بازگشت

گفتار امام قائم (عج) به شيخ مفيد (رحمه الله)


در ضمن يكى از توقيعات يعنى نامه امام(عج) به شيخ مفيد آمده:

«ما گرچه در مكانهاى دور از ظالمان، به سر مى بريم، خداوند متعال (فعلاً) صلاح ما و شيعيان مؤمن ما را مادام كه دنيا در دست فاسقان است، چنين خواسته( [17] ) ما به ماجراى زندگى شما كاملاً اطلاع داريم و از اخبار و آزارى كه از ناحيه دشمنان به شما مى رسد با خبريم، چنانكه با گذشتگان صالح چنين مى شد... ولى ما شما را فراموش نمى كنيم و توجه كامل به شما داريم و گرنه سخت در فشار (دشمن) قرار مى گرفتيد، يا دشمن شما را نابود مى كرد، تقوا و پرهيزكارى را پيشه كنيد...»( [18] )

امام(عليه السلام) در ضمن توقيع ديگر براى شيخ مفيد(رحمه الله) چنين مى نويسد:

«كسى كه از برادران دينيت، تقوا پيشه كند و از خدا بترسد و آنچه كه بر عهده اش است به مستحقّش واگذار نمايد از فتنه و آشوب باطل محفوظ خواهد ماند. و اگر پيروان ما (خداوند آنها را توفيق دهد) به اتفاق با صدق قلب، وفاى به عهد (اسلام) كنند، بركت ملاقات با ما از آنها تأخير نمى افتد، و سعادت ديدار ما سريعاً به آنها با كمال شناخت و خلوص خواهد رسيد، خداوند يار و ياور است و او براى ما كافى است و او نيكو نگهبان است، و درود خدا بر آقاى ما بشارت دهنده و ترساننده، محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) و دودمان پاكش باد.»

اين نامه در آغاز شوال سال 412 هجرى قمرى از ناحيه مقدّسه امام عصر(عج) براى شيخ مفيد(رحمه الله) صادر شده است.( [19] )

اين گفتار حاكى است كه پنهان شدن امام قائم(عج) به خاطر عدم پذيرش جامعه است، اگر جامعه صالح گردد و همه با كمال خلوص به اتّفاق در برابر دشمن بايستند به ملاقات امام(عج) خواهند رسيد.

ضمناً ناگفته نماند كه توقيع (نامه) امام عصر(عج) براى بعضى از علماى ديگر نيز صادر شده از جمله براى «على بن الحسين بن موسى بن بابويه» معروف به (ابن بابويه) (پدر بزرگوار شيخ صدوق(رحمه الله)) كه در قم در قسمت شمال اول خيابان چهارمردان مدفون است و حرم و بارگاه دارد، وى در زمان خود فقيه و پيشواى مردم قم بوده است و به گفته ابن نديم، وى 200 جلد كتاب نوشته است، در سال 329 به ديار ابدى مسكن گزيد.

پاورقي

[17] ـ اين جمله حاكى است كه تا دنيا در دست رهبران فاسق است، امام(عج) پنهان است و بايد دنيا را از دست رهبران فاسق گرفت تا زمينه سازى ظهور امام(عج) فراهم گردد.

[18] ـ احتجاج طبرسى، جلد 2،صفحه 322.

[19] ـ احتجاج طبرسى، جلد 2، صفحه 322.