4 ـ پيشرفت عميق و استوار
در برنامه ريزى لازم است، توجه كامل شود كه در تمام ابعاد به طور صحيح و عميق و استوار به پيش رفت و واحدهاى اين بناى عظيم را از اساس و شالوده درست و محكم و خلل ناپذير ساخت و به همين ترتيب رگه هاى ديگر اين بنا با استوارى به پيش رود و گرنه كوچكترين طوفانى آن بنا را ويران خواهد كرد، بنابراين نبايد در اين كار عظيم، عجله كرد و به عبارت ديگر بايد هر چه مى توانيم بر كيفيّت كار توجه كنيم، نه كميّت بدون كيفيّت.
در اينجا بد نيست به يك فراز تاريخى عجيب «كه مى توان از آن درس نيكى گرفت گر چه از بيگانگان است» اشاره كنيم.
در جنگ جهانى دوم وقتى قواى متّحدين (آلمان، ايتاليا، ژاپن) فرانسه را كه جزء قواى متّفقين (انگليس، آمريكا، شورى) بود شكست دادند، و در جولاى سال 1940 ميلادى انگستان در ميدان نبرد جهانى با دشمن پيروزمند، تنها ماند، در پاريس كنفرانس سرّى بين سه نفر از سران جنگ جهانى يعنى چرچيل (رهبر انگلستان)، هيتلر (رهبر آلمان) و موسولينى (رهبر ايتاليا) در قصر «فونتن بلوى» به وجود آمد. در اين كنفرانس هيتلر به چرچيل گفت: حال كه سرنوشت جنگ معلوم است و بزرگترين نيروى اروپا و متفق انگليس يعنى فرانسه شكست خورده است، براى جلوگيرى از كشتار بيشتر، بهتر است انگلستان قرارداد شكست و تسليم را امضاء كند تا جنگ متوقّف شود و صلح به جهان بازگردد.
چرچيل در جواب گفت: بسيار متأسّفم كه من نمى توانم چنين قراردادى را امضاء كنم، زيرا هنوز انگلستان شكست نخورده است و شما را فاتح نمى شناسم.
هيتلر و موسولينى از اين گفتار چرچيل عصبانى مى شوند، به تندى با او برخورد مى كنند، چرچيل با خون سردى مى گويد: عصبانى نشويد، انگليس به شرط بندى، خيلى اعتقاد دارد، آيا حاضريد براى حلّ قضيه با هم شرط ببنديم؟ در اين شرط هر كه برنده شد بايد بپذيرد كه فتح با او است.
سران فاشيست (هيتلر و موسولينى) با خوشروئى اين پيشنهاد را قبول كردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ كاخ نشسته بودند.
چرچيل گفت: آن ماهى بزرگ را در استخر مى بينيد هر كس آن ماهى را تصاحب كند برنده جنگ است، هيتلر فوراً پارابلوم خود را از كمر كشيد به اين سو و آن سوى استخر پريد و شروع به تير اندازى هاى پياپى به ماهى كرد ولى سرانجام بى نتيجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست، و به موسولينى گفت حالا نوبت تو است.
موسولينى لخت شد و به استخر پريد، ساعتى تلاش و تقلاّ كرد، او نيز بى نتيجه و درمانده بيرون آمد و بر صندلى خود نشست.
همين كه نوبت به چرچيل رسيد، صندلى راحت خود را كنار استخر گذاشت ليوانى به دست گرفت، در حالى كه با تبسم سيگار برگ خود را دود مى كرد شروع به خالى كردن آن استخر نمود.
رهبر آلمان و ايتاليا كه مى خواستند ببينيد نخستوزير سالخورده و چاق و سنگين انگلستان در برابر آنان چه تاكتيكى جهت صيد ماهى پيش خواهد گرفت، وقتى او را در چنين وضعى ديدند با تعجّب پرسيدند: چه مى كنى؟
چرچيل گفت: من عجله براى شكست ندارم با حوصله، اين روش مطمئن خود را ادامه مى دهم، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنكه صدمه اى به ماهى بخورد صيد از من خواهد بود.( [24] )
اين واقعه عجيب گرچه از بيگانگان است ولى مى توان از آن اين درس را آموخت كه: براى وصول به هدف ـ آن هم هدف بزرگ ـ نبايد عجله كرد و سطحى به پيش رفت، بلكه بايد با برنامه ريزى عميق و اطمينان بخش هر چند دراز مدت و در عين حال با كمترين ضايعات كار را ادامه داد، و اين كار نياز به طرح هاى بسيار استوار و محكم خواهد داشت. البته تحقق چنين امر مهمى نياز به طول زمان دارد، از اين رو خداوند متعال به حضرت مهدى(عليه السلام) طول عمر عنايت فرموده است (دقت كنيد) تا آمادگى در مردم جهان پيدا شود.( [25] )
پاورقي
[24] ـ قربانيان استعمار، ص 25، (به نقل از مجله ريدرزاديچست)
[25] ـ البته ناگفته نماند كه امپرياليستها اين برنامه هاى دراز مدت را به عنوان تاكتيكهاى موذيانه خود در جهت منافع استعمارى خودشان به كار مى گيرند، مثلاً سالها قبل، يك فرد وجيه الملّه را در درون كشور تحت استعمار خود، به عنوان اينكه همصدا و همفكر با ملت است به طور سرى نگه مى دارند تا در آينده اگر سنگى به كاسه خورد، آن مهره به ظاهر ملى را روى كار بياورند تا بتوانند به وسيله او استعمارگرى خود را ادامه دهند. چنانكه فلسفه پديده «فرامانوسرى» (فراموشخانه) در تاريخ معاصر همين بود