بازگشت

ضرورت حجّت در قرآن


با تبيين نياز انسان به حجّت و ضرورت آن با توجه به ارزش آدمى، و نيز برهان هاى ديگر عقلى، نوبت به بررسى راه هاى نقلى با استفاده از دو منبع نور، يعنى قرآن و نهج البلاغه مى رسد. اين دو بهترين گواه صادق بر ضرورت و ـ بالاتر از آن ـ وجود حجّت خواهند بود.



قرآن كريم در موارد بسيارى بر اين امر گواهى داده و ضرورت وجود حجّت را خبر مى دهد. خداوند بر انسان منت نهاده و او را مورد خطاب قرار داده و براى او حجّت آورده، تا براى انسان كه امانت و مسئوليت را پذيرفته، عذرى نماند. در آيه (47) سوره قصص آدمى در برابر خداوند به محاجّه برمى خيزد، كه: بايد براى ما رسولى مى فرستادى و حجّت را بر ما تمام مى كردى( [12] )، در حالى كه خداوند براى ردّ عذر انسان حجّت را در مرحله آغازين با او همراه كرده است و مى فرمايد:



(رُسُلا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللهُ عَزيزاً حَكيماً)( [13] ).



«]به تمام انبيا از نوح تا خاتم وحى كرديم[ پيامبرانى كه بشارت دهنده وبيم دهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند و خداوند عزيز و حكيم است».



عزّت و حكمتِ كاملِ حق اقتضا دارد با منت گذاشتن بر انسان و مخاطب قرار دادن او، حجّت را بر او تمام كند، تا در فرداى حساب، به بهانه نبود حجّت عذرتراشى نكند.



از اين رو آدمى در مقابل پروردگار هيچ عذرى براى عدم انجام حق و نپذيرفتن حجّت ندارد، و اگر به زعم خود برهانى دارد، به نص قرآن باطل و واهى است( [14] ).



در آيه ديگر مى فرمايد:



(وَ لِكُلِّ اُمَّة رَسُولٌ)( [15] )



«و براى هر امتى رسولى است»



و از آن رو كه هر امتى اجلى دارند:



(وَلِكُلِّ اُمَّة اَجَلٌ)( [16] )



«و براى هر امتى سرانجامى است»



و اين امت مُؤَجّل كه حيات و مرگى دارند، نيازمند رسولى از خودشان هستند تا راه را بنماياند و امت را از ظلمت برهاند:



(وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُول اِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ)( [17] ).



«هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان قومش».



در بيان ديگرى مى فرمايد:



(وَ لَقَدْ بَعَثْنا فى كُلِّ اُمَّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ ...)( [18] )



«در هر امتى رسولى را برانگيختيم تا آن ها را به عبوديت و صراط مستقيم دعوت نمايد و از راه هاى انحرافى و عبادت طاغوت بازدارد».



ادامه آيه سخن از واكنش مردم در برابر دعوت انبيا است:



(فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ ...)



انسان ها در برابر دعوت، دو گروه مى شوند گروهى هدايت مى شوند و دسته اى ديگر به ضلالت تن مى دهند، ولى حجّت بر آن ها تمام است، زيرا انتخاب آن ها با بيّنه و وجود حجّت است. اين آيه بر وجود رسول و حجّت و اهداف او تأكيد و صراحت دارد.



قرآن در جاى ديگر مى فرمايد:



(يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناس بِاِمامِهِمْ...)( [19] )



«روزى كه ما هر جماعتى را همراه رهبرشان فرا مى خوانيم»



آيه نشان مى دهد آدم ها بر اساس امامى كه برگزيده اند، مؤاخذه مى شوند. اين گزارش از واقعيتى است كه انسان ها بدون امام نخواهند بود، هرچند امام آن ها باطل باشد، گو اين كه بايد از جانب خداوند براى آن ها امامِ حَقّى نصب شده باشد، تا بتوانند انتخاب كنند.



آياتى كه براى انسان اهدافى را ترسيم مى كند نيز باتوجه به اهداف و تحقق آن ها، وجود حجّت و رسول را ضرورى مى نمايد، تا توسط آن ها، انسان راهِ رسيدن به اهداف را پيدا كند. از جمله اين آيات، آيه شريفه ذيل است:



(اَيَحْسَبُ الاِْنسانُ اَنْ يُتْرَكَ سُدى)( [20] )



«آيا آدمى گمان مى كند كه بيهوده و بدون هدف رها شده است»



آيات ديگرى كه در بررسى پيوستگى حُجَج الهى به آن ها به زودى اشاره مى شود نيز به وضوح ضرورت حجّت را مى رساند.

پاورقي





[12] ـ (... لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك و نكون من المؤمنين).



[13] ـ نساء، 165.



[14] ـ (والّذِينَ يُحاجّونَ في اللّهِ...حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ...)، شورى، 16.



[15] ـ يونس، 47.



[16] ـ الاعراف، 34.



[17] ـ ابراهيم، 4.



[18] ـ النحل، 36.



[19] ـ اسراء، 71.



[20] ـ قيامت، 36.