بازگشت

سيره حضرت مهدي(ع)


اين حوادث غريب و وعده هاى تحقق پذير، اين زمان آبستن چنين بحرانها در كنار خود مردى از اهل بيت(عليهم السلام) را دارد، كه شاهد اين فتنه هاى كور و تاريك است. فتنه هايى كه جامعه را منقلب مى كند. آن مرد، با خود چراغ روشنى ـ قرآن ـ از معدن ولايت و امامت را دارا است و بر سيره صالحان سَلَف خود ـ اوليا و انبياء ـ قدم برمى دارد تا به وسيله اين سراج منير و سيره صالحان زنجيرهاى اسارت را گشوده و اسيران در بند را آزاد كند، و جمعيت باطل را پريشان سازد، و مؤمنان پراكنده را جمع نمايد.



«ألا وإنّ من أدركها منّا يسري فيها بسراج منير، ويحذو فيها على مثال الصالحين، ليحلّ فيها ربقاً ويعتق رقاً، ويصدع شعباً، ويشعب صدعاً».



«بدانيد، كه از ما هر كه آن را دريابد با چراغ روشنى كه در دست دارد، آن تاريكيها را طى كند وپاى به جاى پاى صالحان نهد، تا بندهايى را كه بر گردنهاست بگشايد و اسيران را آزاد كند و جمعيت باطل را پريشان سازد و پراكندگان اهل صلاح را گرد آورد».



اين امام ادامه رسالت رسولى است كه آمد تا بارهاى سنگين جهل و ظلم را از دوش ما بردارد و غل و زنجيرهاى اسارت عادات ناپسند و غرائز را از پاى ما بگشايد.



(وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالاَْغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ)( [11] )



«و از دوش آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است، بر مى دارد»



راستى اگر انبياء در زمان هاى مختلف مبعوث نمى شدند و در ظلمت زمين، نورى از آسمان را به ارمغان نمى آوردند و بشر زمينى هرگز از نور وحى بهره مند نمى شد، انسان امروزى چه مرحله اى از توحش را مى گذراند؟ و چه رسوم و عقايد دست و پاگيرى او را فرا مى گرفت؟ او زير بار سنگين قيد و بندها كمر خم مى كرد و سر در ظلمت فرو مى برد.



ممكن است بگوييد: بشر با عقل، خودكفا بود و مراحل توحش را پشت سر مى گذاشت و چنان زمين گير نمى شد، ولى آيا خود عقل نيازمند هدايت و راهبرى نيست، تا بداند چگونه تعقل كند و چگونه از تفكر و استعدادهايش بهره مند شود؟



به همين جهت است كه على(عليه السلام) يكى از اهداف انبياء را زير و رو كردن عقل هاى مدفون و محبوس بشر مى داند.



«ويثيروا لهم دفائن العقول»( [12] )



«وخردهايشان را كه در پرده غفلت، مستور گشته، برانگيزند».

پاورقي





[11] ـ اعراف، 157.



[12] ـ نهج البلاغه، خطبه اول.