چرا مأيوس نباشيم؟!
اين گروه كه عوامل بازدارنده و تعلقات دنيوى آن ها را بازداشته و وادار به ادبار شده اند، چه بسا كه باتزلزل در يك جهت ولنگ شدن يك پا و سست شدن يكى از پايه هاى اعتقادى و از دست دادن صبر، با ثبات پاى ديگر كه معرفت و باور است، به دعوت جواب مثبت دهند. و اميد است كه آن ها با بلاهايى كه دلبستگى آن ها را از دنيا بر مى كَنَد، با هر دو پا برگردند و صبر را پيشه كنند.
«فان المدبر عسى ان تزّل به احدى قائمتيه و تثبت الاخرى فترجعا حتى تثبتا جميعا».
«اى بسا كه يك پاى او بلغزد و پاى ديگر برجاى ثابت ماند و پس از چندى به جاى خود برگردد و هر دو ]در راه حق[ ثابت قدم شوند».
طمع نداشتن و مأيوس نبودن از اين دو گروه با معرفت به اين حقيقت سامان مى يابد كه خط هدايت كه از آدم شروع شده، بعد از خاتم با آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) ادامه دارد و آن ها به آمال و آرزوها پاسخ مى دهند و با آن ها كاركردهاى ما به كمال مى رسد. اين چنين نيست كه اگر اكثريتى روى نياوردند وكثيرى مدبر شدند، خط هدايت، متوقف شود و براى آن ها كه حركت و رفتن را انتخاب كرده اند، راه و صراطى نباشد، زيرا:
«الا ان مثل آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) كمثل نجوم السماء، اذا خوى نجم، طلع نجم فكأنّكم قد تكاملت من اللّه فيكم الصنائع، وأراكم ما كنتم تأملون...».
«بدانيد كه آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) همانند ستارگان آسمان اند كه چون ستاره اى غروب كند، ستاره ديگر طلوع كند. گويى خداوند نيكى هاى خود را در حقّ شما ]باخاندان پيامبر[ به كمال رسانيده است و آنچه را كه در آرزويش مى بوديد به شما نشان داده است».