بازگشت

كوشش احمقانه




جعفر، بيست هزار دينار براى خليفه رشوه برد و گفت :

يا اميرالمؤ منين ! مقام برادرم حسن را به من بده ! خليفه گفت :

اين منصب ، دست ما نيست و دست خداى عزوجل است . ما بسيار كوشيديم كه از مقام و منزلت برادرت بكاهيم و منصب او را از او بگيريم ، ولى نتوانستيم و خداى عزوجل نخواست و هر وز رفعت شاءن و عظمت او بيفزود. برادرت مجموعه اى از پاكى و ظهور صلاح و دانش و عبادت بود. اگر تو نزد شيعيان برادرت خصائل و فضائل او را داشته باشى ، احتياجى به ما ندارى و از تعيين و تاءييد ما بى نيازى ، و اگر چنين نباشى و از فضائل برادرت تهيدست باشى ، ما نخواهيم توانست تو را بدان مقام برسانيم و مقام و منزلت او را به تو بدهيم . (407)

نويسنده گويد:

شگفتى اين جاست كه معرفت خليفه عباسى سنى ، در منصب امامت ، از معرفت جعفر پسر امام و برادر امام ، بيشتر بوده است و شهادت خليفه نسبت به فضائل و مناقب حضرت عسكرى عليه السّلام شهادت دشمن است .

چيزى كه بر خليفه نهان بوده و يا نخواسته بگويد، آن است كه بجز فضائل و صفاتى كه خليفه براى امام ياد كرده ، رازى است كه در وجود مبارك امام نهفته است كه حضرتش را شايسته اين منصب الهى مى كند.

نقل است كه شيعيان به خدمت جناب محمد پسر بزرگ حضرت جواد و برادر بزرگ حضرت هادى عليه السّلام رسيدند احترام بسيار از او كردند و آن جناب احساس كرد كه اين احترام ، احترام امامزادگى نيست ، بلكه احترامى است كه اينها خيال مى كنند او در آينده امام خواهد بود. اين مرد با فضيلت به آنها تصريح كرد كه نه ، آن كسى كه گمان مى كنيد پس از پدرم امام است ، من نيستم ؛ او برادرم على است .

چقدر تفاوت است ميان اين پسر امام با آن كه از برادرش بزرگتر بود و جعفر آن پسر امام ، با آن كه از برادرش كوچكتر بوده است .