بازگشت

جهان در آستانه ظهور


در جهانى كه انسان ها با هواهاى خود نشانه هاى هدايت را تيره كرده اند و قرآن را اسير آراى خود نموده اند، طبيعى است با وجود خواسته هاى متفاوت و انديشه هاى متضاد و متناقض و نبود يك معيار صائب براى حل اختلافات، انتظار چيزى جز بحران و جنگ و تفرقه و تشتت نخواهد رفت، مخصوصاً در جامعه اى كه با پيشرفت الكترونيك و بهره مندى از امكانات هزار برابر مخرّب، انسان به تكامل در همه ابعاد مادّى رسيده و جز به بهرهورى بيش تر و لذت زائد الوصف به چيز ديگرى نمى انديشد.



اين تكامل و توسعه همه جانبه اگر در دنيا محدود شود، و از مرز دنيا به عوالم ديگر رهنمون نشود، تبديل به فشارى مى شود كه انفجارهاى مهيبى را به دنبال خواهد داشت. هر كس در پى اسير كردن ديگرى، و هر حكومتى در صدد چنگ زدن به دارايى هاى ديگران خواهد بود و عاقبت اين مى شود كه همه توانايى هاى انسانِ توسعه يافته، در برابر همديگر قرار گيرد و نسل آدمى تهديد به نابودى شود. همان چيزى كه قرآن به آن توجه مى دهد:



(وَاِذا تَوَلّى سَعى في الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ)( [25] ).



«و چون رياستى يابد كوشش مى كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد».



عاقبتِ سعى و تلاش گسترده انسانى كه بر خود تكيه دارد و تنها به حيات دنيوى مى انديشد، چيزى جز نابودى نسل هاى بشر نخواهد بود، هرچند تلاش گسترده او با نيّت خير و خدمت به بشر، همراه باشد. اين چيزى است كه انسان در آخر الزمان شاهد آن خواهد بود. و اين بن بست و ترافيك خواسته هاى آدمها در برابر هم، چيزى جز جنگ و درگيرى را در پى نخواهد داشت.



اين سعى آدمى و تكامل يافتن همه زمينه هاى حيات او در اين عرصه محدود دنيا تا جايى پيش مى رود كه شدت جنگ او را به خود مى گيرد و جنگ را در نهايت شدت به پا مى دارد. اين جنگى است كه خواسته يا ناخواسته همه را وادار به وارد شدن در آن مى كند. جنگى كه چون درنده بيايان دهان را تا انتها باز كرده، تا همه را در كام خود فرو برد. جنگى كه چون پستان شتر پر از شير، سرشار از امكانات و ادوات است و همه طرف ها از مهمات جنگى برخوردارند. اين است كه همه شوق جنگ دارند و چون بچه شترى كه پر بودن پستان مادر از شير، او را سرمست كرده، اين جنگِ پر از جنگ افزارها، صاحبان آن را مستانه وارد كارزار مى كند، اما از آن جا كه همه طرف هاى درگير از امكانات جنگى برخوردار هستند، پيروزى از آن هيچ كس نخواهد بود و همه در هلاكت فرو خواهند رفت.



چنانكه حضرت على(عليه السلام)در اين خطبه توصيف مى نمايد:



«حتى تقوم الحرب بكم على ساق، بادياً نواجذها مملوءً اخلافها حلوا رضاعها، علقماً عاقبتها».



«تا آن گاه كه جنگى سخت در ميان شما درگير شود، جنگى كه چونان درنده اى دندان نمايد ـ همانند حيوانى شير ده كه پستانهايش پر شير باشد و شيرش به دهانها شيرين آيد ولى در پايان به شرنگ بدل شود ـ».



آيا اين بحران را پايانى است؟ آيا بابسته شدن راه هاى زمين، روزنه اى از آسمان گشوده نخواهد شد و ناله هاى آدمى در ميان دود و باروت، به آسمان نخواهد رفت؟ آيا همگان نابود مى شوند و زمين از حيات خالى مى گردد؟ و آيا اين شب ديجور و اين ظلمت، صبحى روشن در پى ندارد؟

پاورقي





[25] ـ بقره، 205.