بازگشت

نياز انسان به حجّت و لزوم آن


بعد از روشن شدن معناى حجّت و انواع آن، اين سؤال مطرح مى شود كه آيا نياز به حجّت، از نيازهاى ضرورى آدمى است، كه بدون آن حياتش ناقص است، يعنى آن طور كه انسان در ابتداى تولد به شير مادر نيازمند است و در ادامه زندگى به آب و نان و مسكن احتياج دارد، براى تداوم زندگى اش نيز به حجّت و ولىّ نيازمند است؟



گواه اين نياز چيست؟ كدام برهان، نياز به حجّت را اثبات مى كند؟ با اين كه خود شاهد هزاران انسان هستيم، كه بدون «ولىّ» زندگى مى كنند و باكشان نيست، اگر ديروز فاطمه(عليها السلام) الگو بود، امروز ديگران الگو هستند، و چه نياز به فاطمه(عليها السلام)؟!



ديروز گروهى به نام «براهمه» و امروز پيروان آن ها مدعى هستند، با داشتن عقل و حِسّ و تجربه، چه نيازى به حجّت و بعثت انبيا است؟ زيرا آن چه رسولان مى آورند، يا مطابق عقل است، كه همه مى دانند و تحصيل حاصل است، و يا مخالف آن، كه قطعاً باطل است( [14] ).



اثبات نياز به حجّت، از دو راه ممكن است:



1 ـ دليل عقلى و استقرايى و تجربى.



2 ـ دليل نقلى ـ بيانات قرآن كريم و كلمات حُجَج الهى ـ



از آن رو كه در اين نوشتار محور بحث، سخنان حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه است، اشاره اى گذرا به دليل هاى عقلى كرده، سپس با ذكر آياتى چند از قرآن كريم به تحليل كلام مولا مى پردازيم.

پاورقي





[14] ـ ملل و نحل شهرستانى، ج 2، ص 258 تمهيد الاصول، شيخ طوسى، ص 314.