بازگشت

هدفداري انسان


به گفته مرحوم سيد رضى كم تر خطبه و منبرى بود كه حضرت بر آن قرار مى گرفت، مگر اين كه قبل از شروع به خطبه مى فرمود:



«ايّها النّاس اتّقوا الله فما خلق امرؤ عبثاً فيلهو، و لا تُرِكَ سُدى فيلغو»( [24] ).



«اى مردم! اطاعت خدا را بكنيد. هيچ انسانى بدون هدف و بيهوده خلق نشده، تا لهو پيشه كند و دل مشغول باشد، و هيچ كس رها نشده تا هرچه بخواهد، انجام دهد و بار تكليف و مسئوليت را وانهد».



هيچ فردى بيهوده و بدون هدف آفريده نشده، تا دل مشغول دارد و قواى فكرى خود را به كار نگيرد و متذكر اهدافى كه خدا، برايش رسم كرده نشود و به لذت هاى فنا پذير روى بياورد. هيچ انسانى رها نشده و آزاد نيست و بدون مسئوليت و تكليف نمى باشد، تا هر كارى بخواهد انجام دهد و سرگرم شود و از راه بماند.



بنابر اين، خلقت آدمى هدف دار است و عبث نيست، آدمى جهت رسيدن به آن اهداف، داراى برنامه است. به انسان در همه مراحل توجه شده و براى او تكليف و مسئوليتى تعيين گرديده، تا بتواند با مسئوليت پذيرى و انجام آنچه از او خواسته اند، به هدف راه يابد و به ملاقات حق بشتابد.



آن حضرت(عليه السلام) در خطبه ديگرى مى فرمايد:



«فان الله سبحانه لم يخلقكم عبثاً و لم يترككم سدى و لم يَدَعكم فى جهالة و لا عمى. قد سمّى آثاركم و علم اعمالكم و كتب آجالكم و انزل عليكم الكتاب تبياناً»( [25] ).



«خداوند سبحان، شما را به عبث نيافريده وبى هدف وانگذاشته ودر نادانى ونابينايى رها نساخته است. آنچه را بايد به انجام رسانيد معلوم كرده وبه كردارتان آگاه است ومدّت عمر شما را معيّن كرده است. براى شما كتابى نازل كرده است كه بيان دارنده هر چيزى است.»( [26] )



حضرت در ابتداى خطبه به صفات حق، علم و غلبه و قدرت او اشاره دارد. چنين خدايى با اين صفات، خدايى نيست كه بود و نبودش يك سان باشد. او با تو مرتبط است و بر تو مسلط است و بر هر شىء احاطه دارد. در نتيجه تو در برابر چنين خدايى، مسئول هستى و بايد در فرصتى كه به تو داده، عامل باشى، و بار امانتى را كه بر دوش شما گذاشته، به منزل برسانى. كتابش را رعايت كنى و حقوق و تكاليفش را انجام دهى. زيرا حكمت خداوند اقتضا دارد كه هيچ مرحله اى از حيات براى انسان بدون برنامه نباشد. او انسان را عبث و بيهوده خلق نكرده است. او از خلقت هدفى دارد و بعد از خلق، انسان را به خود وانگذاشته و زندگى را براى او پوچ قرار نداده است. اگر خدا براى اين دنيا برنامه اى را تدارك ديده، آدمى را نسبت به آن بى خبر قرار نداده و او را در ظلمت رها نكرده است زيرا او را به خير و شر و نور و ظلمت هدايت كرد. براى چگونه زيستنِ او، كتاب را نازل كرد و با چه كسى رفتن، نبى و رسول را برانگيخت و بايدها و نبايدها و راه را با اكمال دينش به پايان برد، پس بر انسان حجّت را تمام و براى او مواضع عذر را بيان كرد. آن گاه حضرت امير(عليه السلام)بعد از مرحله معرفت و شناختِ حق و مبدأ و راه و راهنما، به چگونگى آمادگى آدمى اشاره دارد، و اخلاق و موانع خُلق او را بيان مى كند.



چگونه حجّت خدا، بر ما حجّت را تمام كرده و اندكى را جا نگذاشته است او با تعيين جايگاه آدمى و رابطه او با خالق، بر ضرورت حجّت تصريح دارد.



در پايان خطبه، امام آگاهانه مى فرمايد: ملازم راه بودن و از اهداف غافل نشدن، و از امكانات و حجّت باطنى بهره گرفتن، به اين است كه از آنچه زمينه عبث و لغو را فراهم مى كند و موجب فراموشى حجّت باطنى و ظاهرى ـ ذكر و رسول ـ مى شود پرهيز كرد، و آن را تكذيب نمود.

پاورقي





[24] ـ نهج البلاغه، حكمت 370.



[25] ـ نهج البلاغه، خطبه 86.



[26] ـ در سراسر كتاب از آوردن متن كامل سخنان آن حضرت(عليه السلام) ـ به جهت رعايت اختصار ـ پرهيز شده است. برخواننده عزيز است كه با مراجعه به متن كامل نهج البلاغه ودقّت وتأمل در آن، با اين نوشتار همراه گردد.