بازگشت

علم معيار دسته بندي ها


به اين جهت حضرت انسان ها را به نسبت علم و در نتيجه داشتن ظرافت و ظرفيت، به سه گروه تقسيم مى كند:



دسته اول: عالِمى است، كه از ربّ نشان دارد و به تربيت نفوس قبل از نابودى، اقدام مى كند، و از آن جا كه انتساب به ربّ دارد، بدون واسطه از ربّ كسب فيض مى كند. و از طرف ديگر او مربّى است كه به تربيت انسان ها و هدايت آن ها همّت مى گمارد. امام صادق(عليه السلام) بعد از بيان جايگاه حكمت، مى فرمايد:



«رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليه السلام) وصيت نمود: هدايت يك نفر براى تو از آن چه خورشيد بر آن طلوع مى كند، بهتر است»( [9] ).



عالِمى كه تنها به ربّ تعلق داشته باشد و مربّى انسان باشد، جز امام معصوم كس ديگرى نيست، زيرا كسى مى تواند مربّى باشد كه به احوال انسان و قدر و ارزش او آگاه باشد، و او را از خودش بهتر بشناسد و اين خاصّ خداوند و انسان هايى است كه خداوند به آنها تفضّل كرده و ملائكه و روح را بر آن ها نازل كرده، آن ها را به ظرفيت انسان ها آگاه ساخته است آن طور كه سوره «قدر» بر اين حقيقت شهادت مى دهد.



دسته دوم: كسى است كه به يادگيرى از عالم ربّانى روى آورده، از او علوم الهى و حقايق و حكمت ها را طلب مى كند، تا در سبيل نجات ثابت قدم باشد، و راه رستگارى را در سايه هدايت عالِم ربّانى و امام معصوم به پايان برد، و با اين آموزش به وسعت صدر دست يابد. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:



«نحن العلماء و شيعتنا متعلمون و سائر الناس غثاء»( [10] )



«تنها ما عالم ]ربّانى[ هستيم، و شيعه ما متعلّم و علم آموز، و ديگران خار و خاشاك بر روى آب هستند».



بنابر اين، شيعه على(عليه السلام) كسى است كه هرگز دست از طلب علم تا هنگام جان دادن، برندارد، و هرگز خود را بى نياز از طلب علم نداند، زيرا نمى خواهد به هلاكت برسد( [11] ).



آن چه از معصوم(عليه السلام) در تعريف شيعه رسيده، غير از چيزى است كه معروف است شيعه على(عليه السلام) صاحب عقل و درايتى است كه از هوس خالى باشد و لحظه اى از آموختن و آموزش دست برندارد. او است كه از على(عليه السلام)نشان دارد و با او مى شود به على(عليه السلام) رسيد. و او كسى است كه دلها را با بيان حكمت و عمل حكيمانه، به سوى على(عليه السلام) جذب مى كند. او مؤمنى است كه خداوند وى را آماده پذيرش و حفظ امر ائمه(عليهم السلام) نموده است، زيرا:



«ان امرنا صعب مستصعب لا يحمله الاّ عبد مؤمن امتحن الله قلبه للايمان و لا يعي حديثنا الاّ صدور امينة و احلام رزينة»( [12] )



«حقيقت امر ما چنان سخت و سنگين است كه كسى تحمّل آن را ندارد مگر مؤمنى كه خداوند قلبش را براى ايمان آزمايش كرده باشد، و كلام و گفتار ما را جز سينه هاى مورد اعتماد و عقل هاى با وقار، ضبط و حفظ و نگاهدارى نمى كنند».



دسته سوم: خرمگسان بى اراده اى هستند كه از هر آوازى تبعيّت مى كنند و با هر بادى مى چرخند.



«همج رعاء» يعنى كسانى كه طالب نيستند و در خود جوششى ندارند، و بين بودن و شدن فاصله اى را نمى بينند، و جهان بينى آن ها از نوك بينى شان تجاوز نمى كند.



آنها انسان هاى بى ظرفيتى هستند كه سبك مغزند، و از قدرت تشخيص و درك برخوردار نيستند. خرمگسانى مى باشند كه در پى خرانند، زيرا از نور علم، شعله نگرفته اند تا به وسعت و ظرفيتى برسند، و در نتيجه هر دعوتى را اجابت نكنند، و هر صدايى را پاسخ ندهند.



آن ها از تكيه گاه محكمى برخوردار نيستند، تا باد حوادث آن ها را نچرخاند و مجبور نشوند براى حفظ خود به هر خار و خاشاكى چنگ زنند.



از نور عالم ربانى و امام معصوم(عليه السلام) ـ كه منبع علم و معدن حكمت است ـ بايد استفاده نمود، و چون ركن وثيق و عماد دين و كهف امين است، بايد بر او تكيه كرد. انسانى كه بر عماد تكيه نكند و از نور آن مستفيض نشود، كسى است كه از عقل عارى، و از خود آگاهى خالى است.

پاورقي





[9] ـ بحارالانوار، ج 1، ص 216، ح 26.



[10] ـ اصول كافى، ج 1، ص 34، ح 4، چاپ دار الكتاب الاسلامية و خصال صدوق: ص 123 ، ح 5.11



[11] ـ امام(عليه السلام) مى فرمايد: «اغد عالماً او متعلماً او احبّ اهل العلم ولا تكن رابعاً فتهلك ببغضهم». اصول كافى، ج 1، ص 23، ح 3، چاپ دار الكتب اسلاميه. در چاپ جامعه مدرسين، ح 117.



[12] ـ نهج البلاغه، خطبه 189.