بازگشت

نويد به حكومت مهدي(ع) ـ حكمت 209


«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها و تلا عقيب ذلك: (وَنُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ).»( [15] )



«سوگند به شكافنده دانه و خالق جانداران( [16] ) در بهترين شكل! دنيا مانند شتر صاحب فرزندى كه بر ديگران غضب مى كند تا فرزندش را در آغوش بگيرد، به ما برمى گردد، زيرا اين وعده خدا در قرآن كريم است: «مى خواهيم بر كسانى كه ديگران خواستار زبونى آن ها بودند، منّت گذاشته، آن ها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم» .



حضرت على(عليه السلام) در حكمت (277) به اين سنت پابرجا و ثابت ما را توجه دادند كه شب ظلمتى كه از جفا بر خورشيد هدايت ايجاد شد و صاحبان نور را از مردم، با حجاب ظلم و جور جدا كرد، در دل خود به صبح روشنى بشارت دارد، و چون نزد آفريننده هستى زشت و ناپسند است، رخت برخواهد بست، و موج برخاسته از عصيان فرو خواهد نشست و حجّت خدا نا خداى كشتى نجات، كنار ساحل پهلو خواهد گرفت.



امام(عليه السلام) در اين حكمت مى فرمايد:



دنيا بعد از اين كه به ديگران سوارى داد و به ما بهره اى نداد، به سوى ما برمى گردد. غاصبان، خلافت را از ما گرفتند و بين ما و مردم حاجب و مانع شدند، و ديگران را از نور ما محروم كردند، ولى اكنون دنيا به سوى ما بر مى گردد، همچون شتر بچه دارى كه با خشم از كسانى كه مى خواهند شيرى كه براى بچه اش است بدوشند، در اوج شفقت و محبّت به سوى فرزندش برمى گردد. آرى، دنيا اين چنين به ما ميل و اشتياق پيدا مى كند.



بعد از اين كه خداوند ما را به انواع بلا امتحان نمود، و رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ما را در برابر بلاها و فتنه ها به صبر دعوت كرد، و بعد از اين كه توده هاى مردم از ما بريدند و به نااهلان پيوستند، امر ما را زمين گذاشتند و امر ديگران را گردن نهادند، تا جايى كه در پى نابودى ما برآمدند. از اين رو آخرين حجّت خدا، خائف و مغمور و پنهان شد و قرن ها در انتظار استقرار دولت حقّ و ظهور ماند.



دنيا و توده ها در سرگردانى و بهره دهى به ظالمان بودند. آن ها بعد از اين كه به اين مرحله از فهم و درك رسيدند كه ولىّ، هادى و امام آن ها ما هستيم و ديگران راهزنانى بيش نبودند كه ارزش آدم ها را مخفى كردند و دزديدند. آن ها مجال تفكّر و تعقّل را با حيله از انسان گرفتند، و آدمى خود را گم كرد و در نتيجه گمراه شد، و از مشعل و چراغ راه دور ماند. او بعد از درك اين كه همه چيزش را به يغما بردند، و زمين پر از ظلم و جور شد، چون شتر سركش بر همه پشت پا زد، و دانست كه ديگران او را فقط براى دوشيدن مى خواهند. اگر به او نان و رفاه و آزادى و امنيت مى دهند، خيرخواهش نيستند، بلكه در پى سود بيش تر و شير فزون ترند.



با درك اين حقيقت است كه انسان نياز خود را به حجّت خدا احساس كرده، خواستار ظهور او مى شود و به او عشق وارادت مىورزد، همان چيزى كه رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) آن را اجر رسالتش قرار داده( [17] ) وآن را راه رسيدن به قرب معبود خوانده است.( [18] ) اينان به سوى حجّت مى شتابند و زمينه را براى ظهور حضرتش آماده مى كنند.



و به همين نكته امام سجاد(عليه السلام) توجه مى دهد و مى فرمايد:



«... يا ابا خالد انّ اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من كل زمان لانّ الله تبارك و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة»( [19] ).



«اى ابا خالد! همانا مردم زمان غيبت او كه به امامت او قائل ومنتظر ظهور او هستند برتر از مردمان همه زمانها هستند، زيرا خداى متعال به آنها آن اندازه از عقل و شناخت داده كه مسأله غيبت براى آنها به منزله شهود شده است».

پاورقي





[15] ـ نهج البلاغه، حكمت 209.



[16] ـ اين حكمت در تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 5 ، سوره قصص بدين صورت آمده است: «والذي فلق الحبّة وبرء النسمة... كه در ترجمه لحاظ شده است.



[17] ـ (قل لا اسألكم عليه أجراً إلاّ المودة في القربى). شورى: 23. «بگو: به ازاى آن رسالت پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان».



[18] ـ (قل ما اسألكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتخذ إلى ربّه سبيلاً). فرقان: 57. «بگو: بر اين رسالت اجرى از شما طلب نمى كنم، جز اين كه هركس بخواهد راهى به سوى پرودگارش در پيش گيرد».



[19] ـ اكمال الدين و اتمام النعمة، صدوق، ص 320، نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين.