيفه و مصلحت است.

پاسخ اين است که: سخن تمام همين است که گفته شود وظايف و تکاليف حضرت بيشتر از آنچه انجام مي دهند نيست؛ و آن حضرت،



[ صفحه 51]



عالم به مصالح و موارد هستند، و در حدودي که مصلحت باشد و به نظام غيبت و تربيت امت و آماده ساختن آنها براي ظهور کلي، خلل وارد نشود، اقدام مي فرمايند.

و اگر بنا باشد که امور تحت نظر مستقيم ايشان قرار بگيرد و استناد علماء و خواص، و بلکه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنمائيهاي شخصي و خاص ايشان باشد، يک باب ديگر باز مي شود، و نظام دين و نظامي که در عصر غيبت کبري در نظر گرفته شده است، اختلال مي يابد، و براي هر لقاء و ديدار و استنادي، خرق عادت و ظهور معجزه لازم مي گردد، و ارتباط با امام عليه السلام در غيبت کبري از غيبت صغري هم بيشتر مي شود!

بنا بر اين برنامه و نظام غيبت کبري، همين نظامي است که اجرا مي شود و از پيش معين شده است، و بيش از اين سخن را در اين بحث طولاني نمي کنيم و به اين بيانات بلاغت نظام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام کلام را تمام مي کنيم:

«فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد، ولا تستبطئوا ما يجيء به الغد، فکم من مستعجل بما إن أدرکه ودّ أنه لم يدرکه. وما أقرب اليوم من تباشير غد. ياقوم، هذا إبان ورود کل موعود ودنو من طلعة ما لا تعرفون ؛ ألا وانّ من أدرکها منا يسري فيها بسراج منير، ويحذوا فيها علي مثال الصالحين ليحل فيها ربقاً، ويعتق فيها رقاً، ويصدع شعباً، ويشعب صدعاً في سترة عن الناس لا يبصر القائف أثره ولو تابع نظره. ثم ليشحذن فيها قوم



[ صفحه 52]



شحذ القين النصل تجلي بالتنزيل أبصارهم، ويرمي بالتفسير في مسامعهم، ويغبقون کأس الحکمة بعد الصبوح [7] = در پيدايش تباهي هايي که واقع خواهد شد و انتظار آن مي رود، شتاب نکنيد، و آن را دير مپنداريد که چه بسيار شتاب کننده اي در امري که چون آن را دريابد، آرزو مي کند که اي کاش به آن نرسيده بود. و امروز، چه بسيار به علائم و آثار فردا نزديک است.

اي گروه مردم، اين زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزديک شدن ديدار فتنه هائي است که از آن آگاه نيستيد. آگاه باشيد که هر کس از ما اهل بيت (حضرت صاحب الزمان عليه السلام) که آن فتنه ها را درک کند، در تاريکي آن حوادث، با چراغي نور دهنده (هدايت الهي) حرکت مي کند و بر روش نيکان رفتار مي نمايد، تا آنکه در آن گرفتاريها، ريسمان گمراهيها را بگشايد و اسير جهل و ناداني را آزاد کند و جمعيت اهل باطل را پراکنده سازد، و تفرقه اهل حق را پيوسته گرداند، در حالي که پرده و پنهاني از مردم است، و حتي جوينده او نيز او را نمي يابد، هر چند که در پي او نظر افکند».

پس از آن گروهي (جهت برابري با اهل باطل و حمايت از دين و امر به معروف و نهي از منکر و استقامت در راه حق) تيز (و نافذ و مؤثر) شوند، مانند شمشيري که آن را شمشيرساز تيز گرداند، بطوري که ديده هاي آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسير قرآن در گوش ايشان القا گردد، و شبانگاه، جام حکمت بدانان نوشانند، بعد از اينکه، در بامداد هم آشاميده باشند.



[ صفحه 53]




پاورقي

[1] رجوع شود به «دار السلام» عراقي، «نجم ثاقب»، «جنة المأوي»، «عبقري الحسان» و بحار و غيره.

[2] سوره حجرات آيه 13.

[3] سوره نحل آيه 36.

[4] سوره صف آيه8.

[5] بسياري به وسيله خواب ارشاد شده اند که حتي تعيين بدهي آنها در خواب شده و بعد که رسيدگي کرده اند مطابق مبلغ تعيين شده بود، نه کمتر و نه زيادتر و از خوابهاي عجيب، که دليل بر عنايات حضرت به جامعه روحانيت است و اينکه اين جامعه جند و سپاه آن حضرت مي باشند، خواب صادق و عجيب آقاي حاج ابوالقاسم کوپائي اصفهاني است.

[6] سوره نساء آيه165.

[7] نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه150.