مهدي چه کسي خواهد بود؟
جهت پاسخ به اين سؤال، ضمن فهرست آثار مرتبط موجود (آثاري که اثبات مي کند «القائم المهدي» همان پسر امام يازدهم، امام حسن عسکري (عليه السلام) است) طبق نظام خاصّي مطالب مربوط نقل خواهد شد.
آيه هاي قرآني درباره ي قيام امام مهدي (عج) و غيبتش
جاسم م.حسين با استناد به: کافي، [1] کمال الدين [2] و الغيبة للنعماني [3] ، در اثرش به نام «غيبت امام دوازدهم (عليه السلام)» [4] چنين مي نويسد:
در تفسيرهاي شيعي، بسياري از آيات قرآن به عنوان مستندهايي براي نقش «قائم» و «غيبت» وي ملاحظه شده است. مهم ترين آن آيات، دو آيه ي زير است:
فلا اقسم بالخُنّس، الجوار الکُنّس [5] سوگند به ستارگان بازگردنده، سير کننده ي غايب شونده.
بنابه قول امام باقر [(عليه السلام)]، اين دو آيه دلالت بر غايب شدن امام در سال 260 هـ. ق. [6] و سپس ظهور ناگهاني وي، همانند يک ستاره ي درخشان ثاقب (تيزرو) در شب تاريک دارد.
ابن فرات، کليني و صدوق، آيه ي زير را تفسير مي کنند:
قل أرأيتُم إن أصبح مآؤکم غوراً فمن يأتيکم بماء معين [7] بگواگر آبتان درزمين فرورود،چه کسي شماراآب روان خواهدداد؟
آنهابراين عقيده اندکه آيه يفوق،استعاره ايميباشدازغيبت امام،که حضورش دربين مردم به مانند آبيموردنيازبراي رفع عطش است.
به نظر «کليني» آيه ي: والذين يصدّقون بيوم الدين [8] و کساني که روز قيامت را تصديق مي کنند اشاره به کساني دارد که ظهور قائم را باور دارند. نيز «منصور يمان»، عالم زيدي تفسير باطني مشابهي از آيه هاي ديگر مي دهد:
و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الآخر و ماهم بمؤمنين، يخادعون الله و الذين آمنوا و ما يخدعون الاّ انفسهم و ما يشعرون [9] پاره اي از مردم مي گويند: به خدا و روز قيامت ايمان آورده ايم، حال آن که ايمان نياورده اند، اينان خدا و مؤمنان را مي فريبند، و نمي دانند که تنها خود را فريب مي دهند.
«منصور يمان» مي گويد مراد از «اليوم الاخر» در اين آيه، همان صاحب الزمان است، يعني القائم المهدي. به نظر وي «قائم» هنگام ظهورش نظام سياسي اهل بيت را بر ويرانه هاي نظام نابرابر بنياد مي نهد.
«کليني» از آيه ي زير تفسير باطني در همين مورد دارد:
و قل جاء الحقّ و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا [10] بگو حق آمد و باطل نابود شد، حقا که باطل نابود شدني است.
«[شيخ] طوسي» هنگام اظهار نظر درباره ي برخي آيات معين قرآن، پا جا پاي «کليني» مي نهد، مثلاً اين آيات را در نظر گيريد:
و نُريد ان نمنّ علي الذين استُضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين، و نمکّن لهم في الارض و نري فرعون و هامان وجنودهما منهم ماکانوا يحذرون [11] و ما بر آن هستيم که بر مستضعفان روي زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم، و آن ها را در آن سرزمين مکانت بخشيم و به فرعون و هامان و لشکريانشان چيزي را که از آن مي ترسيدند نشان دهيم.
[شيخ] طوسي بر اين عقيده است که آيات فوق، بنيان گذاري دولت عدل «القائم المهدي» را پيش بيني مي کند حضرت مهدي (عج) هر آن چه در اختيار ستمکاران است تصرف مي کند.
ديگر دانشمندان اماميه بر اين باورند که امام پنجم [امام محمد] باقر (عليه السلام) فرموده است وعده ي الهي پيروزي يکي از امامان اهل بيت، به صراحت در آيه ي زير بيان شده است:
و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون [12] و ما در زبور ـ پس از تورات ـ نوشته ايم که اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.
آيات ديگري نيز توسط عالمان اماميه، در ارتباط با نقش حضرت قائم، بعد از ظهور، تفسير شده است نظير آيه ي:
وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکّننّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لايشرکون بي شيئاً ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون [13] خدا به کساني از شما که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده اند وعده داد که در روي زمين جانشين ديگرانشان کند، همچنان که مردمي را که پيش از آن ها بودند جانشين ديگران کرد. و دينشان را ـ که خود بر ايشان پسنديده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به ايمني بدل کند، مرا مي پرستند و هيچ چيز را با من شريک نمي کنند و آن ها که از اين پس ناسپاسي کنند، نافرمانند.
[مرحوم] قمي و [شيخ] طوسي روايت مي کنندکه اهل بيت اين آيه را در ارتباط با حضرت مهدي (عج) دانسته اند، چه ويدرزمان غيبتش درحالت «خوف» به سرميبرد، و بعد از زوال ترس، ظهور مي نمايد، و به يقين پيروز خواهد شد.
احاديثي درباره ي امام مهدي (عج) و غيبتش
روايت هاي موجود در اين باره از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) و امامان معصوم (عليهم السلام)، به قدري زياد است که به خوبي ما را نسبت به اين اصل مهم اعتقادي کاملاً آگاه مي سازد. براي معتبر ساختن اين نوشته روايت هاي نقل شده در منابع متفاوتي بيان مي شود تا موجب دريافت برتر گردد.
روايت هاي نقل شده در کتاب: «غيبت امام دوازدهم»
«جاسم. م. حسين» بعض احاديث آشناي مربوط به امام دوازدهم و غيبت وي را ذيل سرفصل هاي زير ذکر نموده است: [14] .
1) اخبار راجع به القائم المهدي 2) روايات اهل سنّت (اهل الحديث) 3) امام دوازدهم در احاديث زيديه
4) امام دوازدهم در روايات اماميّه 5) اخبار مربوط به امام دوازدهم6) نقش سياسي قائم 7) علايم ظهور قائم
جاسم، با استناد به «ترمذي» اظهار مي دارد که احاديث بسياري، منسوب به پيامبر در کتاب هاي حديث درباره ي هويت مهدي [(عليه السلام)]، خانواده، کنيه و شخصيتش وجود دارد. نتيجه ي اين احاديث متعدّد حاکي از اين است که مهدي [(عليه السلام)] را نسل و سلاله ي پسران فاطمه، دخت پيامبر و به خصوص از ذريه ي پسر فاطمه، حسين است. رنگش هم رنگ عرب ها و بدنش چون بدن بني اسراييل و نام و کنيه اش همانند نام و کنيه ي پيامبر است. جاسم، با استناد به «کمال الدين» بيان مي دارد که: «مهدي از ذريه ي من است. نامش همان نام من و کنيه اش به سان کنيه ام است. از جهت ظاهر و شخصّيت، دقيقاً شبيه من است. او در غيبت به سر خواهد برد و در آن زمان حيرتي پديد خواهد آمد که مردم در آن سرگردان خواهند شد. آن گاه وي نظير ستاره اي تيزرو ظهور خواهد کرد تا زمين را از داد و مساوات سرشار سازد، هم چنان که پيش از آن از ستم و نابرابري پر شده باشد.» [15] .
درتوضيح نيز بيان شده استکه«ترمذي»همين حديث را از «ابن مسعود»،درارتباط با غيبت مهدي،بدون هيچ شرحي ذکرکرده است. [16] .
«مهدي،ازخانواده ي من، واز پسران فاطمه است». اين حديث از«امّ سلمه»،به واسطه ي«علي بن نُفيل»، [17] روايت شده است. [18] .
جاسم با استناد به «ثعلبي» [19] «کَنجي» [20] اظهار مي کند: «به سند ابن عباس از پيامبر روايت شده است که فرمود: چگونه خدا امتي را که سرآغازش من، پايانش مسيح، و کانونش «مهدي» ـ از ذريّه ي من ـ است نابود مي کند». [21] .
جاسم، حديث ديگري از رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم)، به نقل از «ابن حنبل»، [22] «کراجکي»، [23] بدين شرح، نقل مي کند: «زماني عبدالله بن مسعود، در يکي از مساجد عراق، مشغول تلاوت قرآن بود، جواني آمد و از وي پرسيد که آيا پيامبر، ايشان را از تعداد جانشينانش آگاهي داده است؟ ابن مسعود پاسخ داد: پيامبر ما را آگاه ساخت که جانشينانش، دوازده جانشين اند که تعدادشان مانند عدد رهبران نقبايِ بني اسراييل است».
حديث نبوي ديگر، به نقل از صدوق، به سند «عبدالله بن عباس»: «من سرور پيامبرانم، و علي سرور أُمناي من ـ دوازده نفر ـ که اول ايشان علي، و آخر آنها قائم است.» [24] .
پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) فرمود: «بعد از من دوازده امام خواهد آمد، اول ايشان تو هستي اي علي، و آخر ايشان «قائم» همان کسي که به لطف خداي متعال، بر همه ي [گستره ي] شرق و غرب عالم پيروز مي گردد.» [25] .
استفاده از کنيه ي مهدي توسط گروه هاي اسلامي متعدد، به ويژه زيديه، در مبارزه شان براي کسب قدرت، در دوران بني اميّه، نشان گر معروف بودن اين احاديث در بين مسلمانان آن دوره است. به علاوه، راويان بسياري از فرقه هاي اسلامي، اين احاديث را پيش از سقوط بني اميه در سال 132 هـ. ق. [26] نقل کرده اند، که بعدها در کتاب هاي حديث جمع آوري گرديد. زود هنگام ترين اين کتاب ها، «کتاب سليم بن قيس»، منسوب به «سليم بن قيس هلالي» [27] است. وي احاديث نبوي بسياري در ارتباط با مهدي، غيبتش، ظهورش و... نقل مي کند. به ويژه اگر کسي اين حقيقت را نيز به حساب آورد که احاديث نبوي راجع به مهدي [(عليه السلام)] از بيست و شش صحابه ي پيامبر نقل شده است، به سند ايشان، سي و هشت راوي اين اخبار را در جوامع حديثي شان ثبت کرده اند.
روايت هاي نقل شده در کتاب «آخرين اختر فروزان»
ائمه ي اطهار در چند حديث، اهميت وعده ي الهي و حکومت امام دوازدهم را يادآوري کرده و فرموده اند که انتظار منجي بزرگ، ارزشمندترين اعمال است پيروان و فداييان حضرت مهدي (عج) مردمي محبوب هستند:
1 ـ امام حسن مجتبي (عليه السلام)، در ارتباط با معاهده ي صلح با معاويه، براي مردم درباره ي حکومت امام دوازدهم توضيحاتي مي دهد:
«آيا شما نمي دانيد هر يک از ما (ائمه) مسؤوليت گرفتن بيعت از ستمگران زمان خويش را دارد؟ از بين ما تنها «قائم» است که روح الله «عيسي» پشت سر وي نماز مي خواند و خداي متعال تولدش را از مردم پنهان نگاه مي دارد، و نيز شخص وي را از ديدگان مردم مخفي مي گرداند. هنگامي که وي ظهور کند هيچ مسؤوليتي براي گرفتن بيعت از کسي ندارد. او نوه ي نهمِ برادرم حسين، و پسر شاهزاده خانمي اسير است. خداي تعالي، عمرش را در دوران غيبت، طولاني مي گرداند، و با قدرت کامل وي، او همانند جواني تقريباً 40 ساله ظهور مي نمايد، به گونه اي که همه ي مردم در خواهند يافت که در حقيقت اين خدا است که بر همه ي امور حاکميّت دارد».
2 ـ امام جعفر صادق (عليه السلام)، در پاسخ سؤال يکي از پيروانش، درباره ي جانشينان فرمود: «امامِ بعد از من: پسرم موسي، و امام منتظَر: محمّد بن حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي مي باشد. همان امامي که درباره اش کراراً گفته شده است: گروهي از مردم، منتظر يک حکومت هستند، و ما در انتظار حکومتمان هستيم که در آخر زمان بنيان گذاري مي شود.»
3 ـ هفتمين امام، [وجود] مقدس موسي بن جعفر [(عليه السلام)]، در پاسخ يکي از اصحابش که پرسيد آيا وي «القائم بالحق» (کسي که به حق قائم است) مي باشد، فرمود: «من قائم بالحق هستم، ولي آن قائم که همه ي دشمنان خدا را از روي زمين برمي اندازد و جهان را آکنده از عدل و مساوات مي سازد نواده ي پنجم من است. وي چون نسبت به حيات خويش بيمناک است، مدتي طولاني در غيبت به سر خواهد برد، که در آن دوران گروهي از مردم مرتد مي شوند، ولي گروهي ديگر نيز وجود دارند که هم چنان در اعتقاد خويش استوار مي مانند».
4 ـ و سرانجام، امام يازدهم، امام حسن عسکري [(عليه السلام)] فرمود: «من [هم اينک] مشاهده مي کنم که بعد از من، راجع به امام پس از من دربين شما اختلاف ها پديدار خواهد شد. هر کس امامان بعد از پيامبر را قبول داشته باشد ولي [امامت] پسر مرا نپذيرد همانند شخصي استکه نبوت همه ي انبيا را پذيرا باشد ولي نبوت محمد (صلي الله عليه وآله)، پيامبر خدا را انکار کند. و هر کس که نبوت محمد (صلي الله عليه وآله) را تصديق نکند مانند کسي است که تمام پيامبران خدا را رد کرده باشد، چه عدم اطاعت آخرين از ما مانند انکار اولين ماست. لکن آگاه باش! همانا براي پسرم غيبتي در پيش خواهد بود که همه ي مردم به ترديد مي افتند مگر آن ها که خدا ايشان را حفظ کند.»
روايتي در کتاب: «غيبت امام دوازدهم»
احاديث منسوب به امام هادي و [حضرت] عسکري [(عليهما السلام)]، خود در اين دوره مطرح شدند، و بر نقش مهم سياسي و ديني پسر [امام] عسکري [(عليه السلام)] تأکيد دارند. به عنوان مثال، «ابوهاشم جعفري» [28] صحابي و پيرو حضرت هادي [(عليه السلام)]، از آن امام چنين روايت مي کند: «جانشين پس از من، پسرم حسن است، ولي شما با جانشين پسرم چه خواهيد کرد؟» جعفري گفت: «جانم فداي او باد! چه طور؟» امام فرمود: «زيرا شما شخص او را نخواهيد ديد، و نيز براي شما مجاز نخواهد بود که نام وي را فاش کنيد.» جعفري گفت: «چگونه از وي نام بريم؟» امام هادي پاسخ داد: «حجت از خانواده ي محمّد است.»
بر مبناي روايت کليني چنين به نظر مي رسد که امامت مورد نظر در بيان امام هادي راجع به «قائم» است. به علاوه ايشان احساس کردند که آن بيانگر گفته اي از امام هشتم [حضرت] رضا (عليه السلام) بود که فرموده بود شخص قائم ديده نمي شود و نامش آشکار نمي گردد. [29] .
ديدگاه [مرحوم] علامه ي طباطبايي
«علامه ي طباطبايي» در اثرش «شيعه در اسلام» مي فرمايد: «احاديث بي شماري که از طريق عامه و خاصه، از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) در ظهور مهدي (عليه السلام) نقل شده است، مانند اين که وي از نسل پيامبر است و با ظهور خود، جامعه ي بشري را به کمال واقعي خواهد رسانيد و حيات معنوي خواهد بخشيد». [30] .
از بحث يا اطلاعات فوق چنين استفاده مي شود که اعتقاد به امام مهدي (عج) بر نصوص مقدس، مانند: قرآن، احاديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و روايت هاي امامان معصوم (عليهم السلام) از طرفي، و از طرف ديگر حقايق تاريخ اسلام، مبتني است.
کتاب هاي منتشر شده درباره ي غيبت امام مهدي (عج)
کتاب ها و اثرهاي منتشر شده در خصوص غيبت امام مهدي (عج) براي مردم، يکي از روش هاي شناخت علامت هاي «مهدي» حقيقي است. بسياري از نويسندگان شيعه، روايت هاي منسوب به پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و ائمه (عليهم السلام) را درباره ي اين موضوع گردآوري نموده اند. عالمان جهت حفظ اعتقاد امامت، مدارک مربوط (اعم از آيات قرآن و احاديث نبوي و امامان معصوم) را ثبت و ضبط کردند. زمان اين نوشته ها، مراحل اوليه ي اسلام مي باشد. نوشتن کتاب هاي نظري، در راستاي کاهش حيرت و سردرگمي، بعد از آغاز دوره ي غيبت دوم مطرح شد. بعدها اين اثرها مبناي عقلاني اعتقاد شيعه و نيز مهدويت تلقي شد. هر پژوهنده اي که در پي بررسي مباني مهدويت است ناگزير بايد سراغ اين اثرها رود. از بين کتاب هاي موجود نزد نگارنده، ابتدا به نام «جاسم م. حسين» اشاره مي شود. کتاب وي به نام «تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم» نگاشته شده است که توسط «بخش خارجي بنياد بعثت و سازمان امام مهدي» در سال 1981 ميلادي، 1402 هجري قمري چاپ شده است. در اين کتاب، وي مآخذ کتاب هاي پژوهش خويش در ارتباط با تأليف اثرش را آورده است.وي کتاب هاي چاپ شده در ارتباط با امام زمان را دسته بندي و نام تعدادي از اثرهاي مربوط را ذکر کرده است.دسته بندي جاسم را به صورت زير مي توان نمايش داد:
1) کتاب هاي مرتبط با موضوع غيبت: اين کتاب ها به لحاظ زمان تأليفشان، به سه گروه تقسيم مي شوند:
الف) سال هاي پيش از 260 هـ. ق. [31] .
ب) سال هاي بين 260 ـ 329 هـ. ق. [32] .
ج) سال هاي بعد از 329 هـ. ق. [33] .
2) زندگي نامه ها: در بين منابع اوليه، کتاب هاي رجالي به صورت علمي شرح حال راويان و گردآورندگان احاديث را از جهت ارزيابي وثاقت و عدالت ايشان، بررسي کرده اند. اماميّه، چهار اثر زندگي نامه اي اصلي در اين باره، در قرن هاي 4 ـ 5 هـ. ق. [34] فراهم آورده است.
3) کتاب هاي تاريخ عمومي: مي توان کتاب «آخرين اختر فروزان» را که حاوي صدها حديث نقل شده در کتاب هاي شيعه و سني است نام برد. عالمان بسياري از فرقه هاي اسلامي نيز به طور مستقل کتاب هايي در اين موضوع تأليف کرده اند، که شايد تعداد آن ها افزون از ده ها جلد باشد.
پاورقي
[1] الکليني، [ثقة الاسلام] محمد بن يعقوب، الکافي، ج 1، ص 348.
[2] الصدوق، [الشيخ] محمد بن علي بن بابويه القمي، کمال الدين و تمام النعمة، ص ص 325 ـ 330.
[3] النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص 75.
[4] م. حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص ص 15 ـ 17.
[5] التکوير: 81 / 15 ـ 16.
[6] (874 م).
[7] الملک: 67 / 30.
[8] المعارج: 70 / 26.
[9] البقرة: 2 / 8 و 9.
[10] بني اسرائيل: 17 / 81.
[11] القصص: 28 / 5 و 6.
[12] الانبياء: 21 / 105.
[13] النور: 24 / 55.
[14] م. حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص ص 12 ـ 30.
[15] الصدوق، [الشيخ] محمد بن علي بن بابويه القمي، کمال الدين و تمام النعمة، ص ص 286 و 287 م.
[16] السلمي الترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي (الجامع الکبير)، ج 4، ص ص 505 و 506 و الدارمي التميمي، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن دارِمي، ج 4، ص 151.
[17] متوفاي سال 125 هـ. ق. 742 م.
[18] اين حديث، مستند به منابع زير است: ابن ماجه القزويني، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368 و ابن ابي شيبه، عبدالله بن محمد، المصنَّف، ج 6، ص 372 م.
[19] الثعلبي النيسابوري، احمد بن محمد، عرايس المجالس، ص 363 م.
[20] قطعه ي شاهد مثال: ص 327.
[21] م. حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص 18.
[22] الشيباني، احمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 398 م.
[23] المعلمي، عبدالرحمن بن يحيي، الاستبصار في نقد الاخبار، ص 12 م.
[24] الصدوق، [الشيخ] محمد بن علي بن بابويه القمي، کمال الدين و تمام النعمة، ص 280 م.
[25] صدر، [شهيد] سيد محمدباقر، آخرين اختر فروزان، ص 27.
[26] (749 م).
[27] متوفاي بين سال هاي 80 ـ 90 هـ. ق. / 699 ـ 708 م.
[28] متوفاي سال 261 هـ. ق. 875 م.
[29] م. حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص 30.
[30] طباطبايي، [علامه] سيد محمدحسين، شيعه در اسلام، ص 310.
[31] (874 م).
[32] (874 ـ 941 م).
[33] (941 م).
[34] قرن هاي 10 ـ 11 م.