11 ـ خروج سيّد حسني، و يماني؟
از جمله علائمى كه در آستانه ظهور امام قائم(عج) رخ مى دهد خروج سيّد حسنى با يارانش براى يارى آنحضرت است، اينك توضيح آن:
سيّد حسنى جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم( [15] ) و قزوين خروج مى نمايد و با صداى بلند فرياد كند كه به فرياد رسيد آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)را كه از شما يارى مى طلبند و اين سيّد حسنى ظاهراً از اولاد حضرت امام حسن مجتبى(عليه السلام) باشد و دعوى بر باطل ننمايد و دعوت بر نفس خود نكند بلكه از شيعيان خُلَّص ائمّه اثنى عشر(عليهم السلام)و تابع دين حق باشد و دعوى نيابت و مهدويّت نخواهد نمود و لكن مطاع و بزرگ و رئيس خواهد بود و درگفتار و كردار موافق است با شريعت مطهّره حضرت خاتم النّبيين(صلى الله عليه وآله وسلم)و در زمان خروج او كفر و ظلم، عالم را فرا گرفته باشد و مردم از دست ظالمان و فاسقان در اذيّت باشند و جمعى از مؤمنين نيز مستعد باشند از براى ظلم ظالمين، و در آن حال سيِّد حسنى استغاثه نمايد از براى نصرت دين آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) پس مردم او را اطاعت نمايند خصوصاً گنجهاى طالقان كه از طلا و نقره نباشند بلكه مردان شجاع و قوى دل و مسلّح و مكمّل كه بر اسبهاى اشهب سوار باشند، در اطراف او جمع گردند و جمعيت او زياد شود و مانند سلطان عادل در ميان ايشان حكم و سلوك نمايد و كم كم بر اهل ظلم و طغيان غلبه نمايد و از مكان و جاى خود تا كوفه زمين را از لوث وجود ظالمين و كافران پاك كند و چون با اصحاب خود وارد كوفه شود، به او خبر دهند كه حضرت حجة اللّه مهدى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) ظهور نموده و از مدينه به كوفه تشريف آورده است پس سيّد حسنى با اصحاب خود خدمت آنحضرت مشرّف مى شوند و از آنحضرت مطالبه دلائل امامت و مواريث انبياء(عليهم السلام) را مى نمايند، حضرت امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: بخدا سوگند كه آن جوان آنحضرت را مى شناسد و مى داند كه او بر حق است و لكن مقصودش اين است كه حقيقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر نمايد، پس آنحضرت دلائل امامت و مواريث انبياء(عليهم السلام) از براى او ظاهر نمايد، در آن وقت سيّد حسنى و اصحابش با آنحضرت بيعت خواهند نمود مگر قليلى از اصحاب او كه 000/400 از زيديّه باشند كه مصحف ها و قرآن درگردن ايشان حمايل است و آنچه مشاهده نمودند از دلائل و معجزات آن را حمل بر سحر نمايند و گويند اين سخنان بزرگى است و اينها همه سحر است كه به ما نموده اند، پس امام قائم (عج) آنچه آنان را نصيحت و موعظه نمايد و آنچه از معجزات بياورد
در آنها تأثير نخواهد كرد، تا سه روز ايشان را مهلت مى دهد و چون موعظه آنحضرت را كه حق است قبول ننمايند امر مى فرمايد كه گردنهاى ايشان را بزنند و حال ايشان شبيه است به حال خوارج نهروان كه در لشكر امام على(عليه السلام)در جنگ صفّين بودند.( [16] )
يمانى نيز از رهبران بر حق است كه به حمايت از مهدى(عج) خروج مى كند، امام صادق(عليه السلام) در ضمن روايتى فرمود: سفيانى و خراسانى و يمانى در يك سال و در يكشهر و در يكروز خروج مى كنند و هيچ پرچمى مانند يمانى، به هدايت نزديكتر نيست، زيرا يمانى مردم را به حق دعوت مى كند.( [17] )
پاورقي
[15] ـ يكى از بلاد گيلان.
[16] ـ منتهى الآمال، ص 337 ـ در اين كتاب به بعضى از علائم ديگر نيز اشاره شده است به ص 335 به بعد مراجعه شود، در كتاب بحار، ج 52، نيز بطور كوتاه از سيّد حسنى از قول امام باقر(عليه السلام) آمده است، و نيز در ج 53، ص 115 جريان سيّد حسنى آمده است، و در آنجا ذكر شده وقتى سيّد حسنى از امام مطالبه دلائل مى كند و يقين به صدق امام پيدا مى كند مى گويد:
اللّه اكبر
دستت را بده تا با تو بيعت كنم، با آنحضرت بيعت مى كند و به پيروى از او، سپاه او (جز زيديّه) نيز بيعت مى كنند.
از امام صادق(عليه السلام) نقل شده: «سيّد حسنى و يارانش، دلاورانه از امام قائم (عج) دفاع مى كنند، ولى سرانجام در راه امام شهيد مى شود، اهل مكه او را مى كشند و سرش را به شام مى فرستند.» (بحار، ج 52، ص 301).
[17] ـ تفصيل آن در كتاب اعلام الورى، ص 429.