بازگشت

رسالت مهدي


چيرگي اسلام بر همه ي اديان

آيت الله شهيد سيد محمدباقر صدر در کتاب «آخرين اختر فروزان» [1] چنين مي گويد:قرآن کريم مي فرمايد که رسالت غائي پيامبر اکرم اسلام، پيروزي بخشيدن اين دين مقدّس، بر اديان ديگر عالم است و در نهايت، روزي اين آرمان قدسي تحقق خواهد يافت: هو الّذياَرسل رسولَه بالهُدي ودين الحقّ ليُظهره علي الدّين کلّه ولو کره المشرکون [2] او کسي است که پيامبر خود را براي هدايت مردم فرستاد، با دين درست و بر حق، تا او را بر همه ي دين ها پيروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نيايد.

استاد [آيت الله] جعفرسبحاني نيزدرکتابش«خلاصه زندگاني رهبران اسلام»به همين معناازاين آيه ي قرآن اشاره دارد [3] .

رهبري به امر الهي

[مرحوم] علامه ي طباطبايي نقش امام مهدي را در اثرش به نام «شيعه در اسلام» بهتر تبيين کرده است: [4] .

«کسي که رهبري امتي را به امر خدا به عهده دارد چنان که در مرحله ي اعمال ظاهري، رهبر و راهنماست در مرحله ي حيات معنوي نيز رهبر، و حقائق أعمال با رهبري او سير مي کند.» [5] .

وجعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لنا صبروا (السجدة: 32 / 24) يعني: «ما بعضي از آن ها را امام قرار داديم تا مردم را به وسيله ي امر ما هدايت کنند زيرا آنان صبر کردند».

از اين گونه آيات استفاده مي شود که امام، علاوه بر ارشاد و هدايت ظاهري، داراي نوعي هدايت و جذبه ي معنوي است که از سنخ عالم امر و تجرّد مي باشد، و به وسيله ي حقيقت و نورانيّت و باطن دانش، در قلوب شايسته ي مردم تأثير و تصرّف مي نمايد و آن ها را به سوي مرتبه ي کمال و غايت ايجاد، جذب مي کند. (دقت شود).

شهيد مطهري، در کتابش «ولاءها و ولايت ها» چنين اظهار مي دارد:

«حضرت معظم له (علامه طباطبايي) درباره ثبوت ولايت و حامل آن «امام» و اين که جهان انساني همواره از انساني که حامل ولايت باشد (انسان کامل) خالي نيست مي فرمايند:

در ثبوت و تحقق صراط ولايت که در وي انسان، مراتب کمال باطني خود را طي کرده و در موقف قرب الهي جايگزين مي شود، ترديدي نيست، زيرا ظواهر ديني بدون يک واقعيت باطني تصوّر ندارد و دستگاه آفرينش که براي انسان ظواهر ديني (مقررات عملي و اخلاقي و اجتماعي) را تهيه نموده و وي را به سوي او دعوت کرده است ضرورتاً اين واقعيت باطني را که نسبت به ظواهر ديني به منزله ي روح است آماده خواهد ساخت و دليلي که دلالت بر ثبوت و دوام نبوت (شرايع و احکام) در عالم انساني کرده و سازمان مقررات ديني را به پا نگه مي دارد، دلالت بر ثبوت و دوام و فعليت سازمان ولايت مي کند و چگونه متصوّر است که مرتبه اي از مراتب توحيد و يا حکمي از احکام دين امر (فرمان) زنده اي بالفعل داشته باشد در حالي که واقعيّت باطني که در بر دارد در وجود نباشد و يا رابطه عالم انساني با آن مرتبه مقطوع بوده باشد. کسي که حامل درجات قرب و امير قافله اهل ولايت بوده و رابطه ي انسانيّت را با اين واقعيّت حفظ مي کند در لسان قرآن، «امام» ناميده مي شود. [6] سبحانه براي پيشروي صراط ولايت اختيار شده و زمام هدايت معنوي را در دست گرفته. ولايت که به قلوب بندگان مي تابد، اشعه و خطوط نوري هستند از کانون نوري که پيش اوست، و موهبت هاي متفرقه، جوي هايي هستند متصل به درياي بيکراني که نزد وي مي باشد». [7] .

تقدير جامعه ي انساني: انقلاب مقدّس و پيروزي عدالت

قرآن کريم و احاديث نبوي و ائمه ي معصومين به وضوح سرانجام جامعه ي بشري را بيان مي فرمايند. عالمان نيز اثبات کرده اند که سرانجام انسان در راستاي «انقلاب مقدّس» است.

آيه هاي قرآني

در ادامه تعدادي از آيه هاي قرآن کريم در ارتباط با موضوع فوق نقل مي شود. اين انديشه در کتاب «آخرين اختر فروزان» اثر شهيد آيت الله سيد محمدباقر صدر ابراز شده است که به عنوان مرجعي در دسترس استفاده مي شود.

«آيه ي اول»: قرآن بشارت مي دهد که سرانجام، حکومت بر زمين از آن متقين و بندگان صالح خدا خواهد بود:

انّ الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين [8] زمين از آن خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد آن را به ميراث مي دهد، و سرانجام نيک از آن پرهيزکاران است.

«آيه ي دوم»: زمين که سرشار از فساد، تباهي،جهالت و مانند جنازه اي بيروح ميگردد با انوار درخشان عدالت تجديد حيات خواهد کرد:

وعد الله الذين امنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکّننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم وليبدّلنّهم من بعد خوفهم اَمناً يعبُدونني لايشرکون بي شيئاً و من کفَر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون [9] خدا به کساني از شما که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده اند وعده داد که در روي زمين جانشين ديگرانشان کند، هم چنان که مردمي را که پيش از آن ها بودند جانشين ديگران کرد. و دينشان را ـ که خود برايشان پسنديده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به ايمني بدل کند. مرا مي پرستند و هيچ چيزي را با من شريک نمي کنند، و آن ها که از اين پس ناسپاسي کنند، نافرمانند.

«آيه ي سوم»: خداي متعال در آيه اي ديگر نيز، همين مطالب را مطرح فرموده است:

يُريدون ليُطْفئوا نورَالله بأفواهِهم و الله متم نورِه و لوکره الکافرون [10] مي خواهند نور خدا را با دهان هايشان خاموش کنند، ولي خدا کامل کننده ي نور خويش است، اگرچه کافران را ناخوش آيد.

با مطالعه ي اين مطالب و ده ها مطلب مشابه ديگر، در مي يابيم که تنها هنگامي پيام اسلام به صورت کامل تحقق مي يابد که اين آرمان ها و آرزوهاي مقدّس عينيّت يافته باشد. تمام غايت هاي دروغين و موهوم رخت بربندد و آن گاه تنها اسلام، دين حقيقي و بي بديل، آيين همه ي مردمان در شرق و غرب عالم گردد، بي عدالتي، ظلم و نابرابري نابود شود و در مقابل، عدالت و برابري، ناموس آفرينش عالم، سراسر جهان را فرا گيرد، حاکميت خلفاي الهي در جاي جاي عالم برقرار شود و نور هدايت الهي تابيدن گيرد و زمين از آن صالحان گردد. [11] .

احاديث

در آثار عالمان، احاديث بسياري از پيامبر و امامان معصوم پيدا مي شود که بيان گر جهت گيري جامعه ي انساني، به سوي انقلابي مقدس است که عدالت به فرمان الهي مستقر مي گردد.

الف ـ احاديث نقل شده در کتاب: «آخرين اختر فروزان»

کتاب «آخرين اختر فروزان» اثر شهيد سيد محمدباقر صدر، بيان ميدارد: «بعد از قرآن کريم، احاديث پيامبر اکرم و ائمه ي بزرگ، مهم ترين وارزشمندترين گنجينه ي معارف اسلامي است. در اقيانوس جواهرات احاديث اسلامي، بشارت هايي مبني برحکومت عدل ميتوان مشاهده نمود. به علاوه، توجه خاصي به «انقلاب مقدس» و رهبر الهي آن ـ کسي که اين آرمان مقدس را تحقق مي بخشد ـ شده است». [12] .

«حديث اول»: پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) فرمود: «لو لَمْ يبق من الدّنيا الاّ يومٌ واحدٌ لطوّل الله ذلک اليوم حتّي يلي رجلٌ من عترتي اسمه اسمي يملأ الارض عدلاً و قسطاً کما مُلئت ظلماً و جوراً» [13] اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خدا آن روز را طولاني گرداند تا بيايد مردي هم نام من، از خانواده ام که زمين را از برابري و عدالت پرنمايد همچنان که پيش از آن از ستم گري و بيداد پر شده بود.

سياق اين حديث ارزشمند بيش از هر چيز بيان گر بشارتي قطعي است. مردم را از حکومت عدل، پيروزي و تحقق وعده هاي الهي ـ همان طور که در بيشتر منابع شيعه و سنّي ذکر شده است ـ آگاه مي سازد.

«حديث دوم»: در حديث ديگري، پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) فرمود:

«الائمة من بعدي اثناعشر أوّلهم انت يا عليّ و آخرهم القائم الّذي يفتح الله عزّوجلّ علي يديه مشارق الأرض و مغاربها» [14] امامان بعد از من دوازده نفر هستند که اولين ايشان تو هستي يا علي و آخرين ايشان قائم است که خدا عزّوجل، به دستان وي مشرق ها و مغرب هاي زمين را مي گشايد.

ب ـ احاديث نقل شده در کتاب: «خلاصه اي از زندگاني رهبران اسلام»

[استاد] جعفر سبحاني، درکتابش «خلاصه اي از زندگاني رهبران اسلام» [15] چند حديث درارتباط با سرانجام جامعه ي انساني نقل مي کند:

«حديث اول»: حضرت امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: «به محض قيام مهدي (عليه السلام)، رحمت ها و برکت هاي الهي، پرواپيشگاني را که خردشان در پي آن انقلاب آسماني کمال مي يابد، فرا مي گيرد.» [16] .

«حديث دوم»: امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود: «هنگام قيام مهدي (عليه السلام)، توان بينايي و شنوايي شيعيان، به اعطاي الهي، چنان افزايش خواهد يافت که ايشان قادر خواهند گشت آن حضرت را آشکارا ببينند و صداي او را به وضوح بشنوند.»

چه بسا توسعه ي فعلي نظام ارتباطات و اينترنت، امکان وقوع اين روي داد بزرگ را به ذهن ها نزديک نمايد.

ج ـ اظهار نظر «جاسم. م. حسين»

شايد نقل اظهار نظر «جاسم. م. حسين»، در ارتباط با نقش امام دوازدهم و حکومت وي سزاوار ذکر باشد:

«حسب قول امام باقر (عليه السلام) هدف اصلي حضرت قائم (عج) بنيان گذاري حکومت اسلامي و اجراي احکام اسلام، به همان صورت که بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) نازل گرديد مي باشد. امام عصر (عج) با پي گيري خط مشي پيامبر [اکرم] از طريق نسخ و برانداختن همه ي بدعت هاي برآمده از فضاي جاهليّت، اسلام را به صورتي نوين تحقق مي بخشد. روايات ديگر حاکي از آن است که وي احکام داود و سليمان را همراه احکام اسلام، و نيز احکام تورات را براي يهوديان، و احکام انجيل را براي مسيحيان اجرا مي کند. بر حسب [روايت] نعماني، حکومت او شامل سرزمين هاي اسلامي و نيز قلمروهاي رم، سند و هندوچين خواهد بود.

تعدادي روايات، دلالت بر اين دارد که تأسيس حکومت سياسي قائم (عج)، در جريان روندي از روي دادهاي طبيعي رخ مي نمايد. حديثي نبوي، حاکي از آن است که گروهي از مردم شرق، فعاليت هاي زمينه ساز را آغاز مي نمايند و طريق استقرار [حکومت] مهدي (عج) را به کمک ابزارهاي نظامي هموار مي نمايند. بر حسب اين روايت، حضرت در راستاي تحصيل قدرت، بدون بهره گيري از کمک هاي اعجازآميز مبارزه مي کند و در اين راه با مشکلات و مخالفت بر ضد آموزه هايش روبه رو خواهد گشت». [17] .

استدلال هاي عالمان

[مرحوم] علامه ي طباطبايي مي فرمايد: «آيين مقدس اسلام، زندگاني عموم بشر را از هر جهت در نظر گرفته، دستور مي دهد. از جهت حيات معنوي مورد بررسي قرار داده و راهنمايي مي کند و در حيات صوري نيز از جهت زندگي فردي و اداره آن مداخله مي نمايد چنان که از جهت زندگي اجتماعي و زمامداري آن (حکومت) مداخله مي نمايد.

بنابر جهاتي که شمرده است امامت و پيشوايي ديني در اسلام، از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گيرد. از جهت حکومت اسلامي و از جهت بيان معارف و احکام اسلام و از جهت رهبري و ارشاد حيات معنوي.

شيعه معتقد است که چنان که جامعه اسلامي به هر سه جهت نامبرده نيازمند ضروري دارد، کسي که متصدي اداره جهات نامبرده است و پيشوايي جماعت را در آن جهات به عهده دارد از ناحيه خدا و رسول بايد تعيين شود و البته پيغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله) نيز به امر خدا تعيين فرموده است.» [18] .

علامه ي طباطبايي در جاي ديگر مي فرمايد: «دليل گذشته در مورد دريافت داشتن احکام و شرايع آسماني که به واسطه پيغمبران انجام مي گيرد همين قدر اصل وحي يعني گرفتن احکام آسماني را اثبات مي کند نه استمرار و هميشگي آن را، به خلاف حفظ و نگهداري آن که طبعاً امري است استمراري و مداوم. و از اين جاست که لزوم ندارد، پيوسته پيغمبري در ميان بشر وجود داشته باشد ولي وجود امام که نگه دارنده دين آسماني است پيوسته در ميان بشر لازم است و هرگز جامعه بشري از وجود امام خالي نمي شود، بشناسند يا نشناسند و خداي متعال در کتاب خود مي فرمايد: فان يکفر بها هؤلاء فقد وکّلنا بها قوماً ليسوا بها بکافرين) [19] نمي کند، کافران ايمان نياورند ما گروهي را به آن موکل کرده ايم که هرگز به آن کافر نخواهند شد». [20] .

آيه ها و روايت هاي بالا، فوق حاکي از آن است که انقلابي حقيقي، بر اساس دو بُعد مادي و معنوي پديد خواهد آمد. احاديث اسلامي بيان گر مطالب فراواني راجع به تکامل اخلاقي [انسان ها] به هنگام ظهور امام دوازدهم (عليه السلام) است. حضرت مهدي (عج)، ظلم و جور را ريشه کن مي کند و عدالت جهاني را برقرار مي نمايد.


پاورقي

[1] The Last Laminary. (ترجمه ي انگليسي اثري از آية الله شهيد سيد محمد باقر صدر، انتشارات انصاريان، قم، ص 23، م).

[2] التوبة: 9 / 33.

[3] سبحاني، [آيت الله] جعفر، خلاصه زندگاني رهبران اسلام، ص 107.

[4] طباطبايي، [علامه] سيد محمدحسين، شيعه در اسلام، کتابخانه بزرگ اسلامي، تهران، 1354 هـ. ش.، ص ص 256 ـ 260.

[5] و جعلناهم ائمةً يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات (الانبياء: 21 / 73) يعني: «ما آن ها را امام قرار داديم که به وسيله ي امر ما مردم را هدايت کنند و انجام کارهاي نيک را به آن ها وحي کرديم».

[6] رجوع شود به تفسير الميزان، ذيل آيه ي و اذا ابتلي ابراهيم ربّه بکلمات فاتمّهنّ قال اني جاعلک للناس اماماً (البقرة: 2 / 124) که به زيباترين وجه اين مطلب بيان شده است.

[7] مطهري، [شهيد] مرتضي، ولاءها و ولايت ها.

[8] الاعراف: 7 / 128.

[9] النور: 24 / 55.

[10] الصّف: 61 / 8.

[11] صدر، [شهيد] سيدمحمد باقر، آخرين اختر فروزان، ص 25.

[12] همان، ص 26.

[13] صافي گلپايگاني، [آيت الله] لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، فصل 2، باب 1.

[14] همان، باب 4.

[15] سبحاني، [آيت الله] جعفر، خلاصه زندگاني رهبران اسلام، ص 110.

[16] صافي گلپايگاني، [آيت الله] لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ص ص 482 و 483.

[17] م.حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، بنياد بعثت وسازمان امام مهدي (عليه السلام)،1981 م، ص 25 به بعد.

[18] طباطبايي، [علامه] سيد محمدحسين، شيعه در اسلام، ص ص 168 و 169.

[19] الانعام: 6 / 89.

[20] طباطبايي، [علامه] سيد محمدحسين، شعيه در اسلام، ص 182.